كودتاي صدام بر عليه حسن البكر
تاریخ وقوع:
قتل حسن البکر رئیس جمهور عراق (1350 ش)
== == == == == == == == == == == == == ==
روز 26 تير ماه 1358 در حالي كه حسن البكر در حال قرائت متن؛«فرزندم صدام حسين در تمام دوره انقلاب از 1963 تاكنون در بيشتر كارهاي انقلابي پيشگام بوده و لياقت خود را ثابت كرده است و من چون به علت بيماري قادر به انجام وظيفه خود نيستم او را به رياست جمهوري عراق انتخاب مي كنم» بود 500 نفر از افسران طرفداران حسن البكر بازداشت و در يك حركت محرمانه اعدام شدند و حسن البكر در منزل خويش تحت نظر بود تا آنكه به دستور صدام مسموم شد.
به گزارش نويد شاهد،با ظهور صدام به عنوان مرد شماره يك حزب بعث و پس از آنكه وي در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶) به درجهٔ ژنرالي نيروهاي مسلح پيش از آنكه به طور رسمي قدرت را به دست بگيرد، عملاً تبديل به رهبر عراق شده بود. او كم كم شروع به تحكيم قدرت خود بر دولت عراق و حزب بعث كرد. ارتباطات اعضاي حزب با دقت كنترل مي گرديد و حلقهٔ حمايت از صدام در حزب بعث قوي تر مي شد.
پس از آن كه احمد حسن البكر، رئيس جمهور پير و ضعيف عراق به تدريج توانايي رسيدگي به امور دفتري خويش را از دست داد، نقش صدام به عنوان چهرهٔ دولت عراق در داخل و خارج از كشور پررنگ تر گرديد. او به زودي معمار سياست خارجي عراق شد و در تمامي جلسه ها و ديدارهاي ديپلماتيك به عنوان نمايندهٔ ملت عراق حاضر مي شد. صدام در اواخر دههٔ هفتاد ميلادي عملاً تبديل به رهبر بلامنازع عراق گرديده بود.
در 17 ژوئيه 1968 كودتاي نظامي بر ضد حكومت عبدالرحمن محمدعارف صورت گرفت.
بعثي ها با دادن وعده هاي زياد به سرهنگ عبدالرزاق النايف رئيس ضداطلاعات ارتش و ژنرال ابراهيم الداود رئيس گارد، عبدالرحمن عارف را وادار به كودتا كرده و عارف را روانه تركيه كردند و عبدالرزاق النايف نخست وزير شد و احمد حسن البكر به رياست جمهوري رسيد ولي مغز متفكر كودتا، صدام حسين بود كه با كمك سرتيپ خلبان حردان عبدالغفار التكريتي، حكومت عبدالرحمن عارف را ساقط كرد ولي چون سرهنگ نايف و ژنرال داود بعثي نبودند، در 30 ژوئيه 1968 يعني 16 روز بعد از كودتاي 17 ژوئيه، كودتاي سرنوشت ساز بعثي براي بعثي ها توسط صدام انجام گرفت و او را به لندن تبعيد كرد و ژنرال احمد حسن البكر پست نخست وزيري و رياست جمهوري را به دست گرفت و صدام حسين به عنوان معاون دبير كل حزب بعث به معاونت احمد حسن البكر منصوب شد.
در جريان اين كودتا ژنرال رشيد مصلح تكريتي كه به هواداري از مارشال عارف، گارد حزب بعث را خلع سلاح كرده بود به زندان انداخت و بعداً اعدام كرد. ژنرال حردان تكريتي به وزارت دفاع و ژنرال صالح مهدي عماش به وزارت كشور رسيدند.
حذف احمد حسن البكر و ديكتاتوري مطلق صدام
صدام حسين كه براي اشغال همه اركان قدرت در تلاش بود، براي آنكه خود را از مرد نيرومند عراق كه معاونت حسن البكر را برعهده داشت به عنوان مرد اول عراق تبديل كند، و خيال خود را از جانب اكراد شمال عراق راحت سازد، برسر اروند رود با ايران قراردادي بست كه با ميانجيگري بومدين رئيس جمهور الجزاير انجام شد. در مارس 1975 صدام حق ايران را در مورد اروندرود كه مرز بين دو كشور خط «تالوگ» (خط القعر) بود، قبول كرد و در مقابل از ايران خواست از اكراد شمال عراق پشتيباني نكند.
بعد از اين توافق تمام افكار خود را متوجه داخل عراق كرد و با آنكه احمد حسن البكر با مادرش و همسرش فاميل نزديك بود، درصدد حذف او برآمد و در شب 17 ژوئيه 1979 يك متن از پيش نوشته را كه به مناسبت يازدهمين سالروز وقوع كودتاي 17 ژوئيه 1968 بايد توسط حسن البكر قرائت مي شد به وسيله برزان تكريتي رئيس كل استخبارات (ضدجاسوسي) به حسن البكر داده شد و او را تهديد كردند اگر قرائت نكند فرزندش هيثم كه در گروگان آنهاست كشته خواهد شد.
در حالي كه حسن البكر در حال قرائت متن زير بود؛«فرزندم صدام حسين در تمام دوره انقلاب از 1963 تاكنون در بيشتر كارهاي انقلابي پيشگام بوده و لياقت خود را ثابت كرده است و من چون به علت بيماري قادر به انجام وظيفه خود نيستم او را به رياست جمهوري عراق انتخاب مي كنم» 500 نفر از افسران طرفداران حسن البكر بازداشت و در يك حركت محرمانه اعدام شدند و حسن البكر در منزل خويش تحت نظر بود تا آنكه به دستور صدام مسموم شد. پس از حذف حسن البكر، در 20 ژوئيه 1979 محي عبدالحسين دبير شوراي انقلاب عراق زير شكنجه اعتراف كرد كه طي يك توطئه قصد قتل صدام را داشته است و اين فرد نام 10 نفر از بزرگان حاكميت اعم از نظامي و غيرنظامي را شريك در توطئه معرفي كرد و اين اعترافات از تلويزيون بغداد پخش شد و فرداي آن روز آن مقامات اعدام شدند. صدام قبلاً در زماني كه مرد شماره دو عراق و معاون البكر بود توانست سعدون قيدان از افسراني كه ممكن بود مزاحم وي باشد را بكشد.
همچنين، ژنرال هوايي حردان تكريتي وزير دفاع سابق را ترور كرد و قبل از اين عبدالرزاق النايف را به وسيله گروه ترور ويژه در لندن كشت. تمام پست هاي امنيتي را به افراد خانواده اش نظير برزان التكريتي، سباوي تكريتي، و تبان تكريتي، كه برادران ناتني اش بودند، سپرد و سپس پسرعموهاي خويش و دامادهايش يعني ژنرال حسين كامل حسن المجيد و برادر او يعني سرهنگ صدام كامل حسن المجيد را علاوه بر پست هاي امنيتي مامور خريد سلاح هاي شيميايي در اروپا كرد.
صدام وقتي قرارداد الجزاير را زير پا گذاشت در 22 سپتامبر 1980 به ايران تجاوز كرد و گفت من با مجوس ها نبرد مي كنم و به زودي به تهران خواهم رسيد. او خود را قهرمان قادسيه خواند و هشت سال پشت دروازه هاي اهواز زمين گير شد و عاقبت از خاك ايران عقب نشيني كرد و شكست خورد. در زمان جنگ علاوه بر بمباران مردم غيرنظامي ايران، در عمليات انفال به وسيله پسرعموي ديگرش علي حسن المجيد كردستان عراق را بمباران شيميايي كرد. پس از پايان جنگ براي جبران شكست خود نبرد با ايرانيان، در نيمه شب دوم آگوست 1990 به كويت حمله كرد به اين بهانه كه كويت استان نوزدهم عراق است.
مقدمات سقوط صدام
بعد از تجاوز صدام به كويت، دولت هاي امريكا و انگلستان به اتفاق نيروهاي فرانسه و ايتاليا با مجوز شوراي امنيت به كويت حمله برده ضمن عقب راندن نيروهاي عراقي از كويت به ناصريه عراق وارد شدند و نمايندگان صدام در مقر ژنرال شوارتسكف امريكايي همه خواسته هاي متحدين را پذيرفتند و رژيم صدام از سقوط رها شد ولي صدام حسين هنوز در فكر حذف دشمنان احتمالي خويش بود لذا دو تن از دامادهايش يعني ژنرال حسين كامل حسن المجيد و سرهنگ صدام كامل حسن المجيد از ترس دستگيري توسط صدام به اردن فرار كردند.
صدام كه از افشاي اسرار خريد سلاح هايش توسط اين دو دامادش وحشت داشت با فرستادن عدي فرزند بزرگش به اردن به آنها عفو داد ولي آنها از برگشت به عراق امتناع كردند تا آنكه ساجده تلفاح زوجه صدام به اردن رفت و آنها را فريب داد و اين دو بخت برگشته پس از بازگشت به بغداد با يك يورش به منزل شان كشته شدند. صدام ديگر به هيچ كس رحم نمي كرد. بعد از حادثه يازدهم سپتامبر 2001، جرج بوش رئيس جمهور امريكا و توني بلر نخست وزير انگليس بدون مجوز شوراي امنيت براي خلع سلاح عراق از طريق هوا و زمين حمله بردند.(20 مارس 2003)
عده يي از مفسران سياسي جهان به اين امر اتفاق نظر داشتند كه تاريخ مصرف صدام حسين گذشته بود و بايد از نظر امريكا و انگليس از قدرت حذف شود. حملات هوايي متحدين آنقدر سنگين بود كه در بعد ازظهر 9 آوريل 2003 بغداد سقوط كرد و مجسمه هاي صدام حسين در همه نقاط عراق به زير كشيده شد. در بامداد همان روز عدي و قصي فرزندان صدام به بانك مركزي عراق رفته و با چند كاميون تمام ارزهاي موجود را غارت كردند و از كشور خارج شدند. زوجه او و دخترانش نيز با واسطه يك كشور اروپايي از عراق بيرون رفتند. عاقبت صدام نيز دستگير و تسليم دادگاه شد و سرانجام با برادرش برزان تكريتي به دار آويخته شد.
ناگفته ها از كودكي و نوجواني صدام حسين
صدام حسين فرزند حسين المجيد در 28 آوريل 1937 در روستاي «الاوجا» از توابع «تكريت» واقع در شمال بغداد به دنيا آمد. خانواده او تهيدست بودند. مادرش «صبحه» نام داشت. يكي از منشيان صدام كه از ترس او به خارج از كشور فرار كرده بود، در مصاحبه يي فاش ساخت پدر صدام به علت بدنامي همسرش (مادر صدام) خانواده اش را رها كرد. صدام در نوجواني به دوستانش گفته بود مادرش با مرد متاهلي به نام «ابراهيم حسن» ازدواج كرد. آن دسته از دوستان صدام كه بعدها مغضوب او شده بودند متفق القول هستند كه مادر صدام، ابراهيم حسن را وادار كرد همسر قبلي اش را طلاق دهد و فقط با او زندگي كند.
وقتي مادر صدام مجدداً ازدواج كرد، دوران سخت زندگي صدام آغاز شد، زيرا از شوهر مادر خود آزار و اذيت بسيار ديد به طوري كه به منزل دايي خود «خيرالله تلفاح» رفت. خيرالله تلفاح از افسران جزء ارتش بود ولي اخراج شده بود. وقتي خيرالله تلفاح به بغداد رفت صدام را نيز با خود به بغداد برد. صدام در 16سالگي يعني در 1953 دوره اول دبيرستان را تمام كرد و دوست داشت مانند دايي اش وارد ارتش شود، ولي موفق نشد چون براي شركت در كنكور مدرسه نظام نمرات خوبي نداشت ولي پسر دايي او عدنان خيرالله تلفاح كه در زمان حكومت صدام حسين معاون نخست وزير و وزير دفاع شد، به مدرسه مي رفت و توانست به مدرسه نظام راه يابد اما صدام چوپاني مي كرد.
صدام همچنين با احمد حسن البكر همشهري و نيز داراي پيوند خويشي بود. احمد حسن البكر 23 سال از صدام بزرگ تر بود زيرا متولد 1914 بود. صدام از چند جهت با حسن البكر خويشي داشت؛ اولاً اجداد پدري صدام و احمد حسن البكر از يك قبيله بودند، ثانياً خيرالله تلفاح كه دايي صدام محسوب مي شد پسردايي احمد حسن البكر نيز بود. مادر صدام حسين يعني صبحه دختر دايي البكر و صدام نوه دايي حسن البكر بود. از سوي ديگر ساجده تلفاح همسر صدام دختردايي او نيز محسوب مي شد. پلكان ترقي او در ترور عبدالكريم قاسم در اكتبر 1959 پايه ريزي شد و مورد توجه احمد حسن البكر و حزب بعث قرار گرفت و چون به خارج از كشور فرار كرد با سازمان سيا مربوط شد و در بازگشت به عراق در فوريه 1963 پلكان ترقي را پيمود و چون نتوانسته بود به دانشكده افسري راه يابد در جريان قدرت گرفتن حزب بعث بسياري از افسران ارتشي عراق را به بهانه هاي مختلف كشت و حتي شايع است عدنان خيرالله به تحريك صدام حسين در سانحه هلي كوپتر كشته شد. در زماني كه رئيس جمهور شد مدرك فارغ التحصيلي رشته حقوق از دانشگاه بغداد به او داده شد.