شهید شیخ هشام صیمری به روایت پدر - شهادت شیخ هشام صیمری بجرم شیعه بودن(1386ش)

شهید شیخ هشام صیمری به روایت پدر

تاریخ وقوع: شهادت شیخ هشام صیمری بجرم شیعه بودن(1386ش)


فرزند شهیدم در سال 1961 میلادی در کشور کویت دیده به‌جهان گشود و در سن هفت سالگی، اشتیاق و علاقه فراوانی به خواندن و دانش‌اندوزی داشت. پول جیبی روزانه‌اش را خرج نمی‌کرد تا بتواند کتاب‌های قصه و داستان خریداری نموده و مطالعه نماید و در سنین نوجوانی، ده سالگی، شروع به مطالعه کتاب‌های تاریخی و علی‌الخصوص تاریخ امویان و عباسیان نمود و همیشه در رابطه با علل و زمینه‌هایی که این دو سلسله غاصب را سوق داد تا در حق علویان، جرم و جور را پیشه کنند و در ریختن خون پاک آنان غوطه‌ور شوند، جستجو می‌کرد.
در سن پانزده سالگی خداوند منان به او و جوانان زادگاهش، منطقه العمریه، نعمت ساخت مسجد امام علی(ع) در کنار خانه اش را ارزانی نمود. امام جماعت مسجد را آیت‌الله سیدمصطفی ذوالقدر به عهده داشت. وی متوجه استعداد فرزند شهیدم در قدرت یادگیری علوم دینی و حوزوی شد و به همین سبب به امر آموزش و تعلیم دروس دینی و حوزوی به وی و جوانان منطقه همت گمارد. فرزندم ساعت پنج صبح هر روز در کلاس حاضر می شد تا اینکه وارد دانشگاه کویت شد و در رشته شیمی به علم آموزی و تحصیل مشغول گشت. اما با آغاز جنگ تحمیلی عراق مرتجع علیه جمهوری اسلامی ایران که باعث شکل‌گیری دیدگاهی غلط با این مضمون که رجال دینی و روحانیون نمی‌توانند وارد سیاست شوند، یعنی همان دیدگاه امپریالیستی غرب که شعار جدایی دین از سیاست را می داد، باعث شد که شهید تصمیم به تغییر رشته شیمی به رشته علوم سیاسی را بگیرد تا به مردم بگوید که علم‌آموزی دروس حوزوی و دینی هیچ‌گاه مانعی در مقابل تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک من جمله رشته علوم سیاسی نیست. وی همچنین به فراگرفتن علم روانشناسی می‌پرداخت. پس از سپری شدن دو سال از تحصیل وی در دانشگاه، اجازه اقامت به معلم او سیدمصطفی ذوالقدر داده نشد که باعث مهاجرت سیدذوالقدر به ایران شد. آنگاه تحصیلات حوزوی را نزد تعدادی از آیات عظام گذراند، تا آنکه در پایان تحصیل در دانشگاه، دروس سطوح حوزوی را نیز به اتمام رسانید.
در طی تحصیل در دانشگاه و دقیقاً در سال دوم با تفکر و اندیشیدن در این خصوص که چگونه می‌توان کودکان و نوجوانان شیعه منطقه را از خطرات وهابیت و سلفی‌گری رها نمود و با اسلام ناب محمدی که همان مذهب تشیع بود، پیوند داد. در همین راه با کمک دوستانش یک دستگاه مینی‌بوس برای جابه‌جایی و انتقال کودکان و نوجوانان شیعه از خانه‌هایشان تا مسجد و بالعکس را خریداری نمود.
در مسجد دوره‌های دینی و تفریحی برای هدایت نوجوانان برپا ساخت. همچنین در فصل بهار اردوهایی جهت بیداری و روشن ساختن جوانان منطقه شیعه‌نشین خود تشکیل می‌داد تا آنان را با خطرات ترویج وهابیت و شیعه‌ستیزی آگاه و آشنا سازد. وی گفت‌وگو های فراوانی با جوانان اهل سنت تشکیل می‌داد تا اندیشه‌ها و عقاید اسلام ناب محمدی را که همان مذهب اهل‌بیت (ع) است تبیین نماید . کمااینکه بسیاری از آنان، اهل تسنن، بر اثر همین روشنگری‌ها با واقعیت و حقیقت شیعه ومظلومیت آن آگاه شده و به آن ایمان آوردند. در سال 1980 به علت ترس کوته‌نظران وهابی از ترویج نظرات ایشان در جامعه، پس از نماز مغرب و عشاء و به هنگام خروج ایشان از مسجد قصد داشتند با اتومبیل به ایشان  صدمه بزنندکه، با عنایات باری‌تعالی از توطئه‌های آنان جان سالم به در بردند. شیخ شهید یار و دوستدار انقلاب اسلامی و امام بود و با تمام توان، آن را حمایت و همرامی می‌کرد. به همین دلیل و با توجه به فعالیت‌های ایشان سخت تحت نظر و مراقبت نیروهای امنیتی بود و منتظر زمان مناسب جهت دستگیری وی بودند.
در سال 1988 که دولت عربستان به دستور آمریکا دست به قتل‌عام و به شهادت رساندن حجاج ایرانی نمود، شیخ‌شهید قصیده‌ای را در مضمون این واقعه سرود که باعث شد دولت کویت در ماه نوامبر 1988 با ارسال نیروهای امنیتی به خانه‌اش ایشان را بازداشت نمودند و تعدادی از کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های او که حاوی قصائد و اشعار وی بود و به همراه کتابی که در رابطه با حضرت امام مهدی(عج) نگاشته بود را ضبط کردند و در دادگاه نیز مدعی‌العموم، دادستان عمومی، با صدای بلند و عصبانیت تقاضای اعدام شهید را داشت. جرم او جز عشق به اهل‌بیت طهارت و حرکت در راه و سیرت آنان نبود. همان‌طور که ایشان می‌فرمودند:
إن کان جرماً حب آل محمد فلیشهد التاریخ أنی مجرم
تا اینکه ایشان را به حبس ابد و بعد از آن 15 سال به اسارت کوردلان بی‌صفت در زندان کویت که هم‌سلول حضرت آیت‌الله مهری بود در آمد. آتش سوزان سینه‌اش خاموش نشد چون پرستویی عاشق بعد از حمله به کویت توسط رژیم بعث عراق در سال 1369ﻫ.ش از راه شلمچه، کربلای ایران، به ایران آمد و در شهر مقدس قم سکنی گزید. دروس حوزوی را تا اجتهاد به پایان رسانید. از شاگردان برجسته حضرت آیت‌الله العظمی جواد تبریزی رحمه‌الله علیه بود. راه بهشت را در نگاه بعضی از جوانان اهواز یافت و در سال 1377ﻫ.ش به اهواز مهاجرت و در مسجد فاطمه‌الزهرا(س) کوی علوی به‌عنوان امام جماعت که به قول شهید سعید مجاهد، شیخ‌هشام صیمری(ره)  «هذا من فضل الله سبحانه و تعالی» است و به یاد روزهای جوانی در کویت و عهدی که با خود بسته بود برنامه های خود را در سه قسمت برگزار می کرد:
قسمت اول: تبلیغ و وعظ و ارشاد مردم، سخنرانی، برگزاری کلاس‌های عقیدتی، برگزاری جشن در موالید ائمه اطهار (ع) و مراسم سوگواری و عزاداری در شهادت ائمه اطهار (ع).
قسمت دوم: فعال کردن بحث علم و فقه حوزوی، رد شبهات و تربیت طلاب علوم دینی.
قسمت سوم: برطرف کردن نیازهای مالی و معنوی مردم و تفقد از خانواده های بی‌بضاعت و شهدا و تشکیل صندوق قرض‌الحسنه.
سرانجام به دست منافقان کوردل چند روزی بعد از ایام فاطمیه در آخرین ساعات روز یک‌شنبه3تیر1386 در خانه به ضرب گلوله به درجه رفیع شهادت نایل گشت.
منبع
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس