وفات حضرت موسی (علیه السلام) - 20 رمضان

وفات حضرت موسی (علیه السلام)

تاریخ وقوع: 20 رمضان
وجه تسميه موسی علیه السلام
موسى به عربى نام پيغمبر بزرگ بنى اسرائيل است كه ايشان را از مصر بيرون آورد و پيش از رساندن به فلسطين خود رحلت نمود. در زبان قبطى موشه (بكسر شين) اسم گذاشته بودند كه به معنى كشيده از ماء (يعنى آب) است، چون مطابق تورات، حضرت موسى را مادرش از ترس فرعون كه بچه هاى اسرائيل را مي كشت در ميان صندوقچه گذاشته در نيزار كنار نيل به آب داد و دختر فرعون آن را ديده برداشت و پرورش كرد و نام او را موشه گذاشت و آيه دهم از باب دوم سفر خروج تورات اين است: «و چون طفل نمو كرد (دايه) وى را نزد دختر فرعون برد و او را بمنزله پسر شد و وى را موسى نام نهاد زيرا گفت: او را از آب كشيدم».
لفظ موسى در عربى به معنى تيغ دلاكى هم هست. (فرهنگ نظام به خلاصه) در عبرى موشى گفته مى شود. (انيس الاعلام ج 1، صفحه 118 و 121) (موشى بضم ميم و سكون واو و كسر شين و ياء آخر است. و در قاموس مقدس مى نويسد: موسى يعنى از آب كشيده شده.
ابن عباس گفته: جهت تسميه طفل، به موسى اين است كه ميان درخت و آب افتاده بوده و آب در زبان قبطى (مو) و درخت (سا) است.[۱]
نسب حضرت موسی علیه السلام
جمعى از مفسران و مورخان ذكر كرده اند كه: حضرت موسى پسر عمران پسر يصهر پسر قاهث پسر لاوى پسر يعقوب عليه السلام است و هارون برادر او بود از مادر و پدر و در اسم مادر ايشان خلاف كرده اند: بعضى گفته اند «نحيب» بود و بعضى گفته اند «افاحيه» بود و بعضى «بوخاييد» گفته اند، و مشهور قول اخير است.[۲]
حضرت موسی در قرآن
حضرت موسى علیه السلام سومين پيامبر اولوالعزم است كه داراى شريعت مستقل و كتاب بود. او از نسل يعقوب و تبار بنى اسرائيل بود. نام او در قرآن، 136 مرتبه آمده و فرازهاى برجسته زندگانى و دعوت حضرت موسی در 36 سوره قرآن و در قالب حدود 420 آيه بيان شده است. اين مطلب نشان مى دهد، كه قرآن به عنوان كتاب كامل دعوت و انسان سازى و جامعه سازى به زندگى حضرت موسى توجه زيادى داشته است.
آنچه از سرگذشت موسى كه در قرآن آمده
نام آن جناب از هر پيغمبرى ديگر در قرآن کریم بيشتر آمده، و - به طورى كه شمرده اند - نامش در صد و سی و شش جاى قرآن كريم ذكر شده، و در سى و شش سوره از سوره هاى قرآن به گوشه هايى از داستانهايش، يا به طور اجمال و يا به تفصيل اشاره شده و در بين انبياء علیهم السلام به كثرت معجزه اختصاص يافته، كه قرآن كريم بسيارى از معجزات باهره وى را ذكر كرده، مانند اژدها شدن عصاى او، نور دادن دستش، ايجاد طوفان، مسلط كردن ملخ، شپش، قورباغه و خون بر مردم، شكافتن دريا، نازل كردن من و نيز سلوى، و جوشاندن دوازده چشمه از يك سنگ با زدن عصا، زنده كردن مردگان، و بلند كردن كوه طور بالاى سر مردم، و غير اينها.
همان طور كه گفتيم در كلام خداى تعالى گوشه هايى از داستان هاى آن جناب آمده، وليكن تمامى جزئيات و دقائق آنها را ذكر نفرموده، بلكه به چند فصل از آنها كه ذكرش در هدايت و ارشاد خلق اهميت داشته، اكتفاء كرده و اين دأب و روش قرآن كريم در اشاره به داستان هاى همه انبياء و امت ها است كه از هر داستان آنچه كه ذكرش مايه عبرت و هدايت خلق است ذكر مى كند.
و از داستانهاى موسى آنچه كه ذكرش اهميت دارد كه گفتيم كلياتش در قرآن آمده - اين است كه: آن جناب در مصر در خانه مردى اسرائيلى به دنيا آمد و در روزهايى به دنيا آمد كه فرعونيان به دستور فرعون پسر بچه هاى بنى اسرائيل را سر مى بريدند و مادر موسى (به دستور خداى تعالى) او را در صندوقى نهاده به دريا انداخت، فرعون او را از دريا گرفت و به مادرش برگردانيد تا شيرش دهد و تربيتش نمايد و از آن روز در خانه فرعون نشو و نما كرد.
آنگاه به سن بلوغ رسيده و مردى قبطى را مى كشد و از مصر به سوى مدين فرار مى كند، چون ترس اين را داشته كه فرعونيان به قصاص آن مرد قبطى به قتلش برسانند. سپس مدتى مقرر كه همان ده سال باشد، در مدين پيش شعيب مكث نموده و خدمت كرد و با يكى از دختران او ازدواج نمود.
و پس از به سر رساندن آن مدت مقرر به اتفاق اهل بيتش از مدين بيرون آمده، در بين راه آنجا كه كوه طور واقع است، از طرف آن كوه آتشى مى بيند و چون راه را گم كرده بودند و آن شب هم شبى بسيار تاريك بوده، به اميد اين كه كنار آن آتش كسى را ببيند و راه را از او بپرسد و هم آتشى برداشته با خود بياورد، به خانواده اش مى گويد: شما اينجا باشيد تا من بروم پاره اى آتش برايتان بياورم و يا كنار آتش راهنمايى ببينم و از او از راه بپرسم، ولى همين كه نزديك مى شود خداى تعالى از كنار سمت راست آن بيابان كه از نظر شكل با زمين هاى اطراف فرق داشته، از طرف درختى كه آن جا بوده، ندايش مى دهد و با او سخن مى گويد و او را به رسالت خود برمى گزيند و معجزه عصا و يد بيضا به او مى دهد كه دو تا از نه معجزه هاى او است و به عنوان رسالت به سوى فرعون و قومش گسيل مى دارد، تا بنى اسرائيل را نجات دهد.
موسى نزد فرعون مى آيد، و او را به سوى كلمه حق و دين توحيد مى خواند، و نيز به او پيشنهاد مى كند كه بنى اسرائيل را همراه او روانه كند، و دست از شكنجه و كشتارشان بردارد، و به منظور اين كه بفهماند رسول خداست، معجزه عصا و يد بيضا را به او نشان مى دهد، فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام برمى آيد با سحر ساحران با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند، اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند ولى همين كه موسى عصاى خود را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد و دوباره به صورت عصا برگشت ساحران كه فهميدند عصاى موسى از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به رب العالمين ايمان آورديم، به آن كسى كه رب موسى و هارون است، ولى فرعون همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد و ايمان نياورد.
موسى علیه السلام هم همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد، او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند و معجزه ها مى آورد، يك بار آنها را دچار طوفان ساخت، يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد، آياتى مفصل آورد ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند، به هر يك از گرفتاري ها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده كه اگر ايمان بياوريم اين بلا را از ما بگرداند استفاده كن كه اگر اين بلا را بگردانى به طور قطع ايمان مى آوريم و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم ولى همين كه خدا در مدت مقرر بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند و به كفر خود ادامه مى دادند.
ناگزير خداى تعالى دستورش مى دهد تا بنى اسرائيل را در يك شب معين بسيج نموده از مصر بيرون ببرد موسى و بنى اسرائيل از مصر بيرون شدند و شبانه به راه افتادند تا به كنار دريا رسيدند، فرعون چون از جريان آگهى يافت از دنبال سر، ايشان را تعقيب كرد و همين كه دو فريق يكديگر را از دور ديدند، اصحاب موسى به وى گفتند: دشمن دارد به ما مى رسد. موسى گفت: حاشا، پروردگار من با من است و بزودى مرا راهنمايى مى كند در همين حال به وى وحى مى شود كه با عصايش به دريا بزند همين كه زد، دريا شكافته شد و بنى اسرائيل از دريا گذشتند فرعون و لشكريانش نيز وارد دريا شدند، همين كه آخرين نفرشان وارد شد، خداوند آب را از دو طرف به هم زد و همه شان را غرق كرد.
بعد از آن كه خداوند بنى اسرائيل را از شر فرعون و لشكرش نجات داد و موسى علیه السلام ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اكرام كرد و "من و سلوى"، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود) بر آنان نازل كرد تا غذايشان باشد و براى سيراب شدنشان موسى به امر خداوند عصا را به سنگى كه همراه داشت زد، دوازده چشمه از آن جوشيد هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند و از آن من و سلوى مى خوردند و براى رهايى از گرماى آفتاب، ابر بر سر آنان سايه مى افكند.
آنگاه در همان بيابان خداى تعالى با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى علیه السلام از بنى اسرائيل هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند) ولى آن هفتاد نفر با اين كه شنيدند مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آن كه خدا را آشكارا ببينيم، خداى تعالى "جلوه اى به كوه كرد، كوه متلاشى شد"، ايشان از آن صاعقه مردند و دوباره به دعاى موسى زنده شدند و بعد از آن كه ميقات تمام شد خداى تعالى تورات را بر او نازل كرد آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل بعد از بيرون شدنش گوساله پرست شدند و سامرى گمراهشان كرد.
موسى علیه السلام بين قوم برگشت، در حالى كه بسيار خشمگين و متاسف بود، گوساله را آتش زد و خاكسترش را به دريا ريخت، و سامرى را طرد كرد، و فرمود: برو كه در زندگى هميشه بگويى: "لامساس - نزديكم نشويد"، اما مردم را دستور داد تا توبه كنند، و به همين منظور شمشير در يكدیگر به كار بزنند، و يكدیگر را بكشند، تا شايد توبه شان قبول شود و قبول شد دوباره از پذيرفتن احكام تورات كه همان شريعت موسى بود سرباز زدند، و خداى تعالى كوه طور را بلند كرد، و در بالاى سر آنان نگه داشت، (كه اگر ايمان نياوريد بر سرتان مى كوبم).
سپس بنى اسرائيل از خوردن "من" و "سلوى" به تنگ آمده، و درخواست كردند كه پروردگار خود را بخواند از زمين گياهانى برايشان بروياند، و از سبزى، خيار، سير، عدس، و پياز آن برخوردارشان كند خداى تعالى دستورشان داد براى رسيدن به اين هدف داخل سرزمين مقدس شويد، كه خداوند بر شما واجب كرده در آن جا بسر بريد. بنى اسرائيل زير بار نرفتند، و خداى تعالى آن سرزمين را بر آنان حرام كرد، و به سرگردانى مبتلاشان ساخت، در نتيجه مدت چهل سال در بيابانى سرگردان شدند.[۳]
حضرت موسی در روايات
اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت موسی علیه السلام
مقام موسى نزد خدا و پايه عبوديت او
موسى علیه السلام يكى از پنج پيغمبر اولواالعزم است، كه آنان سادات انبياء بودند، و كتاب و شريعت داشتند، و خداى تعالى در آيه شريفه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ، وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً»: و زمانى كه گرفتيم ما از پیامبران تعهدهايشان را، و از تو، و از حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی بن مريم و گرفتيم از تو ميثاقى شديد. (سوره احزاب، آيه 7) و آيه «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً، وَالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى»: آئين نهاد براى شما از دين آن چه وصيت نمود به آن نوح را و آنچه را وحى كرديم به تو و آن چه را وصيت نموديم به آن ابراهيم را و موسى و عيسى را. (سوره شورى، آيه 13) كه راجع به شريعت هاى آسمانى، و انبياى داراى شريعت است، آن جناب را در زمره آنان برشمرده است.
و خدا بر او و بر برادرش منت نهاده و فرموده: «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ» ما بر موسى و هارون منت نهاديم. (سوره صافات، آيه 114) و نيز بر آن دو بزرگوار سلام كرده، فرموده: «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» (سوره صافات، آيه 120) و نيز او را به بهترين مدح و ثنا ستوده، و فرموده: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى، إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً، وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا، وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ، وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»: ياد آور در كتاب موسى را كه مخلص و رسولى نبى بود و ما او را از جانب طور ايمن ندا داده، براى هم سخنى خود نزديكش كرديم. (سوره مريم، آيه 52) و نيز فرموده: «وَكانَ عِنْدَاللَّهِ وَجِيهاً»: او نزد خدا آبرومند بود. (سوره احزاب، آيه 69) و نيز فرموده: «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً»: خدا با موسى به نحوى كه شما نمى دانيد، هم سخن شد. (سوره نساء، آيه 164)
و نيز آن جناب را در سوره انعام و در چند جاى ديگر در زمره انبياء ذكر كرده و در آيه هاى 84-88 سوره انبياء او و ساير انبياء را ستوده به اين كه ايشان پيامبرانى نيكوكار و صالح بودند كه خدا بر عالميان اجتباء و برتريشان داده بود و به سوى صراط مستقيم هدايتشان كرده بود. و در سوره مريم در آيه 58 ايشان را چنين ستوده كه اينان از كسانى هستند كه خدا بر آنان انعام كرده است، در نتيجه صفات زير براى موسى جمع شده است: اخلاص، تقريب، وجاهت، احسان، صلاحيت، تفضيل، اجتباء، هدايت و انعام كه در مورد مناسب با آنها، هر يك از اين صفات در اين كتاب مورد بحث قرار گرفته و همچنين پيرامون معناى نبوت و رسالت و تكليم گفتگو شده است.
و اما كتابى كه بر آن جناب نازل شده قرآن کریم آن را "تورات" معرفى نموده و در سوره احقاف، آيه 12 آن را به دو وصف "امام" و "رحمت" توصيف نموده، در سوره انبياء آيه 48 آن را "فرقان" و "ضياء" خوانده، در سوره مائده آيه 44 آن را "هدى" و "نور" خوانده و در سوره اعراف، آيه 145 فرموده: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْ ءٍ» - برايش در الواح از هر چيزى موعظه اى و نيز براى هر چيزى تفصيلى نوشتيم.
چيزى كه هست خداى تعالى در چند جاى قرآن كريم كه او را به اوصاف مزبور ستوده، فرموده كه: بنى اسرائيل تورات را تحريف كردند، و در آن اختلاف نمودند، تاريخ هم مؤيد گفتار قرآن است، براى اين كه - به طورى كه در جلد سوم اين كتاب، در ذيل قصص مسيح علیه السلام گذشت - خاطرنشان كرديم كه بعد از آن كه بخت نصر فلسطين را فتح كرد و هيكل (معبد يهود) را ويران ساخت، و تورات را سوزانيد، و در سال پانصد و هشتاد و هشت قبل از ميلاد، يهود را از فلسطين به سوى بابل كوچ داد، در سال پانصد و سى و هشت قبل از مسيح، يعنى پنجاه سال بعد، كورش پادشاه، بابل را فتح نمود و به يهود اجازه داد تا به سرزمين خود، فلسطين بروند، و در آن جا "عزراى كاهن" تورات را برايشان از بر نوشت پس تورات اصلى منقرض شده و آن چه در دست است محفوظات "عزراء" است.[۱۰]

1- حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، (بلاغى سيد عبدالحجت)، جلد اول، مقدمه، ص248.
2- حيوة القلوب، (علامه مجلسی)، ج1، ص579.
3- ترجمه الميزان (سيد محمد باقر موسوى همدانى)، ج16، ص58.
4- حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم، (محمدى رى شهرى)، ج2، ص500.
5- سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد (محمد بن يوسف صالحى دمشقى)، ج7، ص411.
6- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص294.
7- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج13، ص350.
8-بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج68، ص144.
9- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج101، ص97.
10- ترجمه الميزان (سيد محمد باقر موسوى همدانى)، ج16، ص57.
11- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج70، ص398.
12- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج67، ص26.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس