رد الشمس زمان پیامبر (ص) و ردالشمس زمان حضرت علی (ع)
تاریخ وقوع:
ردّ شمس براي أميرالمومنين علی «ع» (8 ق)
رَدّ الشّمس، واقعهای که از معجزات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) و کرامات امام علی (علیه السلام) است. در این واقعه، به دعای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، خورشید که در حال غروب بود، به عقب بازگشت و حضرت علی (علیه السلام) نماز عصر خویش را خواند. برخی منابع، واقعهای دیگر را نیز در زمان خلافت امام علی (علیه السلام) ذکر کردهاند که ردالشمس روی داده است.
رد الشمس زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)
شیخ مفید در روایتی از اسماء بت عمیس، ام سلمه همسر پیامبر، جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری و برخی دیگر از صحابه پیامبر نقل کرده است: روزی پیامبر، علی(ع) را در پی انجام کاری فرستاد. زمانی که وی بازگشت، وقت نماز عصر بود. پیامبر که اطلاع نداشت ایشان نماز عصر خود را نخوانده است، سر خود را بر روی پای وی قرار داد و خوابید. در همان هنگام، وحی الهی نازل شد و پیامبر مشغول دریافت وحی شد. این امر تا زمانی که نزدیک بود خورشید غروب کند ادامه داشت. زمانی که دریافت وحی به اتمام رسید، پیامبر از ایشان پرسید که آیا نماز عصر خوانده است. وقتی علی بن ابیطالب در پاسخ گفت که به خاطر اینکه سر مبارک شما بر روی پای من بود و من نتوانستم شما را بیدار کنم، پیامبر نیز از خداوند خواست که آفتاب را برگرداند تا علی(ع) نماز عصر خود را بخواند. در این هنگام، خورشید به اندازهای به عقب برگشت که وقت فضیلت نماز عصر شد و حضرت نماز خود را خواند.[1] مسعودی نیز این جریان را نقل کرده است.[2] این واقعه در منابع روایی شیعی نیز نقل شده است.[3] در مکان این واقعه مسجدی بنا شد که به مسجد رد الشمس معروف است.
ردالشمس زمان حضرت علی (علیه السلام)
بنابر برخی منابع شیعه، در زمان خلافت امام علی(ع) نیز به دعای ایشان یک بار واقعه رد الشمس روی داده است. طبق این نقل، وقتی حضرت علی (ع)با اصحابش می خواست از فرات به سوی بابل حركت كند، نماز عصر را با بعضی از اصحابش خواند؛ اما شماری از لشکریان که مشغول رد کردن اسبهای خود از فرات بودند، نتوانستند نماز را در وقت بخوانند. حضرت از خداوند خواست تا خورشید را باز گرداند و آنان نماز خویش را بخوانند.[4]
برخی از عالمان دینی اهل سنت مانند طحاوی، قاضی عیاض و ابن حجر عسقلانی[5] صحت ماجرای ردالشمس در روزگار خلافت امام علی(ع)را پذیرفتهاند؛ اما برخی دیگر در آن تردید کردهاند. ابن تیمیه در منهاج السنة[6] و ابن جوزی در کتاب الموضوعات، مفاد آن را انکار کرده، جعلی میدانند.
[1] شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص 346
[2] إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب ع، ص۱۵۳
[3] کلینی، ج4، ص562؛ صدوق، ج1، ص203
[4] مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 347
[5] فتح الباری، ج6، ص221و 222