وفات آیةالله «میرزا حسنعلی مروارید» (1425 ق)
تاریخ وقوع:
19 شعبان
آیة الله حاج میرزا حسنعلی مروارید در روز هشتم شوال ۱۳۲۹ ق. در مشهد مقدس پا به عرصه حیات نهاد.
پدرش، حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد رضا مروارید (۱۲۹۹ـ ۱۳۳۸ ق) از عالمان وارسته مشهد بود و با عالم ربانی، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی، رابطه دوستی و عقد اخوت داشت.[1]
شهرت «مروارید» در این خاندان، به دلیل انتساب آنان به یکی از مشهورترین رجال ادب و هنر عصر تیموری، یعنی خواجه شهابالدین عبدالله مروارید کرمانی (۸۶۵ ـ۹۵۵ ق.) می باشد. عموی آیة الله مروارید، حاج شیخ اکبر مروارید نیز از عالمان و شاگردان محقق بزرگ، آخوند محمد کاظم خراسانی بوده است. جد مادری وی، عالم ربانی و صاحب کرامات آیة الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی (م۱۳۲۹ق.) از شاگردان برجسته میرزای شیرازی و از عالمان نامدار قرن چهاردهم هجری در مشهد مقدس بوده است. نام حسنعلی به یاد آن اسوه تقوا و نیز به احترام حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی بر آیة الله مروارید نهاده شده است.
آیة الله میرزا حسنعلی مروارید در سال ۱۳۳۷ق. و در اوان ۹ سالگی، پدر بزرگوارش را از دست داد و مطابق وصیت پدر، تحت نظارت دوست معتمد او، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) و تربیت و تدبیر مادری وارسته و اهل تهجد قرار گرفت. او در خانواده ای که سه پسر نه ساله، هفت ساله و نوزاد داشت، تکیه گاه مادر در سختی های خانواده بود. صبوری بر رنج یتیمی و مشکلات زندگی، عظمت روح این کودک را نشان می دهد. حاج شیخ حسنعلی نخودکی، پس از فوت دوست دیرین خویش، فرزند مستعد وی را با احترام و تکریم، میرزا حسنعلی خطاب می کرد؛ گویی در پیشانی بلند، چشمان نافذ و چهره مصمم او، آینده ای سرشار از علم، استقامت، تقوا و خدمت را خوانده بود.[2]
حیات علمی
آیة الله مروارید پس از یادگیری خواندن و نوشتن، قرائت جز سیام قرآن و کلیات سعدی نزد استاد مکتب، در ۱۳ سالگی به دلیل علاقه وافر به علوم اسلامی وارد حوزه علمیه شد.
وی در مسیر دانش اندوزی، ادبیات را نزد استادان مطرح آن زمان و منطق را نزد شیخ قربانعلی شریعتی، برادر بزرگ استاد محمد تقی شریعتی آموخت.
اساتید
وی از استادان ذیل بیشترین بهره را برد:
۱. حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)
۲. آیة الله حاج شیخ هاشم قزوینی.
۳. آیة الله میرزا مهدی اصفهانی.
همدرسان
پس از بازگشت آیة الله میرزا مهدی اصفهانی به مشهد، آیة الله مروارید یکی از شاگردانی بود که با کمی سن، در کنار انبوه شاگردان و بزرگانی، همچون استاد خود، آیة الله حاج شیخ هاشم قزوینی، پای درس میرزا می نشست و از همین ایام رابطه علمی و دوستی وی با آیة الله میرزا جواد آقا تهرانی آغاز شد و از آن پس سالیان متمادی با وی همدرس و هم بحث و تا آخر عمر با او همراه و همگام بود.
یک خاطره
در زمان رضا شاه، عمامه بر سرگذاشتن برای طلاب علوم دینی ممنوع شد و همه کلاهی شدند؛ جز عده ای که جواز استفاده از عمامه و لباس را می گرفتند. آیة الله مروراید می گوید:
«وقتی همه کلاهی شدند، ما هم پالتو پوشیدیم و یک کلاه شاپو به دست گرفتیم و رفتیم خدمت میرزا؛ ایشان وقتی ما را مشاهده کرد (برای دلداری ما)، با یک تشر گفتند: مگر مسلمانی به عمامه است؛ اشکال ندارد».
مرحوم میرزا با این که می توانست جواز بگیرد، ولی این کار را نکرد و تقریبا چهار سال از منزل بیرون نیامد و شبها در منزل درس می گفت.
سفر به قم
آیة الله مروارید پس از وفات استاد خویش، میرزا مهدی اصفهانی، برای ادامه تحصیل و کسب فیض از محضر آیة الله بروجردی به قم رفت. موضوع درس این استاد در آن وقت، «حجیت اخبار» بود.
وی درس را به عربی می نوشت. روزی اشکالی نسبت به موضوعی در درس برایش پیش آمد؛ آن را نوشت و توسط شخصی برای آیة الله بروجردی فرستاد. آیة الله بروجردی اشکال را پسندید و هنگام تدریس جواب آن را ارائه کرد.
او معتقد بود که حجیت اخبار، طریقی محض است.
آیة الله مروارید یک ماه در قم اقامت کرد؛ ولی بر اثر بدی آب و هوا و تنگی نفس که او را می آزرد، مجبور به بازگشت به مشهد مقدس شد. آیة الله مروارید می گوید:
«آیة الله بروجردی یکی از مقسمین شهریه خود را فرستاد درب منزل من که شما چه تصمیم گرفتید؛ می خواهید بمانید یا نه؟ من در جواب گفتم: خیر، قصد مراجعت به مشهد را دارم؛ البته مراجعت من با مشورت با حضرت آیة الله سید صدرالدین (صدر) ـ رحمه الله علیه ـ بود؛ چون ایشان گفتند گمان نمی کنم احتیاج به ماندن در قم داشته باشید».
تدریس در حوزه مشهد
آیة الله مروارید پس از بازگشت به مشهد مقدس، در حوزه علمیه به تدریس خارج فقه و معارف دینی پرداخت و قریب چهل سال، بسیاری از دانشوران علوم و معارف اسلامی را از درسها و بیانات علمی خود بهره مند ساخت. وی ضمن تدریس خارج فقه، هفته ای یک روز به شرح احادیث اخلاقی می پرداخت. اینک بسیاری از شاگردان وی، عالمانی برجسته و وارسته اند و مشغول تدریس درسهای خارج فقه و اصول و اداره موسسات بزرگ پژوهشی علوم اسلامی هستند. برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان ولی فقیه در استانها و امامان جمعه نیز از جمله شاگردان وی محسوب می شوند.
آثار
آیة الله مروارید تسلطی کم نظیر بر معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و تبحری چشمگیر در تفسیر روایات و فقه الحدیث داشت. بیشترین شهرت علمی وی در تبیین و توضیح معارف کلامی، اعتقادی و ضوابط دین شناسی در مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به سبک استاد خویش است. کتاب «تنبیهات حول المبدا و المعاد»، خلاصه ای از درسهای معارف اوست که در دوره های متعدد به تدریس آنها پرداخته بود و بنا به خواهش تنی چند از شاگردان، آن را به صورت کتابی مستقل به رشته تحریر در آورد. این کتاب با چاپ و ترجمه های متعدد، مورد استقبال دانش پژوهان و اندیشمندان قرار گرفته است.
حیات اجتماعی
انقلاب اسلامی ایران از معدود حوادث سیاسی بزرگ جهان است که با هدایت و حمایت مستقیم روحانیون و عالمان دینی به وقوع پیوست. در این انقلاب، عالمان مشهد، مانند آیة الله مروارید، همگام با دیگر عالمان کشور، در سالهای آغازین و نیز ایام پیروزی انقلاب، به ایفای نقش پرداختند.
در مهر ماه ۱۳۴۱ش. پس از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، عالمان طراز اول قم، شبانه جلسه ای را در منزل آیة الله حائری تشکیل داده، به بحث پیرامون آن نشستند. عالمان مشهد نیز پس از اطلاع از حرکت مراجع و شخصیت های روحانی قم به منظور دستیابی به یک روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعی مرکب از عالمانی همچون: آیة الله العظمی میلانی، آیة الله شیخ مجتبی قزوینی و آیة الله مروارید تشکیل دادند. این جلسه تا اواخر سال ۱۳۴۳ ش. به تناوب و به صورت مخفیانه هر دفعه در منزل یکی از اعضای آن برگزار می شد و در آن، دیدگاه ها بیان می شد و شبهای شنبه یکی از آنان در مجلس درس خود، نظر انجمن عالمان و مواضع مشترک آنان را مطرح می کرد.
در پی حادثه خونبار مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ ش. در دوازدهم همان ماه، آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ حسنعلی مروارید و میرزا جواد آقای تهرانی با ارسال تلگرافی به آیة الله العظمی گلپایگانی، مراتب تاثر خود را از این فاجعه اعلام نمودند.
همچنین پس از بازداشت امام خمینی، آیة الله قمی و آیة الله محلاتی در قم، مشهد و شیراز، آیة الله مرعشی نجفی به منظور زیارت حرم حضرت رضا ـ علیه السلام ـ و دیدار با عالمان مشهد در روز چهارشنبه ۲۷/۶/۱۳۴۲ش. به مشهد سفر کرد و بلافاصله پس از ورود وی، اطلاعیه ای از سوی برخی از عالمان مشهد مانند: آیة الله حاج شیخ حسنعلی مروارید، منتشر گردید.
پس از آزادی امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ و مراجعت وی به قم در ۱۸/۱/۱۳۴۳ش. عالمان و شخصیت های برجسته دینی و سیاسی و توده های مردم به دیدار وی رفتند. از مشهد نیز هیئتی از عالمان که آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیة الله حاج شیخ حسنعلی مروارید هم در میان آنها بودند، به قم عزیمت کردند و شب ۲۷ فروردین به حضور وی رسیدند.
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ش. جمعی از عالمان طراز اول مشهد، مانند: آیة الله میرزا حسنعلی مروارید، در منزل آیة الله میلانی اجتماع کردند و به مذاکره و تبادل نظر و تصمیم گیری برای آینده پرداختند. در این جلسه عزم آن کردند که پس از نماز صبح، در مسجد گوهرشاد تحصن کنند و حوزه و عموم مردم را نیز دعوت به همراهی کنند و اگر آنجا نیز بسته شود، در صحن کهنه اجتماع کنند که به دلیل بستن مسجد و صحنها، موفق به انجام تصمیم خود نگردیدند.
وی همچنین در دوره های مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری با صدور اطلاعیه، حمایت خود را از کاندیداهای ارزشی و اصول گرا اعلام کرد.
پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از بزرگان همچون او نگران سامان امور کشور و اداره نظام بودند؛ اما او پس از شنیدن خبر انتخاب حضرت آیة الله خامنه ای به رهبری، ابراز خوشوقتی نموده و معتقد بود که فردی خوش فکر، مانند آیة الله خامنه ای مایه اطمینان است و می فرمود:
«من ایشان را از نوجوانی می شناسم. پدر ایشان با ما رفت و آمد داشت. خود ایشان هم طلبه ای مستعد و فاضل بود. من در ایام ریاست جمهوری ایشان نیز به ایشان علاقه مند بودم».
وی با وجود کهولت سن و طعن برخی جاهلان، بارها به دیدن آیة الله خامنه ای رفت. در این دیدارها، رهبری در عین صمیمیت، با احترام و خضوع از خاطرات قدیم و برخی نکات در مورد روایات و احادیث سخن می گفت.
مقام معظم رهبری در هر ملاقات با وی ضمن اظهار خوشوقتی از دیدن وی و اشتیاق به شنیدن سخنان ارزنده اظهار می داشت:
«من واقعا از این که شما با این سن و ضعف قوا اظهار لطف می کنید، شرمنده و متاثر می شوم».
اما باز هم ایشان مصرً به این ملاقات بود.[3]
سیرت اخلاقی
آیة الله مروارید در ابعاد اخلاقی، نشانه زهد، پارسایی و ورع و مجسمه تواضع، خدمت و سعه صدر بود. وی مصداق روشن این آیه بود که یار دیرینش آیة الله حاج میرزا جواد آقای تهرانی همواره تلاوت می کرد:
«تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض و لا فسادا».
او در تمام عمر، کسی را به خویش دعوت نکرد و با آن که برخی از شاگردان او سالهاست که مجتهدند، اعلام مرجعیت نکرد و رساله و حاشیه ننوشت. خشتی روی هم ننهاد و منصبی نخرید و با این که از استوانه های حوزه در امور اجتماعی بود، از این که او نخستین امضا را در بیانیه های عالمان رقم زد، سرباز می زد؛ نه تنها در هیچ منظر اجتماعی خود را عرضه نداشت، بلکه از آن گریزان بود.
وی حتی از نگاه دوربین های عکاسی و فیلمبرداری نیز می گریخت و صورت خود را می پوشاند و تنها یکی دو مصاحبه خانوادگی به اصرار برخی منسوبین و با قول عدم پخش انجام داد. همین روحیه باعث گردید که فرزندان وی نیز پا به وادی ترویج وی نگذارند. به این ترتیب، از این عالم عارف، تصاویر کمی در دست ماند؛ البته این اواخر با از دست رفتن بینایی ایشان، کار برای رسانه ها و علاقمندان هموار گشت و دیگر می شد به آسانی و بدون اطلاع یا ممانعت او، حضور پر برکتش را ثبت کرد.
او به دنیا بی اعتنا بود و بی آن که حتی از زهد و سادگی بگوید و درباره اش بیندیشد، در متن زندگی خود به معنای واقعی زاهدانه زیست. همه دیدارهای مردمی و آمد و رفت شخصیت های علمی و مسئولان بلندپایه، در اتاق های ساده منزلی محقر و قدیمی صورت می گرفت. وی فردی متواضع بود؛ بدون آن که خود را متواضع جلوه دهد.
در برابر پرسشهایی که پاسخ آن کمتر از یقین بود، به راحتی کلمه «نمیدانم» را بر زبان می آورد و اگر پرسش کننده اصرار می کرد، با تاکید بر شاید و محتمل است و با کمال احتیاط، نظر خویش را طرح می کرد و حتی به دفاع از یقینیات خود نمی پرداخت و وارد بحث و جدل نمی گشت.
او با مهربانی با کودکان سخن می گفت و با همه عظمت علمی و وقار شخصیتی، گاهی برای آن که نوه خردسالش در منزل تنها و بی همبازی نماند، با او بازی می کرد؛ به شدت از عیب جویی برکنار بود.
یکی از بازرگانان متدین که سالیانی وی را برای نماز صبح به مسجد می برد، از شخصی گله کرده بود. حضرت آیة الله مروارید به او گفت که در نوجوانی از ظلمی که یکی از ارحام به او و خانواده اش کرده بود، نزد استاد و مربی خویش، حاج شیخ حسنعلی نخودکی، گلایه کرده بود. استاد فرمود: پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدی را از او نشنیدم؛ شما هم برای خدا این ها را اظهار نکن و بدین ترتیب، آیة الله مروارید، با نقل این سخن استاد که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر اخلاقی داد.
اهمیت به نماز جماعت
آیة الله مروارید نماز را محور سلوک و دعا و ذکر را عمده ترین طریق تعالی می دانست. بر نماز اول وقت، بسیار حساس و به جماعت مقید بود. این مسائل، از خطوط مهم در تربیت فرزندان و نوادگان وی به شمار می رفت. و از معدود مسائلی بود که کمترین سستی در آن، او را به التهاب و عتاب می آورد. در سلوک معنوی به ریاضتهای خاص اساسا معتقد نبود و به شدت از آنها پرهیز می کرد و دیگران را نیز از این روشها نهی می کرد. او آیینه ای از سلوک جاری در زندگی و مراقبت و محاسبه، به جای ریاضت کشی بود. اساسا روش وی در سیر الی الله، توجه به عظمت خدای متعال و تفکر در نعمت های او، با محوریت نماز، دعا و ذکر بود.
به نوافل تاکید بسیار می ورزید؛ چندان که در سالهای پایان حیات نورانی خویش، نیمه شب، بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح می پرسید؛ تا مبادا وقت فضیلت مناجات و نماز شب از دست برود.
نماز جماعت وی به ترتیب در مدرسه میرزا جعفر، مسجد حاج هاشم و مسجد ملا حیدر، برگزار می شد. این جماعت، به ویژه در نماز صبح، از دیرباز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع روحانیون و عالمان بوده است.
بسیاری از بزرگان و ارباب معرفت، تشنگان حقایق معنوی را به شرکت در آن نماز جماعت روحانی و جان پرور توصیه می کردند.
انس با امام رضا علیه السلام
رابطه خاص این عالم عامل، با حضرت رضا علیه السلام خود حدیث مفصلی است. او با علاقه و سعی وافر، هر صبحگاهان به حرم ولی نعمت خود مشرف می شد و پس از زیارت، در پایین پای ضریح مطهر، به نجوا و گریه می نشست و تا آخر عمر پربرکتش، با وجود کهولت سن و ضعف بنیه، این عادت را ترک نکرد.
در مصاحبه ای که از وی تقاضا شده بود تا مقداری از کرامات حضرت رضا علیه السلام را بیان کند، فرمود: کرامات حضرت فراوان است که به سه نمونه از آن ها اشاره می کنم:
«یادم می آید یک نفری که ترک بود و دو چشم او آب آورده بود و کور شده بود، زمان بیناییش هم من او را دیده بودم به حرم حضرت رضا علیه السلام آمده بود؛ همان طوری که در اطراف ضریح مطهر دور می زد، با ناراحتی سرش را به ضریح زد و چشم هایش خوب شد.
کرامت دیگر این است که یک نفر که الان هم جنب مسجد ملا حیدر سیب فروشی می کند، پایش فلج بود رفته بود و متوسل شده و پایش خوب شده بود.
یکی دیگر را هم در ساری دیدم؛ او هم پاهایش شل بود که متوسل به حضرت شده و حضرت او را به خواست خدای متعال شفا داده بود.
این جانب در حاجات شخصی خود هم الی ماشاءالله کرامت دیده ام و در صدد بیان آن نیستم».[4]
او در کتمان کمالات روحی و کرامات نفسی، مهارتی تام داشت؛ چندان که پنهان کردن آن حالات نیز جز برای معدودی از فرزندان و ملازمان خاص او، بر کسی معلوم نمی شد. در یک جریان مکاشفه چند ساعته که به سبب تغییر حالت چشم و خطوط چهره، برخی از اطرافیان متوجه شده بودند، به سادگی و با لبخند فرمود: «اینها چیز فوق العاده یا تازه ای نیست؛ خداوند برای خیلی از بندگان خود چنین لطف هایی دارد و اتفاق خاصی نیست»؛ هر چند این اواخر، برخی از سخنان وی، از مشاهدات و مکاشفاتی پرده بر می داشت.
نصایح و وصایا
ارشاد و راهنمایی، در ملاقات های خصوصی، شیوه این عالم بزرگ بود. نویسنده، بارها خدمت ایشان رسیده، غالبا سفارش ها و دستورهای اخلاقی را از وی شنیده است.
او داستان ازدواج خود را با بیانی که حاکی از توکل و عنایات حضرت رضا علیه السلام بود، بیان می کرد.
بارها می گفت: دعا ی هنگام خواب را بخوانید؛ «یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته» را سه مرتبه وقت خواب بخوانید که معادل هزار رکعت (نماز) است.[5] [6]
در موقع خروج از منزل، «بسم الله حسبی الله توکلت علی الله اللهم انی اسالک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره»[7] را بخوانید.
همچنین توصیه می کرد که دعای حضرت زهرا علیها السلام : «یا حی یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنی و لا تکلنی الی نفسی طرفه عین و اصلح لی شانی کله» را بخوانید.[8]
در سجده شکر. نه مرتبه «شکراً لله» و مرتبه دهم «شکرا للمجیب» بگویید. بعد از نماز پیشانی بر مهر بگذارید و بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا بدلت سیئاتی حسنات و حاسبتنی حسابا یسیرا»، بعد طرف راست صورت را بر مهر بگذارید و بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا کفیتنی مونه الدنیا و کل هول دون الجنه»؛ سپس طرف چپ صورت را بر مهر قرار داده، بگویید: «اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه الا غفرت لی الکثیر من الذنوب و القلیل و قبلت من عملی الیسیر» و باز پیشانی را بر مهر گذاشته، بگویید:
«اسالک بحق حبیبک محمد صلواتک علیه و آله الا ادخلتنی الجنه و جعلتنی من سکانها و نجیتنی برحمتک من سفحات النار برحمتک».[9]
در نگاه دیگران
مقام معظم رهبری
«این عالم جلیل القدر، عمر پر برکت خود را یکسره با پرهیزگاری و صلح و سداد گذرانید و در طول سالیان متمادی، با رفتار و منش علمی و عملی خویش، چهره ای نورانی و فراموش نشدنی از خود در خاطره همه کسانی که با ایشان آشنا بودند، باقی گذاشتند...».[10]
آیة الله صافی گلپایگانی
«آن فقید سعید، در تدریس و ترویج دین مبین و ابطال مبطلین و تمسک به معارف خاص و خالص قرآن و عترت، مانند اسلاف عالیقدر خود اهتمام بلیغ داشت ... چنانکه از محضر بزرگان دیگر خراسان در روزگار تحصیل خود، بهره مند گشته اند...».[11]
وفات
سرانجام این وجود پر برکت، در ۹۶ سالگی و در آخرین ساعت شامگاه سه شنبه نوزدهم شعبان المعظم ۱۴۲۵ ق. برابر با چهاردهم مهر ۱۳۸۳ ش. پس از قرائت زیارت عاشورا که همیشه بر آن مداومت می ورزید و نیز تجدید پیمان با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در زیارت آل یس، در پی سکته قلبی از این دیار رخت بربست و به لقای حق شتافت. پیکر پاک وی روی دست های هزاران مشتاق و ارادتمند و با حضور عالمان طراز اول و نمایندگان رهبری و مراجع و مسئولان مملکتی تشییع گردید و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
[1] روزنامه قدس, ۱۹/۷/۱۳۸۳.
[2] روزنامه جمهوری اسلامی, چهارشنبه, ۲۲/۷/۱۳۸۳ش؛ افق حوزه, ۲۷/۷/۱۳۸۳.
[3] روزنامه جمهوری اسلامی, ۲۲/۷/۱۳۸۳ش.
[4] مصاحبه با آیة الله مروارید.
[6] مستدرک الوسائل، ح۵، ص۴۹.
[7] بحارالانوار، ج۷۳، ص۱۷۱.
[8] صحیفه حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ , جواد قیومی, ص۱۴۰.
[9] مصباح المجتهد, شیخ طوسی, ص۱۰۶.
[10] افق حوزه, ۲۷/۷/۱۳۸۳ش.
[11] متاله قرآنی, محمد علی رحیمیان, ص۴۴۸.