وفات آیةالله «میرزا حبیب الله گلپایگانی» (1389 ق)
تاریخ وقوع:
23 جمادی الثانی
ولادت و تحصیلات
آيت الله حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني از علما و بزرگان مشهد، در سال 1297 قمری در شهر گلپايگان به دنيا آمد.
وی پس از گذراندن دوره کودکی، در سنين نوجواني وارد مدارس علوم ديني شد و مقدمات را در همان شهر فراگرفت.
او در سن 16 سالگي جهت ادامه تحصيل به حوزه علمیه اصفهان رفت و به مدت 21 سال در اصفهان به كسب علوم حوزوی و معارف الهي مشغول شد و جزو اصحاب مخصوص مرحوم آیت الله آقا نجفي قرار گرفت.
عزیمت به مشهد مقدس
آیت الله گلپایگانی در سال 1296 شمسی برابر با سال 1335 قمری به قصد مجاورت حضرت امام رضا علیه السلام با پای پياده به مشهد آمد و فعالیت های دینی خود را در این شهر آغاز نمود.
ایشان در مدرسه فاضلخان و پس از خرابي آن، در مدرسه خيراتخان به تدريس فقه، حدیث، تفسير و اخلاق مشغول گرديد و به اقامه نماز جماعت در مسجد گوهرشاد پرداخت.
ارتحال
این عالم ربانی سرانجام پس از نيم قرن خدمت و تدريس در حوزه علمیه مشهد، در سحرگاه روز 23 جمادي الاخره سال 1384 قمری برابر با سال 1343 شمسی پس از قرائت سوره مباركه والصافات، دعوت حق را لبيك گفت و پيكر بي جانش در رواق دارالسلام حرم مطهر رضوی به خاك سپرده شد.
کرامات و خاطرات اخلاقی
حجت الاسلام والمسلمین صالحی خوانساری از فضلا و وعاظ برجسته حوزه، درباره مرحوم شیخ حبیب اللّه گلپایگانی می گوید:
(1) «خودم شاهد بودم که عده ای از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وی گرد آمده و از او خواستند تا برای آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارک خود را بر سر هر مریضی که میکشید، بدنش عرق میکرد و شفا مییافت».
(2) حجت الاسلام صالحی خوانساری، در ادامه بیان می کند:« یکی از مراجع تقلید کنونی برای من نقل کرد: وقتی که فلسفه آن را از شیخ حبیب الله پرسیدم، در جواب فرمود: مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت درب های بسته حرم مطهر امام رضا علیه السلام میخواندم و همه روزه هنگامی که درب های حرم را باز میکردند، اوّلین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت میکردم.
یکبار یک هفته مریض شدم، به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا علیه السلام افتاد. رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا! خودت میدانی که مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم؛ معذرت میخواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم!
شیخ حبیب اللّه میگوید: یکباره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته و گل قشنگی در دست دارد و دو خادم جلوی امام ایستادهاند. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. اتاق پر از بوی عطر بود و همان دسته گلی که امام در خواب به من داده بود، در دستم بود و کاملاً بهبود یافتم. بلند شدم طبق معمول همیشه، به جلوی حرم آمده و مشغول عبادت شدم تا اینکه درب حرم باز شد و مثل همیشه، اوّل زائر بودم. بعد از زیارت برای اقامه جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم. بعد از نماز دیدم عده ای از بیماران جواب کرده دورم را گرفته و میگفتند: «شیخ حبیب اللّه! از آن گل که امام علیه السلام به تو داده، به بدن ما بمال تا خوب شویم!» متوجه شدم که این افراد که در جریان نبودند حتماً امام رضا علیه السلام آنها را پیش من فرستاده است. از برگ گل به سر و صورت آنها مالیدم؛ متوجه شدم که بیماری آنها خوب شده، از آن زمان به بعد فقط همین دستم که با آن گل را گرفته بودم، مریضها را شفا میدهد.
آن مرجع تقلید بزرگوار میگوید: به شیخ حبیب اللّه گفتم: این گل را امام رضا علیه السلام به یکی از خادمین داد تا آن را به تو بدهد؛ از آن زمان به بعد دستت، مریض شفا میدهد. اگر خود امام رضا علیه السلام گل را به دستت میداد، چه کار میکردی؟ یک وقت شیخ حبیب اللّه چهره اش دگرگون شد و فرمود: واللّه اگر امام رضا علیه السلام خودش گل را به دستم میداد و دست مبارکش با بدنم تماس میگرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده میخورد، آن را زنده میکرد ».
(3) همچنین آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) خاطره ای را از این عالم ربانی بیان می کند که «نقل می کنند که شخصی 17 هزار تومان برای آیت الله حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمه الله) در مشهد برد تا اینکه خانه ای برای خود بخرند ولی ایشان نپذیرفتند، آن شخص عرض کرد لااقل پول را قبول کنید و به فقرا بدهید. فرمودند: من مستحق نمی شناسم، شما خودتان به مستحق بدهید».