حرکت امام حسین«علیه السلام»به سمت مکّه(60ق)
تاریخ وقوع:
29 رجب
در اين شب، سنه 60، جناب سيد الشهداء از بيم مخالفان از مدينه حركت كرد بجانب(مكه ) معظمه و روايت شده كه چون امام حسين اراده (خروج ) از مدينه فرمود: مخدرات و زنهاى بنى عبدالمطلب از عزميت آنحضرت آگهى يافتند پس بخدمت آنحضرت شتافتند وصدا را بنوحه وزارى بلند كردند تا آنكه آنحضرت در ميان ايشان عبور فرمود وايشان را قسم داد كه صداهاى خود را از گريه و نوحه ساكت كنيد و صبر پيش آوريد.
آن محنت زدگان جگر سوخته ، گفتند كه پس نوحه و زارى را براى چه روز بگذاريم ،بخدا سوگند كه اين زمان نزد ما مانند روزيست كه حضرت رسول از دنيا رفت و مثل روزيست كه اميرالمؤمنين و فاطمه و رقيه و زينب و ام كلثوم دختران پيغمبر از دنيا رفتند، خدا جان ما را فداى تو گرداند، اى محبوب قلوب مؤمنان! واى يادگار بزرگواران پس يكى از عمه هاى آنحضرت آمد در حاليكه ميگريست و گفت گواهى ميدهم اى حسين كه در اين وقت شنيدم كه جنيان بر تو نوحه ميگردند و ميگفتند:
(( و ان قتيل الطف من آل هاشم اذل رقابا من قريش فذلت ،)) الخ
و موافق روايت (راوندى ) دو ديگران ،(ام سلمه ) زوجه طاهر حضرت رسالت در وقت خروج آنحضرت بنزد آنجناب آمد و عرضكرد اى فرزند گرامى مرا اندوهناك مگردان به بيرون رفتن بسوى (عراق )، زيرا كه من شنيدم از جد بزرگوار تو كه ميفرمود كه فرزند دلبند من حسين در زمين عراق كشته خواهد شد در زمينى كه آنرا(كربلا) گويند حضرت فرمود كه اى مادر بخدا سوگند كه من نيز اين مطلب را ميدانم و من لامحاله بايد كشته شوم و مرا از رفتن چاره نيست و بفرموده خداعمل مى نمايم بخدا قسم كه من ميدانم درچه روزى كشته خواهم شد و مى شناسم كشنده خودرا و مى دانم آن بقعه را كه درآن مدفون خواهم شد و مى شناسم آنانرا كه با من كشته ميشودند از اهل بيت و خويشان و شيعيان خودم و اگر خواهى اي مادر بتو بنمايم جائى را كه در آن كشته و مدفون خواهم گرديد، پس آنحضرت بجانت (كربلا) بدست مبارك اشاره فرمود و باعجاز آنحضرت زمينها پست شد و زمين (كربلا) نمودار گشت و(ام سلمه )محل شهادت آن حضرترا و مضجع و مدفن او را و لشكرگاه او را بديد و هاى هاى بگريست، پس حضرت فرمود كه اي مادر خداوند مقدر فرموده و خواسته مرا به بيند كه من بجور و ستم شهيد گردم و اهل بيت و زنان مرا و جماعت مرا متفرق و پراكنده ديدار كند واطفال مرا مذبوح و مظلوم و اسير و در غل و زنجير نظاره فرمايد در حالتى كه ايشان استغاثه كنند وهيچ ناصرى و معينى نيابند، پس فرمود ايمادر قسم بخدا كه من چنين كشته خواهم شد اگر چه بسوى (عراق ) نيز نروم مرا خواهند كشت ، آنگاه (ام سمله ) گفتكه در نزد من تربتى است كه رسولخدا (ص) مرا داده است واينك در شيشه اى آنرا ضبط كرده ام ، پس امام حسين دست فراز كرد و كفى از خلاك (كربلا) برگرفت و به (امسلمه ) داد و فرمود اي مادر اين خاك را تربتى كه جدم بتو داده ضبط كن در هنگاميكه اين هر دو خاك خون شوند، بدانكه مرا در(كربلا) شهيد كرده اند.
وقایع الایام محدث قمی، ص415.