تمام گرفتارى ما از آمريكاست
تاریخ وقوع:
قطع رابطه سياسى ايران و آمريكا (1359 ش)
قطع رابطه سياسى ايالات متحده امريكا با جمهورى اسلامى ايران، پس از فراز و نشيبهاى بسيار در روابط دو كشور و بعد ازگذشت بيش از يك قرن و نيم، از زمان سلطنت پهلوى در سال 1299 هق تا سقوط حكومت محمد رضا شاه پهلوى در سال 1357 ه ق كه در فروردين 1359 هق به وقوع پيوست، در واقع با ارتباط استعمارى امريكا با ايران پايان بخشيد.
اين ارتباط طى سالهاى طولانى ، تحت تاءثير علل و عوامل گوناگون قرار گرفته و نخستين نشانه هاى تحميلى و استثمارى آن پس از امضاى پيمانهاى نابرابر ايران با انگلستان و ساير كشورهاى سرمايه دارى اروپا به ظهور رسيده است .
پس از آنكه ناكامى محاصره هرات در زمان محمد رضا شاه قاجار و در سالهاى 1837 - 1838 م . برابر با 1253 و 1254 هق ضربه سختى به حيثيت حكومت ايران چه در داخل كشور و چه در صحنه بين المللى وارد آورد، ايران ناگزير شد كه شروط انگلستان از جمله فراخواندن ارتش ايران از دژهاى خوريان و نقاط ديگر افغانستان را بپذيرد و با امضاى معاهده بازرگانى ننگين ايران و انگليس كه ضمن آن اتباع آن كشور از حقوق كاپيتولاسيون برخوردار شدند كشورهاى سرمايه دارى ديگر اروپا نيز از فرصت فراهم شده بهره بردارى كردند و مشمول اين امتيازات شدند؛ بدين ترتيب كه به سال 1855 فرانسه ، به سال 1858 بلژيك ، دانمارك ، هلند، سوئد و نروژ پيمانهاى بازرگانى مشابهى را با خون منعقد كردند.
در سال 1856 دولت ايالات متحده امريكا پيمان نابرابرى را كه رسما پيمان دوستى ! و بازرگانى ناميده مى شد با ايران منعقد كرد و به موجب اين پيمان اتباع امريكا، از حقوق برون مرزى برخوردار شدند.
اين نخستين پيمان رسمى ميان ايران و امريكا بود.
پس از تحميل اين پيمان ، امريكا بيان كوشش داشتند تا زمينه نفوذ استعمارى خود را از راه اعزام ميسيونرهاى مذهبى به ايران پابرجا كنند. بدين ترتيب ميسيونرهاى مذهبى امريكايى در اروميه مستقر شدند و رفته رفته دامنه فعاليتهاى را به ديگر نقاط آذربايجان و استانهاى مركزى ايران گسترش دادند.
اين ميسيونرهاى امريكايى امكانات مالى فراوانى در اختيار داشتند و زير پوشش فعاليتهاى مذهبى و ايجاد تاءسيسات فرهنگى و پزشكى به تبليغات دامنه دارى به سود امريكا دست زدند و به كسب اطلاعات (جاسوسى ) در زمينه هاى گوناگون اقتصادى - اجتماعى مردم ايران پرداختند.
نفوذ رسمى امريكا در ابعاد مختلف
به سال 1911 م . برابر با 1290 هش يك هياءت مستشارى مالى امريكايى به رياست ، مورگان شوستر وارد ايران شد.
اعزام اين ميسيون نخستين تلاش جدى امپرياليسم دولت امريكا به منظور به كار گرفتن سرمايه هاى امريكايى با شرايط استثمار ايران بود. اين گروه نيز همانند ميسيونهاى مستقر در اروميه ، تبريز، همدان ، رشت ، قزوين و تهران به سختى عليه مصالح ملى ايرانيان فعاليت داشتند.
دولت ايران و مجلس شورا در زمينه اداره امور مالى كشور به شوشتر اختيارات تام داد (نظارت بر كليه عمليات مالى كشور از جمله امتيازات ، وامها، وصول مالياتها و ديگر درآمدهاى دولت ، تنظيم بودجه دولت ، ايجاد بنگاهها و ادارات مالى و غيره ...)
شوشتر امريكايى ، زير نقاب علاقمندى به استقلال ملى كشور ايران ، وامهاى خارجى را به دولت تحميل كرد. زمينه واگذارى امتيازهاى نفت و راه آهن را از سوى ايران به دولت امريكا آماده كرد.
او كوشش داشت ، خود سرانه در ايران به كار پردازد و از دولت ايران تبعيت نكند. شوشتر براى خودش پليس پنهانى سازمان داد و كوشيد نيروهاى مسلح ايران را در اختيار بگيرد. بنابراين نيروهاى مسلح ده ، دوازده هزار نفرى به نام ژاندارمهاى مالى تشكيل داد و مى خواست اين نيرو را براى جمع آورى ماليات بسيج كند. او مى پنداشت كه يگانه نيروى منظم ايران (بريگارد قزاق ) بيش از 1500 تن نيست . بنابراين تشكيل نيروى مورد نظر وى مى توانست هم ماليه و هم نيروى مسلح كشور را در اختيار امريكا قرار دهد.
شوستر علاوه بر فعاليتهاى پنهانى سياسى در حالى كه دولت و وزراى ايرانى را از اهدافش بى خبر نگاه مى داشت ، درباره وامها، امتيازات راه آهن ، خريد اسلحه و غيره مذاكراتى انجام مى داد و در نتيجه با سياست و روشهاى تحريك آميز زبانهاى بزرگى به ايران وارد آورد.
سرانجام در اثر تظاهرات شديدى كه عليه وى و گروه همراهش - كه مسبب اوضاع بد اقتصادى محسوب مى شدند - صورت گرفت قرار داد وى در همان سال لغو شد.
در سال 1921 م . برابر با 1301 هش دولت قوام السلطنه يك هياءت مستشارى مالى امريكايى را براى اداره امور ماليه كشور استخدام كرد.اين هياءت به رياست دكتر ميلسپو وارد تهران شد. ميلسپو نيز همانند شوستر همواره منافع امريكا را در نظر مى گرفت و مشاغل حساس مملكتى را به امريكاييان مى سپرد. ميلسپو كه به كمپانيهاى نفتى امريكا وابسته بود، توانست براى انجام كارش اختيارات تام بگيرد. بدين معنى كه كليد درآمد و هزينه دولت ، وصول ماليات ، تنظيم بودجه دولت ، خزانه و... در اختيار او گذاشته شد.
ميلسپو مى كوشيد تا نفت شمال كشور را براى كمپانيهاى امريكايى به چنگ آورد و چون در صدد بود به موقعيت انگليسيها در ايران آسيب رساند، در كارهاى شركت نفت انگليس در ايران مداخله كرد.
سرانجام پس از پيدايش اختلاف نظر ميان او و رضاخان در سال 1927 م . برابر با 1306 هش از ايران اخراج شد.
دولت ايالات متحده امريكا بدون هيچ قرار داد رسمى و صرفا با موافقت قوام السلطنه در سال 1924 م . (1321 هش ) ارتش خود را به بهانه رساندن محمولات جنگى به خاك شوروى سابق وارد ايران كرد و در طول جنگ جهانى دوم موقعيت خود را به گونه چشمگيرى در ايران استحكام بخشيد به طورى كه در سال 1943 م . (1322 هش ) پيمان بازرگانى ايران و امريكا امضاء شد كه در واقع جاى پيمان بازرگانى ايران با آلمان پيش از جنگ جهانى دوم را گرفت .
بدين ترتيب پس از سالهاى جنگ ، حجم بازرگانى خارجى ايران با امريكا به دو برابر افزايش يافت .
در مارس 1943 م . (1322 هش ) يك هياءت نظامى امريكايى به سوى ايران گسيل شد. اين كار هم با موافقت دولت قوام انجام گرفت و همچنين بنا به دعوت دولت قوام يك سرهنگ امريكايى به نام شوارتسكف كه بعدها سرتيپ گرديد، براى اداره امور ژندارمرى وارد ايران شد.
مستشاران امريكايى ، در پليس ، وزارت بهدارى ، اداره خواربار و ساير ادارات دولتى ايران سرگرم كار شدند. جالب توجه است كه ميلسپو نيز با وجود سابقه بد فعاليتهايش ، دگرباره پس از تصويب مجلس و تحت همان عنوان قبلى به استخدام دولت ايران درآمد. قسمتى از اختيارات نامحدود ميلسپو عبارت بود از: حق تنظيم بودجه كشور و نظارت بر اجراى دخل و خرج و تعهدات مالى دولت ايران .
اين بيگانه امريكايى حق انتصاب ، انفصال ، ترفيع و تنزيل رتبه كليه كارمندان و مستخدمان ادارات دارايى و بودجه كشور را داشت .
بنا به تقاضاى ميلسپو در 4 مه 1943 مجلس ايران قانونى را گذراند كه به موجب آن اختيارات فوق العاده مالى و اقتصادى كشور به ميلسپو واگذار شد. اين اختيارات تام حتى شامل بازرگانى داخلى و خارجى هم مى شد كه بر طبق آنها موضوع تهيه ، نگاهدارى و توزيع كالاهاى صنعتى و خواربار، امور حمل و نقل ، كارخانه ها و كارگاههاى دولتى ، تعيين كارمزد، نظارت بر بهاى كالاها به عهده اين مستشار امريكايى گذاشته شد. بدين ترتيب زندگى اقتصادى ايران دربست به طور كلى زير نظارت ميلسپو قرار گرفت .
ميلسپو ادارت و تاءسيسات تازه اى پديد آورد كه جملگى زير نظر خود او و رهبرى امريكاييها قرار داشتند؛ به طورى كه در آوريل 1944 م . شماره امريكاييان هياءت ميلسپو به 52 تن رسيد و عملا امريكاييها كوشيدند كه ميلسپو كليه اختيارات اجرايى دولت ايران را در زمينه امور مالى به دست آورد.
مستشاران امريكايى تحت امر ميلسپو 6 الى 7 برابر كارمندان ايرانى همپايه شان حقوق دريافت مى كردند. با اين وجود، سرانجام فعاليتهاى آنان باعث درهم ريختگى اوضاع مالى و اقتصادى كشور ايران شد.
در طول دو سال رياست مالى ميلسپو در ايران ، روشهاى اعمالى او باعث افزايش و رواج گسترده احتكار كالاهاى مهم پرمصرف مردم گرديد.او به هواخواهان خود مقدار زيادى از كالاهاى كمياب را واگذار مى كرد و اينان كالاهاى ياد شده را در بازار سياه به قيمتهاى گزاف مى فروختند.
به منظور آماده كردن زمينه اسارت كامل اقتصادى ايران به دست امريكاييان ، ميلسپو عملا اقتصاد ايران را به ويرانى كشاند و از طرف ديگر كوشيد همانند بيست سال قبل (در زمان ماءموريت نخست خود) امتيازهاى نفتى براى امريكاييان بگيرد و در كارهاى سياسى ايران نيز دخالت كند.
فعاليتهاى خانه برانداز ميلسپو سرانجام باعث خشم و اعتراض همگانى مردم ايران شد و مجلس زير فشار افكار عمومى در 8 ژانويه 1945 م . برابر با 19 دى 1323 هش قانونى مبنى بر سلب اختيارات فوق العاده ميلسپو گذراند و سپس دولت تصميم به بركنارى وى و اخراج از ايران گرفت .
دوران سلطه بالامنازع امريكا
به دنبال كودتاى 28 مرداد 1332 و متلاشى شدن نهضت ملى ايران به رهبرى دكتر محمد مصدق دست امريكا براى دخالت در كليه امور سياسى ، اقتصادى ، نظامى و اجتماعى - فرهنگى ايران باز شد.
در اولين گام استعمارى كه ، در 6 آبان 1332، آمريكا با موفقيت برداشت كليه اختيارات استخراج ، حمل و فروش نفت ايران به كنسرسيوم بين المللى واگذار شد و شركتهاى امريكايى چهل درصد سهام كنسرسيوم را تصاحب كردند. از طرف ديگر مجلس شورا در 30 مهر 1344 سند اسارت ايران را با تصويب پيمان نظامى بغداد امضاء كرد و به موجب ماده واحده اى ، لوايح دكتر مصدق را بر خلاف قانون اساسى تشخيص داد و ملغى اعلام كرد.
سقوط رژيم سلطنتى در عراق و حادثه كودتاى تركيه كه سرنگونى دولت وابسته تركيه را به دنبال داشت ، به دولت امريكا بهانه داد كه با تصويب دكترين آيزنهاور در كنگره امريكا به عنوان مقابله با خطر كمونيسم در منطقه ، نفوذ خود را در ايران گسترش دهد. سرانجام با عقد قرارداد نظامى با ايران موفق گرديد ايران را به صورت پايگاه نظامى خود درآورد.
مفاد اين قرار داد كه از سال 1337 بين امريكا و ايران ، در تركيه منعقد شد، اين بود كه در صورت بروز تجاوز مستقيم يا غير مستقيم ، يعنى در صورت وقوع قيامهاى ملى و اوج جنبشهاى توده اى ، دولت امريكا اجازه دارد نيروهاى نظامى خود را وارد ايران كند
به دنبال اين قرار داد نظامى ، دولت امريكا با اعزام مستشاران نظامى و اعطاى وامهاى سنگين ، ارتش ايران را بازسازى و تقويت نمود؛ تا به قول هوبرت همفرى ارتش ايران با دريافت كمكهاى نظامى آمريكا توان مقابله و سركوبى جنبشهاى داخلى را كسب كند.
با استقرار كنسرسيوم و نفوذ سياسى و نظامى آمريكا در ايران سيل سرمايه گذارى خارجى براى غارت منابع اقتصادى كشور به سوى ايران سرازير شود و در اندك مدتى 220 شركت آمريكايى ، 285 شركت انگليسى ، 651 شركت آلمانى ، 160 شركت فرانسوى ، 53 شركت ژاپنى ، و 40 شركت سويسى در سراسر ايران سبز شد؛ و بانكهاى خارجى يكى پس از ديگرى در ايران به وجود آمدند و دولت با تضمين اين سرمايه ها خاطر استعمارگران را از ضرر و زيان حاصل از ملى شدن آسوده ساخت .
آمريكا با يك تهاجم تبليغاتى حساب شده و ترساندن دربار و دولت از خطر كمونيسم ، توانست بار سنگين هزينه هاى تاءسيسات و تسليحات نظامى را به ملت ايران تحميل كند؛ و امور ارتش و استراتژى نظامى كشور به مستشاران آمريكايى سپرده شده و نظام پليسى در كشور حكمفرما گرديد.
رژيم شاه براى حفظ موقعيت خود و سركوب جنبشهاى مردمى و قيام ملت ، با كمك مستشاران آمريكايى دست به تشكيل سازمان مخوف و جهنمى ساواك زد؛ و رئيس ساواك كه به طور مستقيم از جانب شاه تعيين مى شد، بر حسب ظاهر معاون نخست وزير محسوب ، اما در حقيقت قدرتى فوق دولت قدرت محسوب مى شد.
امريكا به دنبال احساس خطرى كه ناشى از فساد رژيم در بلعيدن كمكهاى اقتصادى و بى كفايتى دولتهاى چاپلوسى چون دولت علاء و اقبال ، و تاءثير منفى جنايتهاى ساواك بود با احساس اوجگيرى اين خطر، طرح اصلاحات ارضى را پيش كشيد و شاه را به اجراى آن وادار كرد.
امريكا به پيروى از استراتژى سياسى حزب دموكرات ، از رژيمهاى وابسته به خود خواست كه دست به يك تحول فريبكارانه بزنند، و از اصلاحات اجتماعى و اقتصادى به عنوان وسيله اى براى سركوب جنبشهاى ملى استفاده كنند.
در تابستان سال 1339، انتخابات دوره بيستم قانونگذارى انجام گرفت ؛ و به منظور اجراى دستور كندى رييس جمهور جديد آمريكامبنى بر برگزارى انتخابات آزاد نمايشى از رقابت حزبى توسط علم و اقبال روى صحنه آمد.
كاپيتولاسيون جديد
لايحه مصونيت مستشاران و تبعه امريكا در ايران ، در 13/7/1342 در سال دوران نخست وزيرى علم عليه حاكميت ملت ايران به تصويب رسيد. پس از چندى كه مجلس تشريفاتى سنا نيز بر مصوبه مجلس شوراى ملى صحه گذارد، در زمان نخست وزيرى حسنعلى منصور در 21 مهر 1343 هش دوباره در مجلس شورا مورد تصويب ننگين نمايندگان قرار گرفت . اين مصوبه كه به صورت قانونى ، سند اسارت ملت و دولت ايران را به دست امريكا مى داد، در حقيقت روح و جان انقلاب شاه و امريكا بود كه اينك بر ملا مى شد.
در 4 آبان 1343 هش حضرت امام خمينى ره با ايراد سخنرانى مهييج و كوبنده اى رسوايى جديد حكومت را افشا نمود. رهبر نهضت اسلامى طى اين سخنرانى طوفان زا، امريكا را به همه اعلام كرد و گفت :
...تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست ، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است . اسرائيل هم از آمريكاست ...
امام ره ضمن صدور اعلاميه اى نيز تصويب اصل ذلت بار كاپيتولاسيون را اقرار به مستعمره بودن ايران ناميد و راءى ننگين مجلس را مخالف اسلام و قرآن شمرد. به دنبال اين سخنرانى افشاگرانه ، حضرت امام ره توسط ساواك دستگير و پس از چند روز يعنى در 13 آبان 1343 هش به تركيه تبعيد شد و رژيم شاه با اين اقدام جسورانه تصديق كرد كه مستعمره امريكا مى باشد.
با خروج نيروهاى انگليس از خليج فارس و تشكيل فدراسيون اميرنشينهاى نه گانه ، امريكا ايران را به عنوان ژندارم منطقه انتخاب كرد و سفير انگلستان در ايران به وزير خارجه ايران اعلام كرد كه حفظ ثبات منطقه در آينده بر عهده دولت ايران است . از سوى ديگر بالارفتن درآمد ايران از فروش نفت و خريدهاى كلان ايران از شركتهاى آمريكايى و كشورهاى وابسته به امريكا سبب شد كه سلطه شاه در خارج و داخل كشور تضمين شود. حال شاه مى توانست با زور بندهاى سياسى ، نظامى و اقتصادى با بلوك غرب بويژه امريكا، اسرائيل و انگلستان دست به يك تصفيه خونين در داخل كشور بزند.
در زمستان 1355، در انتخابات ايالات متحده امريكا براى انتخاب رييس جمهورى ، آقاى كارتر كانديداى رياست جمهورى از طرف دموكراتها، عنوان حقوق بشر را براى تبليغات انتخاباتى خود برگزيد و در آن پيروز شد.
كارتر ناگزير شد كه اين سياست را، در كشورهايى وابسته چون ايران به آزمايش بگذارد. به اين ترتيب صحنه سياسى ، اجتماعى و اقتصادى ايران چرخش چشمگيرى يافت .
كارتر نتيجه گرفته بود كه ادامه سياست سلطه جويانه امريكا در كشورهايى كه زير فشار استبداد داخلى و اختناق سياسى - اقتصادى امريكا به نقطه انفجار رسيده است امكان پذير نيست و آمارها بر اين حقيقت گواهى مى داد كه عصيان اين ملتها چون آتش زير خاكستر به هر بهانه اى مى تواند شعله ور شود و هياءتهاى حاكمه و كاخ آمال امريكا را در اين كشورها به آتش بكشد.
شاه كه در گذشته از جمهوريخواهان حمايت كرده و حتى براى پيروزى كانديداى اين حزب سرمايه گذارى كرده بود، با مشاهده روند جديد اوضاع داخلى امريكا، به حمايت از حزب پيروز كشيده شد؛ و سياست فضاى باز سياسى در ايران نخستين گامى بود كه براى قربانى كردن ايران ، زير پاى رييس جمهور جديد امريكا برداشت .
اعلان فضاى باز سياسى در حقيقت لبيكى به خواسته هاى كارتر بود كه با سر و صداى تبليغاتى بسيار توسط رژيم مطرح شد و به دنبال آن تحولاتى در وضع زندانها و زندانيان سياسى رخ داد و تغييراتى ظاهرى در اين زمينه ها براى نمايش به نمايندگان صليب سرخ جهانى و عفو بين الملل ايجاد شد و تعدادى از زندانيان سياسى آزاد شدند و بخشى از محدوديتها و فشارها در زمينه پخش اعلاميه ها، پيامها، نوارها، رساله هاى علميه و كتابهاى علمى امام خمينى ره كه عمده ترين عامل تعقيب و شكنجه و زندان بود برداشته شد.
شرايط سال 1355 به مثابه آن بود كه نفس گرفته اى كه تنفس مصنوعى بدهند.
بدين ترتيب ، كالبد رمق گرفته نهضت اسلامى امام خمينى ره با كسب نخستين دم آزادى جان تازه اى گرفت و پرخروشتر از گذشته ، مبارزه فراگير و نويد بخشى را آغاز كرد.
سرانجام سياست فضاى باز سياسى ، نه تنها رژيم شاه را به اهداف سياسى خود نايل نكرد، بلكه همان طور كه ديديم ، مبتكر آن يعنى آقاى كارتر را نيز از اريكه رياست جمهورى اسلامى امريكا به زير كشيد.
انقلاب اسلامى على رغم حمايتهاى بى دريغ آمريكا از شاه با رهبريهاى داهيانه حضرت امام خمينى ره و مردم كه مشكلات فراوانى را از رابطه با آمريكا احساس كرده بودند در صدد حذف سلطه آمريكا از اين مرز و بوم بودند؛ اما با توجه به روى كار آمدن دولت موقت اين قضيه مدت محدودى مسكوت ماند؛ تا اينكه در تاريخ 7 آذر 1358 هش طى يك سخنرانى حضرت امام ره خط مشى جديدى را در مقابل ملت مسلمان ايران گشود. حضرت امام ره در اين سخنرانى فرمودند: تمام گرفتارى ما از آمريكاست
لذا دانشجويان پيرو خط امام با توجه به شناختى كه از سفارت آمريكا - كه به جاسوس خانه و مكان فساد عليه نظام جمهورى اسلامى تبديل شده بود - داشتند، در روز 13 آبان 1358 ضمن حمله به سفارت مذكور اين مكان را اشغال كردند و 53 جاسوس آمريكايى را كه تحت عنوان ديپلمات به جاسوسى مى پرداختند به گروگان گرفتند. اين عمل قهرمانانه دانشجويان ، ناقوس رسوايى سردمداران واشتنگن را به صدا درآورد، و موجب فروپاشى ابهت ظاهرى اين كشور در بين ملتهاى مظلوم شد.
دولت موقت پس از اشغال لانه جاسوسى آمريكا استعفاى خود را تقديم حضرت امام ره نمود و حضرت امام ره اين اقدام دانشجويان را عكس العمل ملتى ستمديده و مظلوم در مقابل استكبار جهانى اعلام كرد.
دانشجويان پيرو خط امام در لانه جاسوسى به حقايق و اسناد محرمانه بسيارى دست يافتند كه نقاب تزوير را از چهره بسيارى بر كشيد.
به دنبال اين مقابله عملى مردم با آمريكاى جهانخوار، دولت آمريكا دست به اقداماتى عليه نظام جمهورى اسلامى زد كه قطع رابطه سياسى با ايران در 20 فروردين 1359 و اقدامات ديگرى چون حمله نافرجام به طبس براى آزاد سازى گروگانها و كودتاى نافرجام نوژه و جنگ تحميلى و حمايت از گروههاى مسلح ضد انقلاب داخلى و تشويق به تجزيه ايران اسلامى را مى توان برشمرد.