جنگ جهانى دوم ، در اول سپتامبر 1939 (دهم شهريور 1318) با حمله آلمان به لهستان آغاز شد. هيتلر، با اطمينان از پيمانى كه در تاريخ 23 اوت 1939 (اول شهريور 1318) بين آلمان و اتحاد جماهير شوروى منعقد شده و عملا بى طرفى شوروى را موجب شده بود به لهستان حلمه كرد و در اندك مدتى آن سرزمين را متصرف ، و ضميمه خاك آلمان كرد؛ شوروى نيز از اين فرصت بهره جست و ضمن ضميمه كردن ايالتهاى لهستان كه در همسايگى اش قرار داشتند، كشورهاى منطقه بالتيك را نيز به شناسايى تقسيم لهستان و عقد قرار دادهاى دوستى با آلمان و پيمان عدم تجاوز با شوروى واداشت . انگليس و فرانسه زير بار اين تحولات نرفتند و در سوم سپتامبر (دوازدهم شهريور) رسما عليه آلمان وارد جنگ شدند. از آن پس كشورهاى ديگر بتدريج به سود كشورهاى محور و يا متفقين وارد جنگ خانمانسوزى شدند كه نزديك شش سال تداوم يافت و طى آن صرف نظر از هزينه ها و ويرانيها و تنگناها و پاره اى دشواريهاى ديگر، نزديك به 39 ميليون انسان جان باختند. هيتلر پس از تصرف لهستان متوجه كشورهاى حوزه بالتيك شد و در اندك مدتى دانمارك و نروژ را تصرف كرد و سپس ارتش او راهى بلژيك ، لوكزامبورگ و هلند گرديد و خيلى زود به پيروزيهاى سريع در شمال غربى اروپا دست يافت و فرانسه را به اشغال خود در آورد و در هشتم اوت 1940 نيروى هوايى آلمان شروع به بمباران لندن و ساير شهرهاى صنعتى انگلستان كرد. ليكن اين حملات هوايى نتوانست انگلستان را به زانو در آورد، اما در جبهه شرق اروپا، دست اندازى هيتلر بر سرزمينهاى اطراف رود دانوب سرانجام استالين را از خواب غفلت بيدار كرد و وضعيت عدم تجاوز ميان دو كشور، جاى خود را به كشمكش و جنگى داد كه در ابتداى آن نيروهاى هيتلر با حمله هاى برق آسا شكستهاى سخت برقواى اتحاد جماهير شوروى وارد آوردند و تا نزديكى مسكو پيش رفتند.
اعلان بيطرفى ايران
ورود اتحاد جماهير شوروى ، همسايه شمالى ايران ، به جنگ عليه آلمان و قرار گرفتن آن در كنار فرانسه و انگليس دگرگونيهاى نظامى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى بسيار در همه جهان و مخصوصا در ايران به دنبال داشت . رژيم پهلوى كه ساخته و پرداخته استعمار انگليس بود و سنواتى پيش براى اين كه وانمود كند كه دولت انگلستان در كودتاى سوم اسفند 1299 نقشى نداشته است ، ابتدا به لغو قرار داد 1919 وثوق الدوله اقدام كرد، دولت انگليس نيز اين امر را پذيرفت . از همان زمان ، ايران در جهت تامين منافع بيگانگان به سرعت به سمت بلوك غرب پيش مى رفت و به همين منظور تعداد فراوانى از متخصصان غربى مخصوصا آلمانى را - البته با تاييد انگليس - در امر تاسيس و ايجاد كارخانه ها، راه آهن و امور ادارى به استخدام در آورد.
دولت ايران ، از همان لحظه كه جنگ در اروپا در گرفت ، آشكارا و رسما اعلام بى طرفى كرد، اما بى طرف ماندن عملا غير ممكن بود. شوروى كه در جبهه جنگ شكست خورده بود، در جبهه تبليغات بسيار نيرومند ظاهر شد و با برخوردارى از بيش از دو هزار كيلومتر مرز مشترك با ايران و نيز سابقه ارتباطات بازرگانى ، قومى و مشتركات زبانى ، همواره در كار تحريك و توطئه بود. تركيه نيز كه هنوز خاطره شكست در جنگ جهانى اول و تجزيه امپراتورى عثمانى را از ياد نبرده بود اعلام بى طرفى كرد. عراق كه از جنگ جهانى اول تحت قيمومت انگليس قرار گرفته بود به پايگاه عملياتى و تحركات و تحريكات انگليس در خاور ميانه تبديل شده و خليج فارس و سرزمينهاى جنوبى آن نيز به طور دربست در حيطه فعاليت و نفوذ انگليس قرار گرفت . هند كه هنوز يكپارچگى خود را حفظ كرده بود، همچون معدن عظيمى از ذخاير انسانى و مالى يكسره در چنگ انگليس قرار گرفته بود و در افغانستان نيز حكومت دست نشانده انگليس بر سر كار بود. بنابراين كشور ايران گرفتار و محصور كشورهاى همسايه بود و كمترين مفرى نداشت .
اوضاع داخلى ايران
اوضاع داخلى ايران از موقعيت مناسبى برخوردار نبود. رضاخان كه به اراده و پشتيبانى انگليس به قدرت رسيده بود يكى از سخت ترين و دهشت آورترين حكومتهاى استبدادى را كه تا آن هنگام ، ايران كمتر به خود ديده بود، حاكم ساخته بود. او به دلايل گوناگون ، تغييرات بسيارى در همه شوون كشور مخصوصا در بعد مذهبى پديد آورده و كوشيده بود تا اين سرزمين را در جهتى معين و فرمايشى قالب بندى كند؛ اما اين تلاشها، واكنشهاى مخالف و بازدارنده اى در ميان عموم مردم از عالم و عامى ، روشنفكر و روحانى ، كاسب و كارگر برانگيخت و سبب شد تا فرمانرواى مستبد حاكم بر ايران ، باطنا فاقد هرگونه پايگاه اجتماعى و مردمى باشد. در واقع هر اقدامى كه آن چكمه پوش خودخواه در طول بيست سال سيطره مطلق انجام داد، در نهايت به زيانش تمام شد و نتيجه وارونه داد و هنگامى كه جنگ در اروپا درگرفت ، ديگر در جايگاهى نبود كه بتواند خود و مملكت را حفظ كند.
آغاز اشغال ايران توسط متفقين
تهاجم آلمان به سرزمين اتحاد شوروى ، بدون مداخله متفقين ، ممكن بود به همان نتاجى برسد كه طى دو قرن گذشته از تهاجم نيروهاى خارجى به دست آمده بود، يعنى رها كردن ((سرزمينهاى سوخته )) در دست دشمن و گرفتار كردن او به دست ((سرماى )) سوزان و وحشت انگيزى كه تا آن هنگام هر مهاجمى را در هم كوبيده و از پا در آورده بود. اما انگليس جز اين ، در سر داشت و مى خواست كه با انتقال مركز ثقل جبهه جنگ از مغرب به مشرق اروپا، خطر را از سر خود دور كند و شوروى را هر چه بيشتر در ورطه جنگ بيندازد. به همين دليل پس از هم پيمانى با شوروى ، ديگر كشورهاى هم پيمان خود را بر آن داشت تا براى شوروى كمك غذايى و تبليغاتى بفرستند. در آن زمان ايران بهترين ، نزديك ترين و مطمئن ترين راه كمك رسانى به شوروى بود. اما ايران ، از همان آغاز جنگ اعلان بى طرفى كرده بود و اين بى طرفى نمى توانست بدون دليل و بهانه نقض شود. بدين ترتيب متفقين به بهانه هايى واهى از قبيل حضور جاسوسان آلمانى در ايران متوسل شدند و به اشغال غير قانونى آن مبادرت ورزيدند. رضا شاه كه مانند هر ديكتاتور مغرور به درستى از ميزان پوشالى بودن حكومت خود خبر نداشت ، در ابتدا تصميم به مقاومت گرفت ، اما چون او فاقد پايگاه اجتماعى ، سياسى و فرهنگى در كشور بود و نارضايتى عمومى مردم از سياستها و عملكرد او به هنگام بركنارى وى امرى مسلم بود، به همين جهت ، تهاجم بيگانگان و ورود نيروهايشان به خاك ايران با اندك مقاومتى انجام گرفت و اشغال ايران خيلى زود و بسيار آسان تحقق يافت ، چرا كه نهادهايى كه تا پيش از اين اميدى به ايستادگى و مقاومتشان بود از صحنه حذف و يا به انزوا كشيده شده بودند. سركوب لرها، كردها،
قشقايى ها، بلوچها، بختياريها و... خلع سلاح و كوچ آنان به زور، و اعدام سران آنها، بستر حداقل پايدارى را خشكانده بود و رضاشاه كه از مدتها قبل تاج ساسانى را به جاى تاج قاجارى به عنوان نماد احياى ايران به سر نهاده و تبليغات حكومتى خود را از نژاد پاك ايرانى پنداشته و به مردم معرفى كرده بود ناگزير شد در نهايت خوارى و رسوايى ايران را ترك كند. اشغال ايران در سوم شهريور 1320 خيلى سريع و آسان تحقق يافت و با تهاجم نيروهاى انگليس و شوروى از جنوب و شمال صورت رسمى و جدى به خود گرفت و تا پايان جنگ در سال 1342 ادامه يافت .
عوارض سوء تجاوز متفقين
اشغال ايران توسط قواى متفقين ، عوارض و آثار گوناگونى در پى داشت كه از جنبه هاى مختلفى قابل بررسى است ؛ از سويى ، با يورش نيروهاى بيگانه ، تماميت ارضى و حاكميت سياسى ايران پايمال شد كه باعث حضور و سلطه قدرتهاى استعمارى تا ساليان زيادى گرديد؛ از سوى ديگر بر اثر بروز جنگ ، مشكلات فراوانى از قبيل قحطى و گرانى ، كمبود مايحتاج عمومى گريبانگير مردم شد و حضور بيگانگان و تامين مايحتاج آنان نيز از داخل كشور، اين مشكلات را افزونتر ساخت .
حضور قواى بيگانه علاوه بر جوانب سياسى و اقتصادى ، از جنبه فرهنگى نيز قابل تامل است . تحريكات سياسى موثر بر گروهها و احزاب تازه سياسى كه آشكار و نهان ، تحت تاثير فكر و مشى سياسى بيگانگان قرار داشتند (بويژه حزب توده و هواداران آن )، اوضاع در هم ريخته ايران را وخيمتر كرد. اين قبيل احزاب با بهره ورى از احساسات بى آلايش جوانان صادق آن روزگار نه تنها عملا و علنا به توجيه اشغال ايران مى پرداختند، بلكه با همكارى اشغالگران به شكار نيروهاى ضد بيگانه تحت پوشش هوادارى از آلمان مشغول شدند.
گذشت زمان ثابت كرد كه عمل متفقين در آن زمان ، نافى استقلال و حق حاكميت كشور و تنها ناظر بر منافع طرفين درگير، خاصه امدادرسانى به شوروى سابق بوده و عنوان ستون پنجم آلمان در ايران به مثابه توجيه اشغال كشور، افسانه و دستاويزى بيش نبوده است ؛ دستاويزى كه به رغم تبليغات رسانه هاى متفقين ، دولتها و سازمانهاى اطلاعاتى آنها بيش از هر كس ، بر بى پايه بودن آن واقف بودند.
ايران سرزمين كهنى است كه در طول تاريخ به دفعات مورد تهاجم واقع شده است ، اما آنچه بيش از مساله اشغال كشور در شهريور 1320، دل هر آزاده اى را مى آزارد، سرعت تهاجم و تسخير و فروپاشى بعدى و مسائل مترتب بر اشغال است .
فروپاشى نيروهاى مسلح ايران كه گويى تنها به كارسان و رژه مى خوردند از دستاوردهاى دو دهه ديكتاتورى بود و عدم مقاومت مردم نيز در رابطه با همين ديكتاتورى بيست ساله حاصل آمد. بى مايگى و سرسپردگى و عدم حميت ، جانشين ديكتاتور و دولتهاى بى ثباتش چنان بود كه حتى نتوانست متجاوزان را به جبران خسارت و حداقل عذرخواهى از پيشگاه ملتى وادارد كه همه چيزش لگدمال شده بود.
آنچه گفته شد، قضاوت نسلى است كه اينك تجربه تجاوزى ديگر را با مقاومتى هشت ساله و دفع متجاوز با مقاومت دليرانه رد تقويم حيات خود ثبت كرده است ، تجاوزى كه تمامى ابرقدرتها در غالب يك كشور به حقوق ملتى دست درازى كرده بودند كه با رهبرى قاطع و روشن امام خمينى ((ره )) و دفاع جانانه جوانان غيور اين ملت شكستى سخت را متحمل گشتند. اين پايدارى نشان داد كه مردم قهرمان ايران در راه حفظ اعتقادات خود مى توانند دافع هر تجاوز و عامل استقلال كشور خود باشند.
نفوذ آمريكا به ايران پس از شهريور 1320
پس از اشغال ايران توسط قواى متفقين ، نيروهاى آمريكايى نيز در 16 آذر 1320 وارد ايران شدند و سرهنگ شوار تسكف عملا فرمانده ژاندارمى ايران و ژنرال ريدلى مامور تجديد سازمان ارتش شد.
آژانس مركزى اطلاعات آمريكا ((سيا)) كه در اواخر 1319 شمسى به وجود آمده بود، ايران را به يكى از فعالترين ستادهاى ماوراى درياهاى خود تبديل كرد و در همين راستا دولتمردان بسيارى را به خدمت گرفت و احزاب و جمعيتهاى دست نشانده زيادى را ايجاد كرد.
آغاز فعاليت احزاب پس از شهريور 1320
پس از به قدرت رسيدن رضاخان ، تاسيس هر نوعى حزبى ممنوع شده بود، حتى تشكيل جمعيتهاى پنج نفرى خلاف قانون تلقى مى شد و از 1304 تا شهريور 1320 بجز يكى دو حزب هيچ حزب ديگرى فعاليت نداشت .
پس از شهريور 1320، قريب 16 حزب درافق سياسى ايران نمودار شدند، ولى تا سال 1323 بيشتر اين احزاب يا از بين رفتند و يا از فعاليت دست كشيدند و بعضى هم جاى خود را به احزاب ديگر دادند و يا تجزيه شدند. هيچ يك از اين احزاب نتوانست يك جنبش واقعى در ميان مردم برانگيزد. نزديك به اكثريت آنها فاقد ايدئولوژى مشخص بودند و كنار رفتن آنها از صحنه سياست تاثيرى بر شرايط اجتماعى آن روز نگذاشت . مردم سرگردان بودند از سويى ديكتاتورى و الحاد رژيم رضاخان ، روح و روان مردم را خسته كرده بود و از سوى ديگر تمايلات غربگرايانه و شرق باورانه احزاب ، نياز به استقلال فرهنگى ، سياسى و اجتماعى مردم را تامين نمى كرد. اين احزاب نيز همانند احزاب پس از انقلاب اسلامى ، تمامى رمز سعادت جامعه را در يكى دو واژه ((دموكراسى )) و ((ناسيوناليسم )) مى دانستند و گاهى نيز ((سوسياليسم )) را به اين دو مى افزودند.
بعد از شهريور 1320 و تبعيد رضا شاه به جزيره موريس در آفريقاى جنوبى ، اولين حزب سياسى كه به وجود آمد ((حزب توده ايران )) بود كه به شوروى وابسته بود و منافع آن را در ايران تامين مى كرد و با خيانت بزرگى كه در جريان درخواست شوروى (امتياز نفت شمال ) از ايران داشت كاملا رسوا گرديد و فرصتى پيش آمد كه مردم ايران ماهيت اين حزب را بهتر بشناسند. بدين معنى كه در پاييز 1323 كه اتحاد جماهير شوروى درخواست واگذارى امتياز نفت شمال را به اين كشور مطرح نمود، حزب توده از اين در خواست شوروى پشتيبانى كرد و در تمام شهرهاى كشور ميتينگ راه انداخت و از شاه خواست كه به اين در خواست شوروى ترتيب اثر جدى بدهد.