احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، بنيانگذار مكتب فقهى حنبلى و پيشواى حنبليان (يكى از چهار مذهب معروف اهل سنت) در ربيع الاول سال 164 قمرى ديده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"[۱] بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به بغداد كوچ كردند. هنگامى كه به بغداد مى رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنيا آورد. روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايام نوزاديش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در ميان عرب ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربيت يافت.
احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرزى بهره يافت. وى براى تحصيل علوم اسلامى به برخى از شهرهاى اسلامى مانند كوفه، بصره، مكه، مدينه، يمن، شام، جزيره و مصر سفر نمود. آن طورى كه برخى از تاريخنگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزديك امام شافعى (بنيانگذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و هميشه با وى همراه بود تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.
احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه اى در فقه اسلامى پرداخت و در رشته حديث، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته كتاب گرانسنگ «المسند» را تأليف نمود و در آن احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد. زندگى هفتاد و هفت ساله وى با خلافت هشت تن از خلفاى عباسى به نام هاى ذيل معاصر بود:
وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق كه براى وى ناراحتىهايى به وجود آوردند در بقيه عمر از احترام عباسيان برخوردار بود. در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن قرآن و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى گفتند كه قرآن از ازل بوده و ايجاد تازه اى نداشت و برخى ديگر مى گفتند كه قرآن همانند ساير مخلوقات از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه اى داشت.
خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن فتوا دهد و او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره و مباحثه با ساير درباريان معتصم عباسى به اين گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد كرد.
پس از مرگ معتصم در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل وى را نوازش و به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.
سرانجام اين دانشمند بلندآوازه در دوازدهم ربيع الاول و به روايتى در بيست و سوم ربيع الاول سال 241 قمرى در بغداد وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شد كه در تشييع جنازه وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.[۲]
وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن ها، كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى گفت: اى مردم! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد احكام شريعت حكم مى داد. گفته شد كه احمد بن حنبل، لعنت كردن بر يزيد بن معاويه را جايز مى شمارد.[۳]
1- هماكنون در كشور تركمنستان قرار دارد.
2- نك: وفيات الاعيان، ج 1، ص 40؛ الانسباب، ج 2، ص 227.
3- وقايع الايام، ص 213.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی