شرحی مفید
تاریخ وقوع:
وفات «حضرت ابوطالب» به قولی) (۱۰ بعثت)
عبد مناف بن عبدالمطلب بن هاشم معروف به ابوطالب، پدر علی بن ابی طالب(ع) و عموی محمد بن عبدالله(ص) پیامبر اسلام و از بزرگان مکه و طایفه بنی هاشم. در دیوان منسوب به ابوطالب، ابیات بسیاری بیانگر مسلمانی و ایمان به پیامبر اسلام است. برخی محققان، دلالت معنوی مجموع این اشعار را بر ایمان ابوطالب متواتر دانستهاند و معتقدند که همه آنها در یک امر مشترکند و آن تصدیق نبوت پیامبر اسلام(ص) است.[۱]
ابوطالب از میان مناصب مکه، منصب «سقایه الحاج» را بر عهده داشت. وی پس از وفات پدرش عبدالمطلب، سرپرستی برادرزادهاش محمد(ص) را بر عهده گرفت و در ماجرای رسالت پیامبر(ص) به شدت از وی حمایت کرد. از پیامبر(ص) نقل شده است: «تا هنگامی که ابوطالب زنده بود قریش از من واهمه داشت.» بنابر روایات، هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و فرمود: از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری.
پیامبر(ص) در روز درگذشت وی در حالی که به شدت محزون بود و میگریست، از امام علی(ع) خواست که او را غسل و کفن کند و برایش طلب رحمت کرد. چون به محل دفنش رسید فرمود: «آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت میکنم که جنیان و انسانها دچار شگفتی شوند.» پیکر وی را در مکه، کنار قبر پدرش عبدالمطلب و در قبرستان حجون به خاک سپردند.
ولادت و نسب
نسب شناسان، نام و نسب ابوطالب را چنین ثبت کردهاند: عبد مناف بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف. او به کنیهاش مشهور اما نامش «عبد مناف» بود.[۲] ابن عنبه میگوید: این که وی را عمران نامیدهاند روایت ضعیفی است.[۳] ابوطالب ۳۵ سال پیش از ولادت پیامبر اسلام(ص) به دنیا آمد. پدرش عبدالمطلب، جدّ پیامبر(ص) است که به گفته برخی تاریخ نگاران، همه قبایل عرب او را به بزرگی و تبلیغ آیین توحید ابراهیم میشناختند. مادرش فاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومی است.[۴]
تبارنامه پیامبر اسلام
همسر و فرزندان
ابوطالب چهار پسر داشت. پسران او به ترتیب سن طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) بودند. برای او دو دختر نیز ذکر کردهاند: ام هانی (فاخِته) و جُمانَه.[۵] در برخی منابع برای او دختر دیگری به نام رَیطَه (أسماء) نیز ذکر شده است. همه فرزندان او از فاطمه بنت اسد بوده است. گفته شده وی فرزند دیگری به نام «طلیق» از همسری به اسم «علّه» داشت.[۶]
جایگاه اجتماعی، حرفه و ویژگیها
ابوطالب دو منصب رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب رسانی به حاجیان) در مکه را بر عهده داشت.[۷] وی به تجارت و بازرگانی مشغول بود و عطر و گندم را خرید و فروش میکرد.[۸]
بنابر روایتی از امیر مؤمنان(ع) و آنچه مورخان درباره ابوطالب گفتهاند: وی با آن که تهیدست بود عزیز و بزرگ قریش و و دارای هیبت، وقار و حکمت بود.[۹] درباره جود و سخاوت او گفتهاند: در روزی که او اطعام میداد، کسی از قریش اطعام نمیکرد.[۱۰] وی اولین کسی بود که در عصر جاهلی، سوگند در شهادت اولیای دم را بنا نهاد و بعدها اسلام آن را امضا کرد.[۱۱] حلبی میگوید: بنا بر شیوه پدرش، شراب را بر خود حرام کرده بود.[۱۲]
سرپرستی و کفالت پیامبر(ص)
ابوطالب، به سفارش پدرش، کفالت برادرزاده هشت سالهاش را بر عهده گرفت.[۱۳] ابن شهرآشوب میگوید: عبدالمطلب هنگام مرگ، ابوطالب را طلبید و گفت:ای پسرم! تو به خوبی شدت علاقه و محبت مرا نسبت به محمد دانستهای، اکنون چگونه وصیت مرا درباره او عملی خواهی کرد. ابوطالب پاسخ گفت: مرا به محمد سفارش نکن که او پسر من و برادرزاده من است. و در ادامه میگوید: چون عبدالمطلب از دنیا رفت ابوطالب آن حضرت را بر خود و همه خاندانش در خوراک و پوشاک مقدم میداشت.[۱۴]
ابن هشام نیز مینویسد: وی توجهی ویژه به محمد داشت و بیش از فرزندانش به او محبت و نیکی میورزید. بهترین غذا را برای وی فراهم میساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار میداد و میکوشید همواره او را همراه خود داشته باشد.[۱۵] ابو طالب هرگاه میخواست شام و نهار به فرزندان خود بدهد به آنها میگفت: صبر کنید تا پسرم (محمد) بیاید.[۱۶]
حامی و پشتیبان پیامبر(ص)
گزارشهای تاریخی از حمایتهای بیدریغ ابوطالب از رسول اکرم(ص) در برابر فشار و تهدیدات قریش نسبت پیامبر(ص) حکایت میکند. وی با آن که در زمان بعثت رسول خدا(ص) ۷۵ سال داشت از همان ابتدا همراهی خویش را نشان داد. وی در جریان دیدار و گفتگوهایش با سران قریش، رسما حمایت خویش را اعلام کرد.[۱۷] وی حتی درباره پیشنهاد قریشیان مبنی بر مبادله پیامبر(ص) با عماره بن ولید مخزومی که جوانی زیبا و قوی بود سرزنش و آنان را به قتل تهدید کرد.[۱۸] این حمایت تا آن جابود که ابوطالب و همسرش بسان پدر و مادر محمد(ص) گردیدند.[۱۹] پیامبر(ص) در روز وفات ابوطالب فرمود: تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش از من واهمه داشت.[۲۰] شیخ مفید روایت میکند هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و به ایشان گفت: از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری.[۲۱]
اشعار
اشعار و سخنان ادبی ابوطالب به بیش از هزار بیت میرسد و به «دیوان ابوطالب» معروف است. آن چه در این قصاید و اشعار آمده همه در تأیید و تصدیق نبوت پیامبر(ص) است. معروفترین اشعار او به «قصیده لامیه» شهرت دارد.[۲۲]
ایمان ابوطالب
شکی نیست که ابوطالب سرپرست محمد(ص) و حامی وی در دوران سخت رسالت بوده است، اما ایمان ابوطالب محل بحثهای زیادی بین شیعه و اهل سنت بوده است. شیعیان بر اسلام و ایمان ابوطالب اعتقاد کامل دارند و عالمان شیعی بنابر روایات اهل بیت(ع) بر آن اجماع کردهاند. اما در مقابل، مورخان و سیره نویسان اهل سنت بر این باورند که ابوطالب، ایمان به شریعت اسلام نیاورده و مشرک از دنیا رفته است.
نمایی از قبرستان ابوطالب، محل دفن ابوطالب
درگذشت
درباره روز و ماه رحلت ابوطالب اقوال مختلفی وجود دارد اما بنا بر برخی منابع شیعه، وفات وی در ۲۶ رجب سال دهم بعثت و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) و در سن ۸۵ سالگی روی داده است.[۲۳] برخی نیز اول ذی القعده و نیمه شوال را ذکر کردهاند که پیامبر آن سال را «عام الحزن» نامید.[۲۴]
پیامبر(ص) در روز رحلت وی در حالی که به شدت محزون بود و میگریست، به امیر مؤمنان دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد.[۲۵] و هنگامی که به محل دفن وی رسید، فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت میکنم که جن و انس دچار شگفتی شوند.[۲۶] پیکر وی را در مکه، کنار قبر پدرش عبدالمطلب و در قبرستان حُجون به خاک سپردند.[۲۷]
پانویس
-
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۸.
-
انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۸۸. طبقات ابن سعد، ج۱، ص ۱۲۱.
-
عمده الطالب، ص ۲۰.
-
تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۱.
-
ابن جوزی، تذکره الخواص، ص 158-167.
-
طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۱۲۱ و ۱۲۲.
-
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۳.
-
المعارف، ص ۵۷۵.
-
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴. الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۱۰۸ و ۱۰۹.
-
انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۸۸.
-
سنن نسایی، ج ۸، ص ۲ – ۴.
-
سیره حلبی، ج ۱، ص ۱۸۴.
-
سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۱۱۶. دلائل النبوه، ج ۲، ص ۲۲.
-
مناقب، ج ۱، ص ۳۶.
-
طبقات ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۹.
-
مناقب، ج ۱، ص ۳۷.
-
سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۷۲ و ۱۷۳.
-
سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۷۳. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۱.
-
تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴.
-
تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۶، ص ۳۳۹. البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۶۴.
-
ایمان ابی طالب، ص ۲۴.
-
ایمان ابی طالب، ص ۱۸.
-
جنات الخلود، ص ۱۶. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۵.
-
امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۴۵.
-
بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۶۳. تذکره الخواص، ج ۱، ص ۱۴۵.
-
شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۷۶.
-
انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹.