داستان نمک و خیانت - وفات علّامه «ملامحمد تقي مجلسي» (1070 ق)

داستان نمک و خیانت

تاریخ وقوع: وفات علّامه «ملامحمد تقي مجلسي» (1070 ق)
روزی یکی از دوستان مرحوم مجلسی که خیلی به وی ارادت داشت، از همسایه خود و جمع همراه او شکایت کرد و گفت: در همسایگی ما همسایه ای است که از شب تا صبح به همراه جمعی، فساق به لهو و لعب و شراب خوردن می‌پردازد، شما می توانید برای من چاره ای بیندیشید، ملا محمد تقی به او گفت: امشب همسایه خود و همراهانش را برای صرف شام دعوت کن، من نیز خواهم آمد، دوست ملا محمد تقی بدون کوچکترین اعتراضی قبول کرد و به سراغ آنان رفت، رییس ضمن قبول دعوت با خوشحالی گفت: چه شده است که به طایفه ما ملحق شده‌ای؟ میزبان بدون اظهار نظر به خانه برگشت و اسباب شام را فراهم ساخت و چون شب فرا رسید، علامه زودتر از مهمان‌ها به خانه همسایه اش رفت و در آنجا نشست، چون مهمانان وارد خانه شدند و چشمشان به ملا محمد تقی افتاد، متعجب شدند.
رییس آنان که حضور یک فرد روحانی را مانع عیش و نوش دانست، در صدد برآمد که با حیله‌ای او را از میدان به در کند، از این رو به ملا محمد تقی گفت: شیوه‌ای که شما در دست دارید، بهتر است یا کاری که ما آنان را در پیش گرفته ایم، ملا محمد تقی با لحنی ملایم و آرام گفت: هر کدام شیوه کار خود را بیان و بعد قضاوت می‌کنیم که کدام بهتر است، رییس گروه که از برخورد مؤدبانه این روحانی در شگفت مانده بود، گفت: این سخن نیکویی است. سپس ادامه داد: یکی از اوصاف ما این است که وقتی نمک کسی را خوردیم، دیگر به او خیانت نمی کنیم، ملا محمد تقی فرصت را غنیمت شمرد و گفت: من این مطلب را که شما گفتید قبول ندارم. اما سر دسته آنان در حالی که قیافه حق به جانبی را به خود گرفته بود، گفت: این از اصول طایفه ماست.
ملا محمد تقی نگاهی به آنان کرد و سپس با نفس مسیحایی خود فرمود: آیا شما تا به حال نمک خدا را خورده‌اید؟! این سخن ملا محمد تقی همانند آب سردی بر آتش طغیان و غرور آنان فرو ریخت، سکوت سراسر مجلس را فرا گرفت، رنگ خجالت بر سیمایشان نشست، زیر چشم به هم نگاهی کردند و بدون اینکه سخنی بگویند خانه را ترک کردند، صاحب‌خانه که شاهد این صحنه بود، دلهره سراسر وجودش را فرا گرفت، نزد ملا محمد تقی آمد و گفت: اینکه بدتر شد، ملا محمد تقی مجلسی گفت: صبر کن تا ببینیم بعدها چه می‌شود، صبح روز بعد درب خانه ملا محمد تقی به صدا در آمد، وقتی که در خانه را گشود، رییس آن گروه را دید که پشت در خانه ایستاده است، رئیس زودتر از ملا محمد تقی سلام کرد و گفت: دیشب سخن شما مرا به فکر وا داشت، اینک غسل کرده و توبه کرده‌ام و آمده‌ام تا شما مسائل دینی را به من بیاموزید، لبخند رضایت بر لبان محمد تقی نشست و با روی گشاده او را به خانه خود دعوت و از او پذیرایی کرد.
منبع
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به پورتال انهار میباشد.

این وب سای بخشی از پورتال اینترنتی انهار میباشد. جهت استفاده از سایر امکانات این پورتال میتوانید از لینک های زیر استفاده نمائید:
انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس