شرحی مفید - شهادت «ميرزا رضا كرماني» (1276 ش)

شرحی مفید

تاریخ وقوع: شهادت «ميرزا رضا كرماني» (1276 ش)

استبداد مخوف قاجار، ايران را به زندانى هول انگيز تبديل كرده بود. ناصر الدين شاه چونان سلف خود، محمد خان قاجار، خود را مالك الرقاب مردم مى دانست . هيچ كس را در برابر اوامر او حق سخن نبود و هر گونه مخالفت در برابر استبداد و ستم ، عكس العمل شديد او را در پى داشت . شاه كه در برابر قدرتهاى بيگانه با خفت زانو مى زد براى مقابله با ناراضيان و مخالفان ، مشتى آهنين داشت ، تا آن جا كه شكار انسانهاى مبارز رواج يافت . دستگاه ادارى كشور از درون پوسيده بود. رشوه ، فساد، تملق ، زورگويى ، فروش ‍ مناصب دولتى و... رواج تام داشت . ظلم و ستم قحطى و خشكسالى كه چندين سال طول كشيد، نواحى پر جمعيت ايران را از سكنه خالى كرد و در حالى كه دستگاه ماليات گيرى حساب و كتابى نداشت خزانه كشور روز به روز تهى تر مى گشت . اشتهاى بيمارگونه و سيرى ناپذير ناصر الدين شاه در انباشتن پول و طلا و نقره و دلبستگى او به زندگى مجلل و زنان و شيفتگى او نسبت به تمدن اروپا بويژه پس از آخرين سفرش به غرب از يك سو و طمع كارى كشورهاى استعمارى و رقابت آنها در غارت منابع سرزمين هاى شرقى از سوى ديگر، سبب شده بود كه سپردن امتيازات مالى و سياسى به بيگانگان فزونى يابد. يكى از اين امتيازها كه با واكنش شديد علما و روحانيون روبرو شد، واگذارى امتياز انحصارى توتون و تنباكو به تالبوت يا در واقع به انگلستان بود. اين قرارداد ننگين با فتواى معروف آيت الله ميرزاى بزرگ شيرازى فسخ گرديد و منجر به عقب نشينى ناصر الدين شاه در برابر علما و مردم شد. بعد از اين ماجرا، موقعيت ناصر الدين شاه و حكومت استبدادى قاجار تضعيف گشت و چهار سال بعد، ماجراى قتل او به وقوع پيوست . نويسنده تاريخ بيدارى ايرانيان در بيان حالات ناصر الدين شاه و پيرامون جنايات او مى نويسد:
((در ايام سلطنت اين پادشاه اعظم خساراتى كه به ايران وارد آمد، شهادت ميرزا تقى خان امير نظام اتابك اعظم بود كه گناهى جز جلوگيرى از حركات بچگانه پادشاه و خيرخواهى مملكت و سلطنت نداشت . كم كم خرابى در اداره نظامى شروع شد و گرفتن رشوه و فروختن نشان و لقب نظامى شيوع يافت ... در پنجاه سال سلطنت يك قدم به جانب اصلاحات برنداشت ، پنجاه سال بهترين اوقات مغتنم ايران را به رايگان از دست داد. هر كس را كه استشمام ترقى در او مى نمود به قتل مى رسانيد...))

آشنايى ميرزا رضا با سيد جمال الدين اسد آبادى :
ميرزا رضا، در منزل حاج امين الضرب با سيد جمال آشنا و شيفته انديشه و افكار وى شد. در هنگام دستگيرى سيد در حضرت عبدالعظيم ، ميرزا جزء كسانى بود كه لب به اعتراض گشود. او به سبب شور و محبتى كه نسبت به مرادش داشت ، پس از تبعيد وى بارها به گونه كتبى و شفاهى به ناصر الدين شاه و درباريانش اخطار نمود كه وى به جهت بى احترامى و ستمى كه درباره سيد روا داشته است كشته خواهد شد.
زبان تيز و حركات اعتراض آميز او را رژيم استبدادى تحمل نكرد و وى را به مدت هفت ماه و نيم به زندان افكند. ميرزا پس از آزادى ، با تن مجروح و شكنجه شده به اسلامبول رفت و در آنجا به دستور سيد جمال الدين در بيمارستان بسترى و نزديك چهل روز تحت مداوا قرار گرفت .
بعد از معالجه ، نخستين بارى كه ميرزا رضا در اسلامبول به حضور سيد رسيد، لب به شكوه گشود و با گريه از مصائب حكومت قاجار سخن گفت . سيد در برابر شكوائيه ميرزا عصبانى شد و گفت : ((گريه كار پيرزنان است ، مادامى كه دروازه مرگ براى انسان باز است ، تن به ظلم و پستى نبايد بدهد. برو ريشه ظلم را از ايران بيرون بياور، والا تا ريشه در آب است هر يك از شاخه هاى او را بزنى جوانه تازه مى دهد.))
اين عبارات عالى از صاعقه آسمانى براى ميرزا مهيب تر بود، به گونه اى كه در همان جا مصمم شد از شاه انتقام بگيرد و به ظلم او خاتمه دهد.
عبدالله مستوفى مى نويسد:
يك مرتبه ميرزا زياد از اوضاع و ظلمى كه به وى شده شكوه مى كند سيد به وى مى گويد: مگر پدرت روضه خوان بوده است كه اين قدر در تشريح بدبختى خود نكات دقيق و حساس به كار مى برى ؟ تو كه مى گويى من از عمرم بيزارم و آرزوى مرگ مى كنى چرا دشمنت را نكشتى كه در مقابل ترا هم بكشند و به قول خودت از اين زندگى سراپا سخت خلاص ‍ شوى ؟))
ميرزا در تاريخ 26 رجب 1313 ه.ق به طرف ايران حركت ، و يك تپانچه پنج لول روسى تهيه مى كند و در دوم شوال همان سال وارد شهر رى مى گردد و مخفيانه به ديدار شيخ هادى نجم آبادى مى شتابد.

 

قتل ناصر الدين شاه
شاه ، كه در تدارك برگزارى جشنهاى پنجاهمين سال سلطنت خود بود، به حضرت عبدالعظيم مى رود و ميرزا رضاى كرمانى در همان روز (جمعه 17 ذى القعده 1313 ه.ق / اول مه 1896 م ) شاه را در حرم حضرت عبدالعظيم به ضرب پنج گلوله از پاى در مى آورد و خود توسط عمال شاه دستگير مى شود.
امين السلطان كه مردى بسيار محيل بود از موقعيت پيش آمده استفاده كرده و با برقرارى رابطه با همه مدعيان و ايجاد رقابت بين آنها بر نفوذ و قدرت خود مى افزايد و تا به سلطنت رسيدن مظفر الدين شاه كه چهل روز طول مى كشد، حاكم مطلق و بى چون و چراى كشور مى گردد و بيت المال را تا آنجايى كه مى تواند غارت مى كند. در اين موقعيت وضعيت خزانه مملكت به قدرى خراب بود كه براى هزينه تاجگذارى مظفر الدين شاه مجبور به استقراض از بانك شاهى يعنى از انگليسيها مى شوند.

شهادت ميرزا رضاى كرمانى
پس از دستگيرى ميرزا از وى استنطاق مفصلى به عمل مى آيد. اين استنطاق و پاسخهاى مهم و در خور تامل ، به طور كامل ، در روزنامه صور اسرافيل و در كتاب بيدارى ايرانيان درج شده است .
ميرزا در قسمتى از استنطاق خود مى گويد:
((دولت ايران قدر سيد را نشناخت و نتوانست از وجود محترم او فوائد و منافع ببرد به آن خفت و افتضاح او را نفى كردند...))
پس از قتل شاه بسيارى در صدد برآمدند كه تا با تبليغات گسترده از شاه معدون ، چهره اى به عنوان شاه شهيد بسازند، ميرزا با بيان حقايق در دادگاه فرمايشى نقشه آنها را خنثى و در كمال شهامت حكومت شاهان را رسوا مى كند:
((مگر اين مردم بيچاره و اين يك مشت اهالى ايران ودايع خدا نيستند؟ قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد، در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق آباد و اوايل خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى را ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده ، كثيف ترين كسب و شغل ها را از ناچارى پيش گرفته اند... ظلم و تعدى بى حد و حساب چيست و كدام است از اين بالاتر چه مى شود؟ گوشت بدن رعيت را مى كنند و به خورد چند باز شكارى مى دهند. صد هزار تومان از فلان بى مروت مى گيرند، قباله مالكيت جان و مال و عرض و ناموس يك شهر و يا يك مملكتى را به دست او مى دهند. رعيت فقير و اسير و بيچاره را در زير بار تعديات مجبور مى كنند كه يك مرد، زن منحصر به فرد خود را اضطرارا طلاق بدهد و خودشان صدتا صدتا زن مى گيرند و سالى يك كرور پول كه به اين خونخوارى و بى رحمى از مردم مى گيرند خرج عزيز السلطان مى كنند كه نه براى دولت مصرف دارد و نه براى ملت و نه براى حفظ نفس شخصى و غيره و غيره ))
ميرزا در پايان دفاعيه خود به عنوان نتيجه گيرى و دفاع از اقدام انقلابى خود مى گويد:
((من قدرى هستم ، و مومن به قدر، و معتقد كه بى حكم قدر برگ از درخت نمى افتد. حالا هم به خيال خودم يك خدمتى به تمام خلايق كرده و ملت و دولت را بيدار كرده ام و اين تخم را من آبيارى كردم و سبز شد. همه خواب بودند، بيدار شوند. يك درخت خشك بى ثمرى را كه زيرش همه قسم حيوانات موذى درنده جمع بودند، از بيخ انداختم و آن جانورها را متفرق كردم )).
افشاگريهاى بموقع ، قاطع و مستدل ميرزا رضا در محكمه و پخش آن در سطح جامعه بسيار كارگر افتاد و تاثير خود را به خوبى بر جاى گذاشت تا جايى كه حتى بعد از شهادت مظلومانه اش ياد و خاطره او پيوسته بر سر زبانها بود و با تجليل ، از جانب روحانيون و مردم از او ياد مى شد. در جريان به دار كشيدن وى دستگاه قاجار با خشم و نفرت فراوان مردم مواجه شد و از اين طريق نخستين ضربه را چشيد.
سرانجام ميرزا رضاى كرمانى در روز چهار شنبه دوم ربيع الاول 1314 ه.ق برابر با 21 مرداد 1276 توسط دستگاه حكومتى قاجار به دار آميخته شد و به شهادت نايل آمد.
ميرزا در آخرين لحظات ، جمله اى را بر زبان آورد كه نشان دهنده ادامه نهضت توسط بزرگمردان ديگرى از تاريخ بود:
((اين چوبه دار را به يادگار نگهداريد، من آخرين نفر نيستم ...))

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس