توقیع امام زمان(ع) به علی بن محمد سمری(329 ق)
تاریخ وقوع:
9 شعبان
مقبره علی بن محمد سمری
در شمال روستای براثا، در سمت غربی بغداد
علی بن محمد سَمُری چهارمین و آخرین نایب از نوّاب خاص امام زمان (علیه السلام) است، که بعد از حسین بن روح نوبختی، عهدهدار مقام نیابت گردید. مکاتبات وی با امام حسن عسکری (علیه السلام)، نشانگر این است که وی از اصحاب آن حضرت هم بوده است.
سختگیری حکومت، شدت خفقان و دورۀ زمانی کوتاه نیابت، سمری را از فعالیتهای گسترده در سازمان وکالت بازدداشت. با وفات وی، ارتباط مستقیم بین سفیران و امام دوازدهم(عج) خاتمه یافته و دوران غیبت کبری آغاز گردید.
نسب و لقب
سمری از خاندانی متدین و شیعه بوده است که در خدمتگذاری به سازمان امامیه از شهرت زیادی بر خوردار بودند و همین اصالت خانوادگی او باعث شد که در سفارت، با مخالفت چندانی مواجه نگردد.[۱]
بسیاری از اعضای این خاندان، همچون حسن و محمد، فرزندان اسماعیل بن صالح و علی بن زیاد، در بصره املاک زیادی داشتند، آنان نیمی از درآمد این املاک را وقف امام یازدهم (علیه السلام) کرده بودند که امام هر ساله در آمد آن را دریافت نموده و با ایشان مکاتبه میکرد.[۲]
برخی از بستگان سمری از کارگزاران امام رضا (علیه السلام) بودند؛ از جمله ایشان علی بن محمد بن زیاد بود که از وکلای امام دهم و یازدهم به شمار میآمد و کتابی هم موسوم به «الاوصیاء» نوشت تا امامت امام دوازدهم (علیه السلام) را اثبات کند.[۳] علی بن زیاد صیمری به امام دوزادهم (علیه السلام) نامه نوشت و از او تفاضای کفن نمود، حضرت به او نوشت: تو در سال ۸۰ (۲۸۰) به آن احتیاج پیدا میکنی. سپس او در سال ۲۸۰ وفات نمود و حضرت چند روز پیش از وفاتش برای او کفن فرستاد.[۴]
لقب او را سَمَری یا سَیمُری یا سَیمَری و یا صیمَری گفتهاند، ولی مشهور همان اولی است.[۵] لقب «صیمری» و یا «سیمری» در منابع رجالی و حدیثی کمتر به چشم میخورد و مشهور همان «سمری» است، لیکن بعضی از معاصرین که شرح حال ایشان را نگاشته اند، لقب او را به ضم میم (سَمُری) صحیح تر دانستهاند؛ چون این لقب به «سمر» که یکی از قراء بصره، که بین بصره و واسط قرار گرفته، منسوب است و شیخ آقا بزرگ تهرانی او را به فتح میم «سمر» ثبت نموده است.[۶]
ارتباط نزدیک با امام عسکری(ع)
شیخ طوسی او را تحت عنوان «علی بن محمد صمیری» جزء اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) به شمار آورده است.[۷]
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) مکاتباتی با علی بن محمد سمری داشته که نشانگر این است که وی از اصحاب آن حضرت بوده است. علی بن محمد سمری میگوید: «بر ابواحمد، عبیدالله بن عبدالله وارد شدم، دیدم در جلوی او نامه ای از امام حسن عسکری (علیه السلام) هست و در آن چنین نوشته شده بود: من از خدا درخواست کرده ام بلای خود را بر این طغیانگر یعنی زبیری فرود آورد. و او سه روز بود که حضرت را دستگیر کرده بود، وقتی روز سوم فرا رسید، بلا بر او نازل شد و گرفتار گشت.»
همچنین، علی بن محمد سمری میگوید: «ابو محمد، امام حسن عسکری (علیه السلام) به من نوشت که: فتنه ای پیش میآید که شما را گمراه کرده و دست و پای خود را گم میکنید، و شما بر حذر باشید و از آن بپرهیزید. پس از سه روز، بین بنی هاشم واقعه ای پیش آمد که ناگواریها و دشواریهای زیادی برای بنی هاشم دربرداشت. من به حضرت نامه ای نوشتم که آیا همان است که فرمودید؟ آن حضرت نوشتند: خیر، غیر از این است، کاملاً خود را محافظت کنید. چند روز بعد، جریان کشته شدن معتز پیش آمد.[۸] از این حدیث فهمیده میشود که وی از اصحاب نزدیک امام حسن عسکری (علیه السلام) محسوب میشده است.
سفیر چهارم
طبق بعضی از روایات نقل شده، حسین بن روح، ابوالحسن علی بن محمد سمری را به جانشینی خود منصوب کرد و همه شیعیان و دوستداران مکتب امامت و ولایت، بدون اختلاف جانشینی وی را پذیرفتند.
این انتخاب به دستور و تصریح شخص امام زمان (علیه السلام) صورت گرفته است، با اینکه ما حدیث معین و مشخصی نداریم آن حضرت، چنین دستوری را به حسین بن روح فرموده باشد، لیکن احادیث به صورت عموم بیان کردهاند که هر نایبی از دنیا برود، جانشین خود را به دستور امام زمان (علیه السلام) تعیین میکند نه با رأی شخصی خویش. طبرسی در کتاب «احتجاج» مینویسد: هیچ یک از اینان (نواب) بدین منصب بزرگ نرسیدند، مگر اینکه قبلاً از طرف صاحب الامر فرمان انتصاب آنها صادر میگشت و شخص قبل از او جانشین خود را تعیین مینمود.[۹]
دوران نیابت
سمری فرصت زیادی برای فعالیت نداشت لذا مثل نواب قبلی نتوانست فعالیتهای گستردهای را انجام دهد و تغییرات قابل ملاحظه ای در روابط بین خود و وکلا به وجود آورد، لیکن اعتقاد شیعیان به جلالت و وثاقت او، مثل سایر نواب بود و مورد قبول و تسالم عموم شیعیان قرار گرفت. طبق روایت شیخ صدوق وکلا او را به عنوان سفیر راستین امام به رسمیت میشناختند و وجوهات شرعی را به وی تقدیم میداشتند.[۱۰]
از طرف دیگر، در دوران نیابت سمری ظلم و ستم و خونریزی به اوج خود رسیده بود، این موقعیت نامناسب، یکی از علل کمی فعالیت ایشان به حساب میآید. بنابراین علت اساسی انقطاع نیابت با وفات علی بن محمد سمری سختگیری و خفقان بیش از حد، از طرف دستگاه عباسی در آن دوره بود.[۱۱]
کرامات
از علی بن محمد سمری نیز، مثل نواب دیگر امام زمان (علیه السلام) کراماتی به وقوع پیوست و قلوب شیعیان از این طریق مطمئن گردید.
حسین بن علی بن بابویه (برادر شیخ صدوق) روایت میکند: «جماعتی از مردم قم، از جمله عمران صفار و علویه صفار و حسین بن احمد بن ادریس - رحمة الله علیهم- نقل کردند که: در همان سال که پدرم علی بن حسین بن موسی بن بابویه (پدر صدوق) وفات یافت، به بغداد آمدند. ابوالحسن، علی بن محمد سمری از هر کدام که با پدرم قرابت داشتند، از علی بن بابویه خبر میگرفت. ما هم میگفتیم: نامه رسیده که حالش خوب است. تا آن روز که او وفات کرده بود، باز احوال او را از ما پرسید و ما نیز همان جواب را دادیم، ولی او گفت: خداوند در رحلت علی بن حسین به شما اجر دهد؛ زیرا او در همین لحظه وفات یافت. ما هم تاریخ آن لحظه و روز و ماه را یادداشت کردیم. وقتی هفده یا هیجده روز گذشت، خبر رسید که علی بن محمد بابویه در همان ساعتی که شیخ ابوالحسن سمری فرموده بود، وفات یافته است.[۱۲]
شیخ صدوق میگوید: ابوالحسن صالحی بن شعیب طالقانی -رضی الله عنه- در ذی القعده سال ۳۳۹ه.ق. برای من نقل کرد که احمد بن ابراهیم مخلد میگفت: من در بغداد به حضور مشایخ -رضی الله عنهم- رسیدم، در آن محفل شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری رضی الله عنه - ابتداء به سخن نمود و گفت: خداوند علی بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) را رحمت کند. مشایخ حاضر در مجلس تاریخ آن را نوشتند، تا آنکه خبر رسید علی بن بابویه همان روز وفات یافته بود.[۱۳]
اینها نشان دهنده این مطلب است که ایشان نایب راستین امام (علیه السلام) و به دستور ایشان به نیابت منصوب شده است.
وفات
سمری در پانزدهم شعبان ۳۲۹/ پانزدهم ماه مه ۹۴۱م درگذشت و جنازهاش در خیابان خلجانی در ربع المحول دفن شد.[۱۴] این ربع المحول در شمال روستای براثا، در سمت غربی بغداد واقع شده است.
شش روز قبل از رحلت سمری این توقیع از سوی امام دوازدهم صادر شد:
«خداوند به برادرانت در رابطه با شما (یعنی در مرگ شما) اجر عنایت فرماید، تو تا شش روز دیگر وفات خواهی کرد. پس کارهایت را تمام کن و به هیچکس به عنوان جانشین خویش وصیت نکن زیرا اکنون غیبت دوم آغاز شده است، و تا زمانی طولانی که خداوند اجازه فرماید ظهوری نخواهد بود تا قلوب (مردم) از قساوت، و جهان از بیعدالتی مشحون گردد و کسانی بسوی هواداران (شیعیان) من آیند و مدعی شوند که مرا رؤیت کردهاند، لکن آگاه باش، هر کس قبل از قیام سفیانی و صیحه آسمانی ادعای رؤیت مرا کند مفتر کذاب است».[۱۵]
شش روز پس از صدور این توقیع، وکلای اصلی بر بستر مرگ سفیر چهارم جمع شدند و از او پرسیدند چه کسی جانشینی او را عهده دار خواهد شد. سمری پاسخ داد «امر امر خداست و او ابلاغ خواهد فرمود» (لله امر هو بالغه)[۱۶]
این آخرین کلامی بود که از سمری، سفیر چهارم شنیده شد. از آن پس ارتباط مستقیم بین سفیران و امام دوازدهم خاتمه یافت. به عبارت دیگر غیبت صغری تمام شد و غیبت دوم و به تعبیر مآخذ متأخر، غیبت کبری آغاز گردید.
علی رغم اینکه مشهور، سال وفات نایب چهارم را سال ۳۲۹ق. میدانند، ولی شیخ صدوق و فضل بن حسن طبرسی سال رحلت ایشان را سال ۳۱۸ق. ثبت کردهاند.[۱۷]
پانویس
-
جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۰.
-
جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه علیھم السلام،انتشارات، ١٣٨١ش ،ص۵٨٣.
-
مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۳۱۳.
-
طوسی، الغبیة، ۱۴۱۱ق، ص۲۸۳-۲۸۴.
-
صدر، الغیبة الصغری، ص۴۱۴.
-
نوابغ الرواة، ص۲۰۰.
-
طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۴۰۰.
-
اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۴۱۷.
-
طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۷۸.
-
صدوق، کمال الدین، ۱۳۵۹ش،ج۲، ص۵۱۷.
-
صدر، الغیبة الصغری، ص۴۱۴.
-
طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۳۹۵.
-
کمال الدین، ج۲، ص۵۰۳.
-
طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۳۹۶، حدیث ۳۶۷.
-
اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۵۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۳ش، ج۲، صص۵۵۵-۵۵۶؛ کمال الدین، ج۲، ص۵۱۶.
-
طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۳۹۵.
-
صدوق، کمال الدین، ۱۳۵۹ش، ج۲، ص۵۰۳، روایة ۳۲؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۴۱۷.