زندگینامه
تاریخ وقوع:
وفات «میرزا احمد کفایی» (1391 ق)
زندگينامه آيت الله ميرزا احمد كفايی خراسانی (فرزند آخوند خراسانی)
مختصري از زندگينامه مرحوم آيت الله ميرزا احمد كفايي خراساني(فرزند سوم و وصي مرحوم آخوند) :
آخوند خراسانی
در ميان فرزندان و خاندان آخوند خراساني هيچ كس به اندازه آيت الله ميرزا احمد نجفي خراساني كه به علت انتساب به كتاب كفايه الاول پدرش به كفايي مشهور شده در عالم سياست آمد و شد و شهرت نداشته است به طوري كه از سن حدود بيست سالگي در سياست بوده وهنگام ورود به دهه دهم زندگي خويش هم سياست پيشه بوده است.
ميرزا احمد سومين فرزند از دومين همسر آخوند خراساني است كه در روز ولادت نبي اكرم يعني 17ماه ربيع الاول سال 1300 قمري در شهر نجف اشرف متولد شده است.
دروس مقدمات و سطح را نزد چند تن از بزرگان از جمله سيد ابوالحسن اصفهاني و ميرزا محمدآقازاده(برادرش) فرا گرفت و در جواني وارد حوزه با عظمت والد مكرمش آخوند خراساني شد و ده سال از پدر استفاده علمي نمود و از پدر اجازه اجتهاد گرفت.او به دقت نظر و حدت ذهن و تيز هوشي و درايت موصوف است.در نهضت مشروطه از ياران پدرش بود و موقع فوت پدر-علي رغم وجود دو برادر بزرگترش يعني ميرزا محمد(كه البته در خراسان بود) و ميرزا مهدي، او وصي پدر گشت.پس از رحلت پدر باز هم در مجامع علمي و سياسي حضوري فعال داشت و زير علم سيد ابوالحسن اصفهاني سينه مي زد. در انقلاب 1920 عراق حضوري فعال و جان بركفانه داشت و از مشاورين مهم آيت الله شيخ محمد تقي شيرازي بود و ميرزاي شيرازي دوم سخت به او اعتماد داشت و احترامش مي نهاد. درجه اعتماد ميرزا به او در حدي بود كه مهرش را به او داده بود تا هر چه را صلاح بداند نوشته و از طرف ميرزا مهر كند و اين با توجه به احتياط زياد ميرزا و دقت و تدبير زيادش مقدار عظمت و اعتبار كفايي را نزد ميرزا مي رساند.وقتي طرح ترك مخاصمه انگليس كليد خورد 17 تن از بزرگان به اعدام محكوم شدند كه در طليعه شان ميرزا احمد آخوند زاده قرار داشت. او مجبور به فرار به سوي حجازشد و يك سال در مكه ميهمان پدر ملك فيصل اول بود.وقتي ملك فيصل پادشاه عراق شد او به نجف بازگشت و باز هم بر ضد انگليسي ها به فعاليت پرداخت تا اينكه در سال 1302 شمسي(1341ق) كه علماي ايراني را از نجف اخراج كردند او هم لاجرم ايران نشين شد و چون اغيار اجازه بازگشتش به نجف را ندادند لاجرم ساكن مشهد گشت.در زمان رضاخان با تلاش فراوان در مقابل اين قلدر بي سواد سوادكوهي ايستاد و توانست لااقل مدرسه سليمان خان را از دستبرد دژخيمان رضاخاني محفوظ داشته و به تدريس در آن بپردازد. مدرسه اي كه حدود نود سال قبل پدرش در آنجا درس خوانده بود.وقتي برادرش ميرزا محمد توسط رضاخان در تهران حبس و سپس كشته شد او رياست حوزه خراسان را در دست گرفت ودر اواني كه رضاخان سقوط كرد حوزه علميه منحل شده خراسان را تجديد اساس نمود و آيت الله موسسش شد.در اين روزگار برخي نظاميان روس مدار قصد تصرف خراسان را داشتند كه با برنامه ريزي ميرزا احمد كفايي شكستي بر انها وارد شد و با تلفاتي در هر دو جبهه، از خراسان چشم پوشيده و به سمت تبريز رفته و فتنه پيشه وري را پيش كشيدند.كفايي به شدت با توده اي ها و دموكرات ها هم سرناسازگاري داشت به گونه اي كه اگر سياست هاي او كه در پوشش هيئات مذهبي انجام مي گرفت نبود خراسان را هم از ايران جدا مي كردند. روش او اين بود كه چند صد هيئت مذهبي را ايجاد كرده بود و هر وقت احساس خطر مي كرد براي قدرت نمايي به مناسبت تولد يا شهادت يكي از امامان (ع) هيئت ها را از همه نقاط به حركت در مي اورد و خود در مدرسه سليمانيه مي ايستاد و هيئت ها از مقابلش مي گذشتند.گاهي هم كه ايام ولادت و شهادت نبود تابوت هاي ساختگي يي را درست كرده و تشييع جنازه هاي ساختگي راه مي انداختند و به اين ترتيب هم قدرتمداران تهران و مشهد را مي ترساند و هم مانع از نفوذ توده ايها و روس ها و كمونيست ها وبلشويك ها در خراسان مي شد.پس از تبعيد رضا شاه كسي جرات برپايي روضه را به صورت علني نداشت و ميرزا احمد كفايي اولين كسي بود كه علنا روضه در مدرسه سليمانيه برقرار كرد و باقي افراد هم جرات پيدا كردند.
ميرزا احمد خوش قيافه،خوش لباس، خوش رفتار،موقر، ظريف الطبع، نظيف و با
نزاكت،سريع الغضب و سريع الرضا،حاضر جواب و بسيار زاهد بود. هر چه پيرتر
مي شد -مثل فرزندش ملا عبدالرضا كفايي- نوراني تر و با هيبت تر مي شد.
ميرزا احمد تعليقه اي بر مباحث الالفاظ كفايه الاصول پدرش دارد.اكثر حواشي”منه”كفابه را اشكالات ميرزا احمد در سر درس بر مطالب القائي پدر مي دانند.
او در سپيده دم 6 دي ماه 1350 ش مطابق 7 ذي القعده 1391 ق(پسرش شيخ عبدالرضا 8 ذي القعده مي گويد) در سن 91 سالگي در مشهد مقدس درگذشت ومردم را به سوگي بزرگ دچار نمود وغرق ماتم كرد. پس از تشييع جنازه اي عظيم بدن مطهرش را در حرم مقدس رضوي نزديك ضريح مطهر در پايين پاي امام رضا و در دارالسعاده و در كنار برادرش ميرزا مهدي آيت الله زاده خراساني به خاك سپردند.اين بيت از مرثيه طولاني ذبيح الله صاحبكار در ضايعه رحلت اوست:
در ديده ما گشت جهان تيره تر از شب/ تا چهره معصوم تو رفت از نظر ما
مرحوم كفايي هنگام ورود به مشهد با خاندان شهيدي از نسل ميرزا مهدي شهيد رابع وصلت نمود و اولاد او3 پسر و هشت دختر هستند كه از پسرها مي توان به آيت الله شيخ عبدالرضا كفايي و دكتر حميد كفايي(ساكن كانادا) اشاره كرد و از دخترها هم يكي “بدري كفايي”است.
اراده استوار، استغناي طبع، رشادت و شهامت فراوان، غيرت ديني و آزادي روح و پاك دامني از خصلت هاي او بود.حب اهل بيت در دل او موج مي زد و به قول سيد هاشم ميردامادي نجف آبادي(جد مادري آيت الله خامنه اي): ميرزا احمد خيلي اهل ولايت بود.در زهد هم بسيار كم نظير تشريف داشت.مشهوراست كه او وارث زهد و تقواي اعجاب برانگيز مرحوم آخوند خراساني است.
در سال 1331 شمسي كه به قم آمد مرجع مطلق جهان تشيع يعني آيت الله العظمي بروجردي-رحمه الله- درس خود را به احترام ورود فرزند استادش آخوند خراساني تعطيل كرده و به ديدارش رفت.
ميرزا احمد كفايي با دربار شاه ارتباط داشت و امام خميني فرموده بودند در نهضت ضد شاهي حساب دو تن را از باقي علمايي كه با من همكاري نكردند جدا كنيد.يكي ميرزا احمد كفايي و ديگري سيد احمد خوانساري. چرا كه اين دو از روي تشخيص و اجتهاد خود با دربار مرتبطند و براي حفظ مصالح عمومي و كيان روحانيت است كه اين كار را مي كنند نه از روي جلب منفعت شخصي.
ميرزا احمد در عين حال از دربار دل خوشي نداشت و پس از نهضت 42 مي فرمود: آقاي خميني در ايران نفر اول است. امام هم وقتي به مشهد مي رفتند به ديدارايشان مي رفت و با هم سر و سري داشتند.رضوان الله عليهما.