زندگینامه
تاریخ وقوع:
وفات علّامه «ملامحمد تقي مجلسي» (1070 ق)
ولادت
محمد تقی در سال ۱۰۰۳ ق. در اصفهان، پایتخت صفویه، چشم به دنیا گشود.
كودكی
مولا علی مجلسی از همان اوان كودكی محمد تقی، اعتقادات و مبانی دینی را به او تعلیم میداد؛ از خدا و رسول خدا ـصلّی الله علیه و آله ـ، از معاد و دوزخ و بهشت برایش سخن میگفت. نماز را به او آموخته بود و او را به همراه خود به مجالس مذهبی میبرد. محمد تقی نیز به دین و مسائل دینی علاقه نشان میداد و آن گونه كه خود نقل كرده است كودكان را با آیات قرآن و روایات، به انجام كارهای خوب و ترك كارهای زشت فرا میخواند. برای همین در حلقه بازی كودكان رفتار او بیشتر به بزرگان مینمود تا كودكان. این صفای روحی و علاقه مذهبی بعدها در شخصیت و زندگی او تجلّیات بارزتری یافت و محمد تقی را در راه تحصیل علوم و معارف الهی قرار داد.
وجود عالم بزرگی چون درویش محمد عاملی، پدر بزرگ مادری او در میان بستگان محمد تقی در شوق او به تحصیل معارف اسلامی نقش بسیاری داشت و نیز وجود بزرگانی چون حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفای ۴۰۳ ق.) در بین نیاكان او همت و علاقه او را به قدم نهادن در راه آنان میافزود.
میتوان گفت نخستین كلاس درس او خانه بود. چرا كه در خانوادهای فرهیخته و دوستدار علم رشد مییافت.
تحصیل
گامهای بعدی تحصیل و دانش را تحت نظر پدرش استوارتر برداشت و پس از آن با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایی پدرش به درس علامه مولا عبدالله شوشتری (یكی از علمای بزرگ حوزه اصفهان) راه یافت.
علامه مولا عبدالله شوشتری از تربیت یافتگان حوزه نجف بود كه پس از طی مراحل عالی علمی به اصفهان مهاجرت و در آنجا اقامت كرده بود. محمد تقی سالها همراه این استاد بود و فقه، حدیث، اصول فقه، کلام و تفسیر را نزد وی آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را بیشتر مدیون او بود. خود سالها بعد در این باره مینویسد: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وی علامهای محقق و دقیق و زاهدی عابد و با ورع بود. بیشتر مطالب این كتاب (روضه المتقین كه كتابی روایی است) از افادات اوست ... .»
میتوان گفت كه نشر فقه و حدیث در آن دوران در اصفهان به وسیله او صورت گرفت.[1]
پس از وفات استاد در سال ۱۰۲۱ ق. نزد فرزند او مولا حسنعلی شوشتری، كه او نیز از علمای برجسته و استاد بسیاری از مشاهیر حوزه اصفهان بود، به تحصیل پرداخت.
همزمان دوران تحصیل نزد علامه عبدالله شوشتری به درس دانشور دیگری راه یافت و در نفس و وجود خویش سفری را آغاز نمود. این سیر انفسی به راهنمایی سالك و عارفی وارسته، فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایی» آغاز شد.
از سالهای آغازین تحصیل، نسبت به عرفان جذبهای شدید در محمد تقی وجود داشت. حس میكرد كه فقه اصول و علوم متداول مدرسهای عطش جانش را فرو نمینشاند. شاید در سنین بلوغ این احساس در او شكل گرفته بود، اما همانگونه كه مقتضای این سنین است آن احساس مبهم و درك خام را نمیتوانست برای خود تبیین كند و با دیگران به وضوح دربارهاش سخن بگوید. اما اینكه «چه كند و از كجا آغاز كند؟» برای او به مراتب مجهولتر بود. ولی پس از آشنایی با شیخ بهایی و حضور در درس وی گمشده خود را یافت.
بهاء الدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان به شمار میرفت. جامعیت او در علوم مختلف شگفتآور بود، به طوری كه بر بیشتر علوم متداول تسلط داشت و در آنها صاحب تألیف بود. مجلسی بعدها درباره این استادش مینویسد: «او بلند مرتبه و والا مقام بود و حافظهای سرشار داشت. من كسی را مانند او در كثرت علوم و وفور فضل و بلندی مرتبه ندیدهام».[2]
تواضع و آزاد منشی او در برابر شاگردان خویش، حتی كسانی چون محمد تقی جوان، بر جذابیت و محبوبیت او نزد محمد تقی افزوده بود. محمد تقی مجلسی خود نقل میكند آن هنگام كه هنوز بالغ نشده بود در درس شیخ بر او اشكالی علمی وارد كرد و شیخ نیز پس از آنكه گفتار محمد تقی را حق یافت از نظر خود دست برداشت و آن سخن را تأیید كرد.[3]
آنچه كه محمد تقی مجلسی را بیش از همه مجذوب شیخ بهایی كرده بود، علاوه بر تسلط او بر علوم شرعی، سیر و سلوک روحانی و زهد و قناعت آن عارف و فقیه پرآوازه بود. از این رو همراهی محمد تقی مجلسی با شیخ از ابتدای دوران تحصیل ـ از سنین نوجوانی ـ تا اواخر عمر شیخ ادامه داشت.
هجرت به نجف
سال ۱۳۰۴ ق. آنگاه كه سی و یك بهار از عمر مجلسی میگذشت فصل دیگری در زندگی او باید آغاز میشد؛ فصل استقلال علمی، و ثمر دادن. اما او در آن سالها سودای دیگری در سرداشت؛ سودای خلوت گزیدن و سیر و سلوک. از نظر او هنوز راه بسیاری مانده بود كه باید طی میشد. سفری از خویش و در نوردیدن خود و خواستههای لجام گسیخته خود. عزم مجلسی بر چنین سفری بود. گرچه از سالها قبل این سفر برای وی آغاز شده بود اما گویی سفر به نجف، كه سفری در بعد مكانی بود، به سیر روحی او گستره تازهای میداد.
اكنون محمد تقی در كنار بارگاه سید اوصیا و پدر ائمه ـ علیهم السّلام ـ از عنایتهای آن بزرگ بهرهمند میشد. خود درباره آن دوران میگوید: «در حوالی روضه مقدس ـ در مقام مهدی (عج) ـ شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به بركت مولای ما ـ كه درودهای خدا بر او باد ـ بابهای مكاشفه را كه عقلهای ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روی من گشود».[4]
در آن دوران خوش و وجدآور كه ورای خوشی و نشاطهای مادی است، مجلسی درس و بحث و قلم را كنار نگذاشت؛ چرا كه كلام معصوم را چیزی خارج از آن حیطه و بیارتباط با آن نمیدانست. در نجف از «سید شرف الدین علی شولستانی» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهرهبرد و در ۳۳ سالگی به كسب اجازه از او نائل شد. این اجازه نامه در بحارالانوار آمده است.[5]
بازگشت به اصفهان
دوران اقامت مجلسی در نجف را باید حد فاصل دو مرحله متمایز زندگانی او دانست. در پایان این دوران، او همتی فراتر از خود یافته بود و میخواست كه رسالت خود را در هدایت و ارشاد مردم نیز به انجام برساند. اكنون رؤیای صادق، كه یكی از راههای الهام از عالم غیب به انسان است، برای او راه میگشود. در خواب علی ـ علیه السّلام ـ را دید كه به او میفرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانی میكرد كه حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود كه وجود او در اصفهان برای هدایت مردم مفیدتر است. پس از آن مجلسی به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.
از خدمت علمی در این دوران نوشتن شرحی بر صحیفه سجادیه بود. «وی در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیاری كرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشی بیرون آمد».[6]
به سوی حدیث
احادیث و گفتار معصومین ـ علیه السّلام ـ برای محمد تقی مجلسی ارزشی والا و بیحساب داشت. چرا كه او تهذیب نفس و رشد و ارتقای روحی را كه برنامه زندگیاش بود، با راهنمایی و هدایت معصومین ـ علیهم السّلام ـ میسر میدانست و معتقد بود كه سیر و سلوک صوفی مآبانهای كه بدون هدایت و حب اهل بیت صورت گیرد رساننده به حق تعالی و مقرب به ذات احدی نیست. از سوی دیگر او در آداب و اعمالی كه در سیر و سلوک روحی باید مراعات شود، سخت پایبند به پیروی از دستورها و احکام دینی بود. او اعتقاد داشت كه: «با فقه است كه سعادت ابدی و كمالات همیشگی حاصل میگردد». (اجازه نامه ملا محمد تقی مجلسی به فرزندش محمد باقر مجلسی.)[7]
پیشتر تصمیم داشت كه به شرح و تفسیر روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ بپردازد. لیكن چون كاری عظیم بود، در خود این جرأت را نمییافت.[8] تا اینكه زمانی به بیماری سختی دچار شد به طوری كه تا چند قدمی مرگ رفت. در بستر همان بیماری رؤیاهایی چند دید كه از یافتن زندگی دوباره و شروع مرحلهای جدید در زندگیاش حكایت میكرد. از آنجا كه مجلسی از سالهای نخست، عمرش را با تهذیب نفس، صفای قلب و خلوص نیت سپری كرده بود، رؤیاهای صادق بسیاری برایش رخ میداد و با این الهام غیبی، كه در بیانات ائمه ـ علیهم السّلام ـ جزئی از نبوت شمرده شده، در طول زندگی خود راه میگشود.
مجلسی در رؤیا به دست ائمه ـ علیهم السّلام ـ شفا یافت و در رؤیایی دیگر از غذا و میوههای بهشتی كه رسول خدا ـصلّی الله علیه و آله ـ برایش فرستاده بود، خورد. خود میگوید: «پس از آنكه از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر كردم. گویی به قلبم الهام شده بود كه به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم».[9]
از آن زمان تألیف پیرامون حدیث و کتب روایی در زندگی ملا محمد تقی مجلسی آغاز شد و تا پایان عمر همچون شاخصی پرارج در فعالیتهای علمیاش، ادامه یافت. تألیفاتی چون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین ـ علیهم السّلام ـ)، «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همّام» به زبان فارسی، «الاحیاء الاحادیث» كه شرحی است ناتمام بر كتاب «تهذیب الاحکام» تألیف شیخ طوسی و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحبقرانی» كه شرحی است فارسی بر «من لا یحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضه المتقین» كه شرحی است بر كتاب «من لا یحضره الفقیه».
بر كرسی تدریس
از سال ۱۰۴۰ ق. به بعد، نسل جدیدی از علما در حوزه اصفهان ظهور كردند. بزرگانی چون شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۰ ق.) و میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ ق.) در كهولت در گذشته بودند و كمكم نسل دیگری از فقها جای آنها را میگرفتند. ملا محمد تقی مجلسی از زمره آنان بود.
مجلسی در آن دوران از مدرسان ممتاز حدیث و فقه در حوزه اصفهان به شمار میرفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، کلام و رجال اشتغال داشت. این مطلب از چند اجازهنامه كه برای تنی چند از شاگردانش صادر كرده، معلوم است.[10]
او هر روز در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته، جمع زیادی از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در محضر درسش حاضر میشدند.[11]
اساتید
شیخ بهایی،
میرفندرسکی،
قاضی ابوالسرور،
امیراسحاق استرآبادی،
شیخ عبدالله بن جابر عاملی (پسرعمهاش) ،
ملا محمد قاسم عاملی (داییاش)
شاگردان
علامه محمد باقر مجلسی،
سید عبدالحسین خاتون آبادی،
محقق خوانساری،
سید نعمت الله جزایری،
ملا میرزای شیروانی،
ملا محمد صالح مازندرانی،
ملا محمد صادق کرباسی،
سید شرف الدین علی گلستانه،
ملا عزیز الله و ملا عبدالله مجلسی،
میرزا ابراهیم اردکانی یزدی،
مولا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانی،
بدرالدین بن احمد عاملی ،
میرزا تاج الدین گلستانه.
فهرست نام آنان و تاریخ اخذ اجازهنامهها در كتاب زندگینامه علامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی به طور تفصیلی آمده است.[12]
وفات
فقیه و محدث گرانقدر، ملا محد تقی مجلسی در یازدهم شعبان سال ۱۰۷۰ ق. در اصفهان رحلت نمود و پیكرش در همان شهر به خاك سپرده شد.[13]
[1] روضه المتقین، محمد تقی مجلسی، ج ۱۴، ص ۳۸۲.
[2] بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.
[3] روضه المتقین، ج ۱۴، ص ۴۰۴.
[4] بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۳.
[5] بحارالانوار، ج ۱۰۷، ص ۳۲-۳۷.
[6] روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، ج ۲، ص ۱۱۹.
[7] قصص العلماء، میرزا محمد تنكابنی، ص ۲۱۴.
[8] روضه المتقین، ج ۱۴، ص ۴۳۴.
[9] روضه المتقین، ج ۱۴، ص ۴۳۴-۴۳۵.
[10] بحارالانوار، ج ۱۰۷. اجازهنامههای محمد تقی مجلسی.
[11] روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۲۳.
[12] زندگینامه علامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی، ج ۲، ص ۳۸۸.
[13] جامع الرواه، محمد بن علی اردبیلی، ج ۲، ص ۸۲.