از مرحوم طیب حاج رضائی تا شعبان بی مخ جعفری
تاریخ وقوع:
مرگ شعبان جعفری «شعبان بی مخ» (1385 ش)
کسی گوید: فرصتي فراهم شد تا به "شاه عبدالعظيم "بروم نزديك غروب بود وقبل ازاذان مغرب ووقت نمازبرخودم فرض دانستم تا فاتحه اي بر سر قبر سردار ملي "ستارخان"بخوانم وارد محوطه باغ طوطي شدم ملاحظه كردم هيچ علامت و نشانه اي كه از فاصله نشان دهدكه قبر ستارخان در ان مكان واقع است مشاهده نكردم لاجرم از چند نفر سؤال نمودم تا به سر قبر رفتم و خانواده اي بساط شام پهن كرده بود و بر روی سنگ قبر ساك هايشان را گذاشته بودند و تعجب كردم كه چرا نشانه و علامتي كه دلالت بر اين داشته باشدكه قبر ستارخان در انجا واقع است وجود ندارد. و اين درحالي است كه درسال هاي اخير براي افراد و اشخاص گمنامي كه رشادت ها و فداكاري هايشان بمراتب پائين تر از ستارخان بود بقعه و بارگاهي ساخته شد و تبديل به زيارتگاه گرديد. البته ازاينكه قبرها همه دريك سطح باشد و تفاوتي ميان ان ها نباشد از محسنات است بشرط اينكه اين موضوع براي همه جاري باشد نه اينكه در مورد برخي از اشخاص رعايت شود و در مورد برخي ديگر مستثني. با توجه باينكه ستارخان برای احیای اسلام به مشروطه خواهان پیوست و جملات زیرین از او بر روی سنگ قبرش نوشته شده است: "از جان و مال و اولاد و هستي خود صرف نظركرده تا دولت جابر تبديل به دولت عادله و قوانين حضرت سيدالمرسلين رويه و مسلك اهل اسلام شود."
از انجا به بر سر قبر "طيب" حاج رضائي رفتم اين قبر هم همانند قبر ستارخان در همسطح ساير قبور ديدم چند دقيقه اي در كنار اين قبر توقف كردم و همان طور كه انتظار داشتم در اين چند دقيقه تعدادي زيادي از مرد و زن و بزرگ و كوچك و جوان به تنهائي يا باتفاق خانواده اشان را ديدم كه بر سر قبر توقف مي كردند و نشسته يا ايستاده اي براي شادي روح طيب فاتحه اي قرائت مي كردند احساس كردم كه خوشبختانه طيب بر خلاف ستارخان خيلي غريب نيست اگرچه قبرش بدون نشانه اي است كه از فاصله بتوان آن را مشاهده كرد و بدون سؤال كردن بطرفش رفت .
در چند دقيقه اي كه كنار قبر طيب ايستاده بودم به فكر فرو رفتم و ناخود آگاه مقايسه اي كردم بين طيب حاج رضائي كه در 11 آبان ماه 1342 تيرباران شد و شعبان بي مخ جعفري كه سال ها بعد در ۲۸ مرداد ۱۳۸۵در خارج از كشور و بعد از سال ها دربدری که بخشی از آن زندگی در اسرائیل بود بالاخره در"لوس آنجلس " آمریکا در نهايت بدنامي كه حتي نزديكانش يك مجلس يادبود هم براي او برگذار نكردند فوت كرد و بدتر اينكه حتي بستگان فكري و ورزشي و نسبي و سببي از اينكه بگويندكه به او وابستگي داشتند اكراه داشتند.
يكي از هم بندهاي طيب براي اينجانب نقل مي كرد كه طيب به او گفته بود: ساواك به او گفته اگر بگويد زنده بادشاه و مرگ بر .... از تير باران رهائي پيدا مي كند و طيب درپاسخ گفت: اولي را حاضرم بگويم وليكن دومي را نمي گويم و حاضر شد تيرباران شود و به اين ترتيب نام خودش را در تاريخ ايران جاودانه كرد در صورتيكه طيب بخاطر سوابقش در شاه دوستي و مخالفت با مصدق مي توانست با اندكي نرمش و تكرار گفته هاي رژيم خودش را از مرگ نجات دهد و همچون شعبان بي مخ سال ها زندگي كند.
اكنون هر دو آن ها از اين دنياي فاني رفتند و در زير خروارها خاك خفته اند با اين تفاوت كه طيب با اعدامش خط بطلان بر گذشته اش كشيد و حداقل هزاران نفر بر سر قبرش توقفي هرچند كوتاه مي كنند و خالصانه فاتحه اي مي خوانند و اما شعبان بي مخ در ديار غربت كمتر كسي مي داند دركجا در زير خاك مدفون شد .