عهدنامه امام علي به اهالي نجران (37 ق)
تاریخ وقوع:
10 جمادی الثانی
نجران ناحيهاي است در سرزمين يمن كه در منتهي اليه اين سرزمين در سمت مكه معظمه قرار دارد و نجران بن زيدان بن سباء بن يشجب آن را بنا نهاد.[۱]
در صدر اسلام اهالي اين ناحيه بر دين مسيحيت بوده و سران آن براي مباهله با پيامبر صلی الله علیه و آله عازم مدينه منوره شدند ولي پس از آن كه با صداقت و صميميت رسول خدا صلی الله علیه و آله روبرو شدند، پيمان صلحي با آن حضرت امضا و از آن پس در پناه حكومت اسلامی قرار گرفتند.
روايت شد كه پيامبر صلی الله علیه و آله به خاطر فتنهانگيزيهاي يهود و نصاري و ضديت آنان با اسلام و مسلمانان، سفارش كرد كه پس از وي آنان را از جزيرةالعرب اخراج و اين سرزمين بزرگ را از لوث وجود آنان خالي گردانيده و تنها مسلمانان را در آن مقيم گردانند.
به همين جهت عمر بن خطاب (دومين خليفه مسلمين) در عصر خلافت خود، اهالي نجران را از يمن اخراج و آنان را به سرزمين عراق كوچانيد. اما هنگامي كه حضرت امام علی علیهالسلام به خلافت رسيد و جهت مبارزه با اصحاب جمل، عازم عراق شد و پس از پيروزي در جنگ جمل مقر خلافت خود را به كوفه منتقل كرد، سران و بزرگان نجران پيماننامه خويش با رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفته و به خدمت اميرمؤمنان علیهالسلام رسيدند و خواستار بازگشت به سرزمين سابق خويش، يعني نجران يمن شدند.
حضرت علي علیهالسلام به خاطر مصالحي، درخواستشان را نپذيرفت و به آنان توصيه نمود كه در نجران عراق باقي بمانند. بدين جهت پيماننامهاي براي آنان نوشت و آنان را در باقي ماندن در سرزمين عراق، راضي گردانيد.
آن حضرت در دهم جمادی الثانی سال 37 قمري اين پيماننامه را براي مسيحيان نجران مقرر فرمود: «بسم الله الرحمن الرحيم. هذا كتاب من عبدالله علي بن ابيطالب اميرالمؤمنين لأهل النجرانية، انّكم اتيتموني بكتاب من نبي الله صلی الله علیه و آله فيه شرط لكم علي انفسكم و اموالكم و اني وفيت لكم بما كتب لكم محمد صلی الله علیه و آله و ابوبكر و عمر، فمن أتي عليهم من المسلمين فليف لهم و لايضاموا ولايظلموا ولاينتقض حق من حقوقهم. و كتب عبدالله بن ابي رافع، لعشر خلون من جمادي الآخره، سنة سبع و ثلاثين، منذ ولج رسول الله صلی الله علیه و آله المدينة».[۲]
اين پيماننامه را كه كاتب آن حضرت يعني عبيدالله يا عبدالله بن ابيرافع تحرير نمود، سندي مهم براي حفظ و امنيت نصاراي نجران عراق گرديد.
پانویس
[۱] آثار البلاد و اخبار العباد (ذكريا بن محمد قزويني)، ص 126.
[۲] نك: الخراج (ابويوسف، يعقوب بن ابراهيم)، ص 74؛ معجم البلدان (ياقوت حموي)، ج 5، ص 269 و جمهرة رسائل العرب، ج 1، ص 82، رقم 53.
منبع