زندگینامه
تاریخ وقوع:
وفات حاج سيداحمد خمينى (۱۳۷۳ ش)
ولادت
سيد احمد در 24 اسفند 1324 شمسى در بيت علم و عرفان و فضيلت و جهاد، در قم ، پا به عرصه وجود نهاد.پدرش مجتهد برجسته اى بود كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهيختگانى چون شهيد مطهرى بود.
سيد احمد در دامان مادرى پرورش مى يابد كه به حق او را بايد ((بانوى بزرگ انقلاب اسلامى )) و اسوه صبر و استقامت لب داد.
دوره هـاى تـحـصـيـلى ابـتـدايـى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رساند. سالهاى پايانى دوران دبيرستان وى مصادف با قيام خونين پانزده خرداد 1342، به رهبرى پدر بزرگوارش شد.
دوران حيات پربار وى را می توان به دو بخش علمى و سياسى تقسيم كرد:
فعاليتهاى علمى
پـس از طـى دوره دبـيـرسـتان ، به تحصيل علوم اسلامى پرداخت . در سال 1345، مخفيانه براى ديدار پدر، عازم نجف شد و در همان جا به دست پدر بـه سـلك روحـانـيـت در آمـد. چندى بعد به وطن بازگشت و با ايجاد ارتباطهاى مطمئن در ميان عناصر انقلاب و رهبر عاليقدر، به سازماندهى نيروهاى فعال مذهبى پرداخت و ضمن انجام اين فعاليتهاى با جديت تمام به كسب علوم و معارف دينى و حوزوى روى آورد.
آن مرحوم درباره خود چنين مى گويد:(
((پـس از ديـپـلم دو سـفـر بدون گـذرنـامـه بـه عـراق رفـتـم و در يـكـى از سـفـرهـا نـزد شـهـيـد عـزيـز دكـتـر چـمـران مـقـدارى مـسـائل نـظامى را آموختم . دو سفر هم با گذرنامه به عراق و سوريه و لبنان رفتم . در مراجعت از يكى از سفرهايم از عراق ، دستگير شدم و نزديك به سه ماه ، در [زندان بودم ].))
پـس از طـى دوره مـقدماتى و متوسط حوزه ، سطوح عالى را نزد اساتيد نامدار ، از جمله آيه الله سلطانى (پدر همسر مكرمشان ) فراگرفت و از حدود سال 1351 براى فراگيرى درس خارج ، از محضر آيات حاج مرتضى حائرى (ره ) و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى بهره گرفت .
در سال 1356، برخى از همرزمان او توسط سواك دستگير و ارتباط آنان با وى آشكار، از اين رو مخفيانه ايران را ترك و در نجف اشرف به ديدار پـدر نـايـل مـى شود. در همين سفر بود كه فاجعه رحلت آيه الله حاج آقا مصطفى به وقوع پيوست كه حضور ايشان توانست خلاء وجود بابركت آن بزرگوار را در كنار امام و بيت و دفتر ايشان پر كند.
فعاليت سياسى
پـانـزده خرداد سال 1342، سرآغاز تحولى بزرگ در حيات سياسى سيد احمد بود. بعد از تبعيد امام (ره )، مهمترين نقش حاج احمد ايجاد رابطه ميان امام (ره ) و پيروان انقلابى او در ايران و ساير نقاط جهان براى برافراشته نگاه داشتن پرچم جهاد بود. وى علاوه بر ارتباط مستمر و مخفى با مؤ ثـرتـريـن و بـالاتـريـن چـهـره هـاى مـبـارز در ايـران و هـمـفـكـرى و هـمـكـارى بـا آنـان از سـال 1350 بـه بـعـد، مـحـور و مـدار تـشكيلات مخفى مؤ ثرى در حوزه قم بود كه با همكارى عده اى از فاضلان و دانشجويان كار تكثير و توزيع خـبـرنـامـه هـا و اطلاعيه ها و نوارها را به مناسبتهاى مختلف بر عهده داشتند. تقريبا بايد گفت تمام اعلاميه ها و اطلاعيه هايى كه در آن دوران به نام ((روحـانـيـون مـبـارز)) داخل كشور و فضلا و طلاب حوزه قم در ايران منتشر مى شود، از همين مركز بود. ايجاد ارتباط ميان فعاليتهاى مبارزاتى ، انـقـلابـى و فـكـرى گـروهـهـاى مـبـارز ديـنـى خـارج از كـشور و جريان مبارز داخل كشور، نياز به تيز هوشى و ابتكار و توانمندى داشت كه بتواند تـشـكـيـلات مـوجـود و جـريـان مبارز مرتبط با آن ، با كمترين آسيب در بحرانى ترين شرايط وظايف خود را به انجام برساند، كه اين ويژگيها در مرحوم سيد احمد همگى جمع بود.
پـس از پـيـروزى انـقـلاب ، نـقـش انـقـلابـى و اجـتـمـاعى و اهميت حضور وى در صحنه هاى انقلاب و نظام اط حساسيت بيشترى برخوردار گرديد، زيرا دشواريهاى تاءسيس نظام و اوج گيرى توطئه هاى داخلى و خارجى براى براندازى نظام اسلامى ، دوران پربحرانى را پديد آورده بود كه جز در سايه نبوغ و فوق العادگى شخصيتى چون او فايق آمدن بر اين مشكلات غير ممكن به نظر مى رسيد و در اين شرايط حضور ممتاز در صحنه ، و نقش مـهـمـى كـه در كـنـار پدر داشت ، مهمترين و پرافتخارترين دوران عمر با بركت او را رقم مى زند. تدبير او در به سامان رسيدن سفر امام (ره ) از بـغداد به پاريس و هدايت بيت و دفتر امام (ره ) در آن كشور، كار دشوارى بود كه بخوبى از عهده آن بر آمد و اين نقش تا بدان حد مؤ ثر بوده است كه امام (ره ) در وصيتنامه خودشان از آن ياد كرده و مى فرمايد:
((با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم .))
در پاريس مطمئن ترين فرد براى ارتباط نهضت و روحانيت در صحنه مبارزات با امام (ره ) بود و بيشترين بار سامان دادن به امور كانون انقلاب در دهـكـده نـوفـل لوشـاتـو بـر عـهـده ايـشـان بـود. سـپـس هـمـراه پـدر بـه ايـران آمـد و از فـرودگـاه تـا بـهـشـت زهـرا در دل امواج خروشان ميليونها انسان عاشق امام (ره ) و در قلب هزاران خطر كه هر لحظه از جانب پس مانده هاى رژيم شاه ، پدر را تهديد مى كرد، همه جا همچون سايه ، وى را رها نكرد و در بستان علوى و در شبهاى آتش و خون لحظه اى از او جدانشد.
در طول ده سال پس از پيروزى انقلاب و در دوران دفاع مقدس نيز به بهترين وجه ممكن براى خدمت به رهبر بزرگ انقلاب كمر همت بست و بيت ايشان را سامان بخشيد و در تمام شبانه روز به همه امور بيت رسيدگى كرد.
در جـلسـات مـسـئولان طـراز اول نـظام در محضر امام (ره ) شركت و رهنمودها و فرمانهاى آن حضرت را براى به انجام رسيدن پى گيرى مى كرد و در نهايت امانتدارى پيامهاى رهبرى را ابلاغ مى نمود.
پـس از رحـلت امـام (ره )، ضـمن پيروزى از مقام منيع ولايت و محور اصلى نظام اسلامى ، تمام همت خويش را مصروف و معطوف به آن داشت تا وصاياى پـدر را كـه مشعل فروزان گذشته ، حال و آينده انقلاب اسلامى است ، روشن نگاه دارد و در تثبيت خط و راه امام و دفاع از ولايت فقيه كه ميراث سالها مجاهده و راهبرى امام خمينى (ره ) و خونبهاى صدها هزار شهيد است ، حركت نمايد.
سرانجام پس از تحمل چند سال غم جانكاه دورى از پدر كه مهلك ترين ضربه بر روح و جسم وى بود، در شامگاه 25 اسفند 1373 نداى حق را لبيك گفت .