قيام خونين مردم تبريز در چهلم فاجعه قم (1356)
تاریخ وقوع:
29 بهمن
روز 29 بـهـمـن 1356، كـه مصادف با چهلم فاجعه قم و كشتار روحانيون و مردم در 19 دى بود، در بسيارى از شهرها و نقاط كشور به ياد و خاطره شهداى آن فاجعه خونين ، مجالس ختم و سوگوارى برگزار شد.
در شـهـر قـهـرمـان پرور تبريز نيز قرار بود راس ساعت 10 صبح مردم در مسجد قزللى (ميرزا آقا يوسف مجتهد) تجمع نمايند. دعوت از سوى آيه الله قاضى طباطبايى و ده تن ديگر از علماى تبريز صورت گرفته بود.
همچنين در 25 بهمن آيات عظام گلپايگانى و شريعتمدارى نيز به همين مناسبت اعلاميه هايى صادر و اين روز را عزاى عمومى اعلام كرده بودند.
در روز 29 بـهـمـن مـردم در حـالى كـه در مـسـجـد حـاج مـيـرزا آقـا يـوسـف مـجـتـهـد جـمـع مـى شـدنـد، در مقابل مسجد، اعلاميه ها را نيز مطالعه مى كردند.
سـرگـرد مـقـصـود حق شناس ، رئيس كلانترى بازار به همراه عده اى مامور سر مى رسد و به مردم اعلام مى كند كه متفرق شوند، اما مردم توجهى به اخـطـارهاى او نمى كنند. خادم مسجد كه قصد باز نمودن درب مسجد را بنا به دستور آيه الله قاضى طباطبايى داشت ، توسط مامورين از اين كار منع مـى شـود. تـعـدادى از جـوانان به طرف سرگرد حق شناس حرت مى كنند و از او مى خواهند تا درب مسجد جهت برگزارى مراسم باز شود. هيچكس به فـريـادهـاى "پـراكـنـده شـويـد" او تـوجهى نمى كند و او با لحن تند و زشتى خطاب به جوانان مى گويد. ((نمى شود. در اين طويله بايد بسته بماند!))
جوانى از غيرتمندان تبريز به نام محمد تجلا كه از پاره كردن اعلاميه و سخنان توهين آميز او به هيجان آمده بود، در مقام اعتراض به او بر مى آيد و با وى گلاويز مى شود. حق شناس اسلحه كمرى اش را مى كشد و سينه محمد را نشانه مى رود و اين جوان 22 ساله را به شهادت مى رساند.
مـردم خـشـمـگـيـن جـنـازه خـون آلود جـوان قـهـرمـان را بـرداشـتـه و بـه طـرف خـيـابـانـهـا بـه راه مـى افـتـنـد. كـم كـم در طول راه مردم معترض شهر به صف راهپيمايان مى پيوندند و بدين ترتيب قيام مردم آغاز مى شود.
يـحـيـى ليقوانى رئيس ساواك تبريز كه متوجه عادى نبودن اوضاع شهر شده و به گستردگى قيام واقف گشته بود، بلافاصله با تهران تماس مـى گـيـرد و كسب تكليف مى كند. شاه كه خبر قيام به او رسيده بود، در تماس با جمشيد آموزگار دستور حفاظت از پمپ بنزين ها، كارخانه ها، ادارات دولتـى و سـركـوب شـديـد را مـى دهـد و مـى گـويـد كـه هـر گـونـه مـقـاومـتـى سـركـوب گـرديـد. شـوراى امـنـيـتـى اسـتـان تـشـكـيـل جـلسـه مـى دهد و تصميم مى گيرند از نيروهاى ارتش و ژاندارمرى استفاده كنند و يگانهاى نظامى در سطح شهر مستقر شوند و براى اينكه نشان بدهند در سركوب جديت دارند دستور استقرار دو دستگاه تانك چيفتن ، دو دستگاه نفربر و يك دستگاه تانك اسكورپين را در سطح شهر مى دهند. هـمـچـنـيـن تصميم گرفته مى شود استاندار، سپهبد آزموده با آيه الله قاضى تماس بگيرد و بگويد كه مراسمى كه صبح بر پانشد ، مى تواند بعد از ظهر در مساجد مختلف برگزار شود، به شرطى كه مردم به رعايت نظم و آرامش دعوت شوند. در شهر جمعيت خشمگين ، ساختمان حزب رستاخيز تـبـريـز را تـصـرف مـى كـنند و خودروها و ساختمانهاى دولتى را به آتش مى كشند و بانكها را منصرف و پولهاى آنها را مى سوزانند. دانشجويان دانشگاه نيز به همراه مردم در اين قيام حضور پيدا مى كنند.
تـبـريـز در چـهـلم شـهـداى قـم بـه صـورت شهر جنگ زده در آمد. خيابانها از خون جوانان ، بازاريان ، دانشجويان و مردان و زنان رنگين شد و بدين ترتيب پس از فاجعه خونين قم ، جنايت ديگرى بر جنايتهاى رژيم افزوده شد.
سرانجام ساعت 5 بعدازظهر، نيروهاى نظامى بر شهر مسلط شدند. در آمارى كه براى رئيس ساواك تبريز تهيه كردند، اين طور نوشته شده بود:
((581 نـفـر دسـتـگـيـر، 9 نـفـر كـشـتـه ، 118 نـفـر زخـمـى ، 3 دسـتـگـاه تـانـك ، 2 سـيـنـمـا، يـك هتل ، كاخ جوانان ، حزب رستاخيز و تعدادى اتومبيل شخصى و دولتى به آتش كشيده شدند.))
چـنـد روز بـعـد تـعـداد كـشـتـه شـدگـان تـبـريـز بـه 13 نـفـر رسـيـد، كـنـسـول آمـريـكـا در تـبـريـز كـه تـمـام حـوادث را دنبال مى كرد، در واپسين ساعتهاى روز 29 بهمن 1356، اين يادداشت را به سفارت امريكا در تهران مخابره كرد:
((بـيـشـتـر تـظـاهـر كـنـنـدگـان را مـردان جـوان تـشـكـيـل مـى دهـنـد و اهـدافـشـان مـظـاهـر جـامـعـه غـيـر مـذهـبـى از قـبـيـل سـينماها و كلوپهاست . نيروهاى اجتماعى و مذهبى حالتى در آمده اند كه كنترلشان آسان نيست . شاه (شايد) با تعويض استاندار آذربايجان و تـحـت انـضـبـاط در آوردن سـاواك و مـقـامـات پـليـس ايـن اسـتـان بـه شـورشـهـاى تـبـريـز واكـنـش نـشـان دهـد. بـا ايـن حال چهل روز بعد، باز هم در شهرهاى مختلف ايران تظاهرات و خشونتهايى به وقوع خواهد پيوست .))
رئيس شهربانى تبريز به جرم سهل انگارى ، معزول و به تهران احضار و استاندار هم بر كنار گرديد.
كـشـتـار مـردم تـبـريـز شـاه را غـافـلگـيـر كـرد، چـون او كـه بـه نظر خود توانسته بود پرده اى ضخيم بر روى فاجعه قم بكشد حتى اقدام دبير كل سازمان ملل را به سود مردم تبريز بكلى دست و پاى خود را گم كرد.
پيام امام خمينى (ره ) به مردم آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحيم
سـلام بـر اهـالى شـجـاع و مـتـديـن آذربـايـجـان عـزيـز. درود بـر مـردان بـرومـنـد و جـوانـان غـيـرتـمـنـد تـبـريـز. درود بـر مـردانـى كـه در مـقـابل دودمان بسيار خطرناك پهلوى قيام كردند و با فرياد "مرگ بر شاه " خط بطلان بر گزافه گويى هاى او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عـزيـز تـبـريـز كـه با نهضت عظيم خود، مشت محكم بر دهان ياوه گويانى زدند كه با بوقهاى تبليغاتى ، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است ، انقلاب سفيد شاه و ملت مى نامند و انى نوكر اجانب و خود باخته مستعمرين را نجات دهنده ملت مى شمارند.
مـردكـى نـجـات دهـنـده كـشـور اسـت كـه مـخـازن بـزرگ ثـروت ايـن مـلت مـظـلوم را دو دسـتـى تـقـديـم اجـانـب نـمـوده و آن پـول نـا چـيز را كه مى گيرد تقديم مى كند و در مقابل آهن پاره هايى مى گيرد كه هيچ دردى از ملت دوا نمى كند!! آن شخصى نجات دهنده است كه با مصونيت دادن اتباع اجانب ، كشور را از حيثيت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است !!
مـردكـى حـافـظ آزادى مـلت اسـت كـه در سـرتـاسر كشور، احدى را حق يك كلمه حقگويى و انتقاد نمى دهد و پليس ننگينش بر سر اين ملت مظلوم سايه افكنده !! شاهى عدالت گستر است كه در هر چند گاهى با قتل عام ، ملتى را به عزا مى نشاند!!
مـن نـمـى دانـم بـا چـه زبـانـى بـه اهـالى مـحـتـرم تـبـريـز و بـه مـاران داغـديـده و پـدران مـصـيـبـت كـشـيـده تـسـليـت بـگـويـم ، بـا چـه بـيـان ايـن قـتـل عامهاى پى در پى را محكوم كنم . من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم . ولى از بوقهاى تبليغاتى معلوم مى شود كه جنايتها بيش از تصور ماست . با اين وصف ، شاه افراد پليس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزده اند، به محاكمه مى خواهد بكشد.
خاطره بسيار اسف انگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعه بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمى را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شـمـا اهـالى مـعـظـم آذربـايجان نويد مى دهم ، نويد پيروزى نهايى . شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براى كوبيدن استبداد و خاتمه دادن به خودكامگى و خود سرى سلاطين جور به پاخاستيد و فداكارى كرديد. استبداد محمدرضاخان پهلوى و پدر روسياهش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد. تاريخ ايران به ياد ندارد اين چنين سفاكى و قتل عام پى در پى را كه به دست اين ياغى سفاك انجام مى گيرد.
تـاريـخ مـشـروطيت به ياد ندارد اين چنين مجلس سنا و شورا را كه اهالى محترم متدين آذربايجان را مشتى اوباش و بى دين معرفى كند. از مجلسى كه دسـت نـشـانده شاه است ، بيش از اين توقع نيست . اكنون بعد از آن همه كشتار خونخواريهاى شاه ، مشتى سازمانى را با كارگران مجبور با سر نيزه در گوشه كنار كشور به راه انداخته و با عربده كشيدن و به نفع دستگاه جنايت و خيانت ، تظاهرات به راه انداختن مى خواهند لكه هاى ننگ را از سر و صورت اين مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آنكه با آب زمزم و كوثر محو نخواهد شد. تاريخ ، رنجيهاى ملت و ستمكارى و جنايات اين پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتى منتشر خواهد كرد.
مـن اكـنون كه مشغول نوشتند اين ((غمنامه )) هستم ، نمى دانم كه به برادران عزيز تبريزى ما چه مى گذرد. آيا شاه به جنايات خود ولو موقتا خـاتـمـه داده اسـت يا نه ؟ و يا مى خواهد پس از آن قتل عام ، بازماندگان را چنان سركوبى كند كه نفسها قطع شود؟ لكن بايد بداند كه دير شده ، ملت ايران راه خود را يافته و از پاى نمى نشيند تا جنايتكاران را به جاى خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از اين دودمان سفاك بگيرد.
بـا خـواسـت خـداونـد قـهار، اكنون در تمام كشور صداهاى ضد شاهى و ضد رژيمى بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براى انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام يكدل و يك جهت به پاس از مكتب حياتبخش قرآن ، آثار اين رژيم ضد اسلامى و مروج زردشتى را محو خواهد كرد.
اليس الصبح بقريب
اهـالى مـعـظـم و عـزيـز آذربـايـجـان - ايـدهـم الله تـعـالى - بـدانـنـد كـه در ايـن راه حـق و اسـتـقـلال و آزادى طـلبـى و در حـمـايـت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاى بزرگ چون شيراز، اصفهان ، اهواز و ديگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحـانـيـت و پـايـگـاه حـضـرت صـادق - سـلام الله عليه - و تهران بزرگ با آنها هم صدا و هم مقصد و همه و همه در بيزارى از دودمان پليد پهلوى شـريـك شـمـايـنـد. امـروز شـعـارهـا در كـوچـه بـرزن هـر شـهـر و هـر ده در "مـرگ بـر شـاه " اسـت و هـر چـه عمال كثيف كوشش مى كنند كه جنايات را از مركز اصلى كه شاه است منحرف و به دولت يا ماءموران متوجه كنند، كسى نيست كه باور كند.
عـجـب آنـكـه از قـرار مـسـمـوع هـيـاءتـى از دسـتـگـاه بـه آذربـايـجـان آمـده اسـت كـه بـيـحـبـرى شـاه را از ايـن جـنـايـت اعـلام كـنـد و آن كـس كـه احتمال آن را بدهد، كى است جز سازمانها و اعضاى مجلسين كه آنها هم احتمال نمى دهند و تظاهر به خلاف مى كنند..