مختصری از آثار و زندگانی ملا محمد تقی برغانی شهید ثالث
تاریخ وقوع:
شهادت «ملامحمدتقي بُرغاني» = «شهيد ثالث» (1264ق)
ملا محمد تقی بن محمد برغانی در روستای برغان طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پس از کسب مدارج علمی در ایران و عراق به دربار فتحعلی شاه فراخوانده شد و در آنجا برای اولین بار نظریه ولایت فقیه را مطرح نمود. تالیفات او بیشتر در زمینه فقه است. خطابه ها و منابر او زمانی تنها سنگر مقاومت تشیع در برابر فرقه های ظاله و من جمله شیخیه بود، شهادت او نیز توسط همین فرقه انجام گرفت. بر سر لقب شهید ثالث میان او و عالم گرانقدر قاضی نورالله مرعشی شوشتری اختلاف کرده اند، که آنچه با بررسی زندگی این بزرگواران به دست می اید نشان می دهد هر دو لایق این لقب شریف می باشند.
سرگذشت
ملا محمد تقی بن محمد برغانی در روستای برغان طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ و در خانواده ای اهل دانش متولد شد. پدرش از علمای برغان بود ولی برای عرضه دانش خود به قزوین که در آن زمان از مراکز علمی بزرگ شیعیان به شمار می رفت هجرت کرده و در مدتی کوتاه در آنجا به مرجعیت علمی رسید. پس از آنکه محمد تقی رشد یافت شروع به فراگیری علوم آن روزگار نمود و پس از فراگرفتن علوم مقدماتی برای ادامه تحصیل به سوی قم رهسپار شد. پس از فراگرفتن فلسفه و کلام عازم اصفهان شد تا از میراث عالمان عصر صفوی استفاده نماید؛ سپس به کربلا رفته و پس از اتمام تحصیلات در عراق، به تهران می اید. ورود او به پایتخت و تشکیل جلسات علمی، موجب شهرت وی می شود. پس از بحث هایی که بر سر توانایی اجتهاد ایشان پیش می اید به عراق می رود و از استادش، آقا سید علی طباطبایی، اجازه اجتهاد می گیرد و بدین ترتیب، اجتهاد ملا محمد تقی بر همگان ثابت می شود.
پس از مدتی اقامت آوازه اش به دربار فتحعلی شاه می رسد و از جانب او به دربار دعوت می شود. حضور ایشان در دربار مانند سایر علمای درباری نبود بلکه هرکجا احساس می کرد که باید مطلبی را به گوش شاه برساند این کار را انجام می داد هر چند این کار خوشایند دیگران یا حتی خود شاه نمی بود.
نگاهی نو به فقاهت
در این روزگار بر اثر بی کفایتی فتحعلی شاه قاجار، ولآیات شمال ایران به اشغال ارتش روس درمی اید. پس از این شکست در سال 1228ق جنجال آفرینی های انگلستان و فرانسه به سبب دست یابی به منافع بیشتر در ایران شدت پیدا می کند. شهید ثالث در این شرایط برای نخستین بار با طرح نظریه ولایت فقیه حکومت پادشاهی را نامشروع اعلام می کند. این اقدام ایشان از یک سو و قیام خاندان برغانی از سوی دیگر، و مشکلاتی که ممکن بود برای حکومت قاجار به وجود بیاورند موجب ترس پادشاه و کینه او نسبت به شهید ثالث گردید؛ وی برای کنترل این جریان از علمای بزرگ تهران دعوت به عمل می آورد تا در حضور او به بحث و مناظره علمی در این باره بپردازند.
سرانجام پس از جلسات و مذاکرات فقها در دربار، ملا محمد تقی نظریه «رهبری فقیهان در عصر غیبت کبری» را عنوان کرده و خواستار سلب «اختیار تام» از شاه و شاهزادگان می شود.
ملا محمد صالح نیز در تایید آرای فقهی برادرش، دلایل خود را بیان کرده و تصمیمات راجع به جنگ را منوط به اجازه فقها می داند. اکثر عالمان حاضر سخنان شهید ثالث را مورد قبول دانسته و خواستار اجرای آن می شوند؛ ولی ملا محمد علی مازندرانی جنگلی این سخنان را ردکرده و به دفاع از نظام سلطنت می پردازد. فتحعلی شاه که از فتوا و حکم شهید ثالث هراسناک شده بود، برای ایمن شدن از این مسئله، بهترین راه ممکن را در این می بیند که او و برادرانش را به عراق تبعید کند.
مختصری از آثار
سید محسن امین در اعیان الشیعه نام مهم ترین کتب ملا محمد تقی را چنین می آورد:
1) مجالس المتقین
2) عیون الأصول
3) منهج الاجتهاد
4) القضاء عن الأموات
و ...
که اکنون به بررسی مختصر سه کتاب اول می پردازیم:
«عیون الاصول» در دو جزء تالیف شده است که غالباً در آن به صاحب قوانین اعتراض شده است. این کتاب قبل از کتاب مجالس المتقین تالیف شده است. عیون الاصول را می توان دوره ای نسبتاً مفصل اصول فقه و نیز شامل نظرات شهید ثالث درباره علم اصول دانست.
در طول تاریخ تشیع همواره دانشمندان علوم اسلامی ضمن تخصص و تبحر در رشته ای خاص در سایر رشته ها و فنون نیز قلم فرسایی کرده اند که تاریخ به روشنی گواه این مطلب است، شاید این موضوع به خاطر رابطه تنگاتنگ علوم مختلف اسلامی با یکدیگر و رابطه لازم و ملزومی آنها باشد.
ولی آنچه مسلم است یکی از موضوعاتی که هر یک از دانشمندان شیعه به محض به دست آوردن فرصتی به آن می پردازد نگارش درباره سید و سالار شهیدان حسین بن علیعلیه السلام بوده و هست؛ چرا که حیات مکتب تشیع وابسته به این موضوع است.
«مجالس المتقین» کتابی است که در پنجاه مجلس مرتب شده است و هر مجلسی از آن شامل مواعظ و حکم و ذکر احادیث و مصائب حسین بن علیعلیه السلام است. به خصوص که ملا محمد تقی فرصت حضور و اقامت در کنار مدفن مطهر حسینعلیه السلام را داشته است. این کتاب را می توان از معدود نگارش های حدیثی ملای برغان دانست.
«منهج الاجتهاد» مهم ترین کتاب ملا محمد تقی است. سید حسین مدرسی درکتاب«مقدمه ای بر فقه شیعه» آن را از اهمّ آثار در فقه استدلالی نام می برد. و در ذیل آن به کتب دیگری نیز از خاندان برغانی اشاره می کند. (نسخه این کتاب را می توان در بخش نسخ خطی کتابخانه ایت الله صافی گلپایگانی مشاهده کرد.)
این کتاب در شرح کتاب «الشرایع الاسلام» نگاشته شده و شامل هجده جزء است که از الطهارة شروع و به الدیات ختم شده و در بیست و چهار جلد تالیف شده است. مرحوم آقا بزرگ تهرانی می گوید که تمام مجلدات آنرا نزد شاگردان ایشان در قزوین یافته است و در انتهای جلد اول از کتاب منهج الاجتهاد به متنی از مرحوم برغانی به دست خط خود ایشان می رسد:
«هذا آخر المجلد الأول من کتاب منهج الاجتهاد فی شرح الشرایع وقع ابتدائه فی شهر ذی الحجة الحرام سنة ست وعشرین ومائتین و الف فی بلده برغان من بلاد الساوچ بلاغ الواقعه بین طهران و قزوین . و فرغ من هذا الجزء فی جمادی الأولی سنه (1227 )»
(تعدادی از رساله های این کتاب در مدرسه مولی محمد باقر سبزواری در مشهد و مجلداتی از آن نیز در کتابخانه مرحوم سید محمد لواسانی در نجف اشرف موجود است. کوشش هایی نیز برای جمع آوری کامل این مجموعه در دست انجام است.)
عصر زندگانی
در عصر شهید ثالث، جنبش های فکری و جریانات انحرافی متعددی در حال شکل گیری و گسترش بود و در صورت عدم تلاش ملا محمد تقی و دانشمندان هم عصر او امکان داشت که این به ظاهر مذاهب، رفته رفته اثری از تشیع باقی نگذارند. عمده ترین مکاتب انحرافی و مذاهب استعماری عصر وی، عبارت بودند از:
الف. وهابیت: که با ترویج گرایشات احمد بن حنبل سعی داشتند به کل هر گونه ارزشی را از ائمه معصومینعلیهم السلام سلب کنند تا چه برسد که فرصتی برای ولایت فقیهی عادل از جانب ایشان بر جامعه بماند.
ب. شیخیه: این مکتب از سوی دیگر سعی داشت با کنار زدن کامل عقل و علم اصول عوام الناس را به توسلات افراطی برای به دست آوردن ساده ترین مسلّمات عقلی وادارد و هر گونه بینش سیاسی را از آنها سلب کرده و جامعه را برای چپاول توسط استعمارگران تیزدندان آماده سازد.
ج. بابیه: نیز با گرایشات افراطی و فضیلت تراشی های خود و ابراز تنفر از سایر فرق خواستار یکپارچگی مردم در خدمت به سردمداران خود بود.
نقش ملا محمد تقی در مبارزه با شیخیه بسیار پررنگ است زیرا تابوی شیخیه را که با حضور بنیان گذار آن شیخ احمد احسائی و حضور او در دربار هر روز دور از دسترس تر می شد که با فتوای خود مبنی بر مرتد بودن او و پیروانش در هم شکست.
ملا محمد تقی شیخیه را فرقه ای با مبانی اعتقادی اشتباه نمی دانست بلکه آنان را منحرفان و مرتد از دین می دانست و در منابر خود تکفیرشان می کرد. شاید این اقدام تند او و عدم مناظره علمی با آنان باعث کینه ورزی علمای شیخی مسلک نسبت به او شد و پس از پیوستن طرفداران این فرقه به سید علی محمد شیرازی [باب] موجب به شهادت رسیدن ایشان توسط این افراد گردید.
شهادت
علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه درباره کیفیت به شهادت رسیدن ایشان می فرمایند: قتل او توسط بابیه در مسجدش انجام گرفت و در حالی که او در حال سجده بود به او هشت ضربه وارد آوردند، او دو روز باقی ماند و سپس به رحمت خدا رفت.
شهید ثالث که پس از تحمل ضربات نیزه کوردلان دانست شهید شدنش قطعی است تمام تلاش خود را انجام داد تا با بیرون کشیدن جسم خونین خود مبادا حرمت مسجد را لکه دار کند.
خاتمه
ایشان از علمای اصولی قرن 13 بوده است. عصر حیات ایشان شاهد قدرت یافتن دو تفکر افراط و تفریطی در دستیابی به معارف دینی بوده است ملا محمد تقی همزمان با تکفیر هر دو دسته و سعی در آگاهی بخشیدن به مردم با جلسات وعظ و خطابه و همچنین مبارزه سیاسی خود تمام تلاش خود را برای دفاع از حریم تشیع انجام داد.
لقب شهید ثالث؛ بررسی اخبار و اقوال
با توجه به عظمت شأن و کرامت قدر شهید اول و ثانی (که متاسفانه فرصت آن نیست که در این باره سخن بگوئیم و به حسب جلوگیری از اطناب کلام از این مورد می گذریم) اهمیت اینکه شخصی به نام شهید ثالث نامیده شود مشخص می گردد.
عنوان شهید ثالث در بین علما، پژوهشگران و طلاب امروزی بیشتر برای شهید عالی قدر «ضیاء الدین قاضی نورالله مرعشی شوشتری» به کار می رود.
در باب این تسمیه ایت الله سید شهاب الدّین مرعشی نجفی)از نوادگان قاضی نورالله( می فرماید:«... و در کتابهای رجال مشهور به شهید ثالث گردیده است [اشاره به قاضی نورالله] و برخی او را شهید رابع می گویند.»
از سویی سید عبدالعلی بن فخرالدین حسینی می گوید:« ... سید شریف نورالله بن شریف بن نورالله الحسینی المرعشی التستری نزد شیعه مشهور است به شهید ثالث.»
صاحب طرائق الحقائق پس از آنکه کیفیت به شهادت رسیدن قاضی نورالله را بیان می کند در آخر می فرماید : «... به همین جهت، بر آن جناب اطلاق شهید ثالث می نمایند.»
سید اعجاز حسین هندی صاحب کشف الحجب و الاستار می گوید: «احقاق الحق مال فاضل کامل ... شهید قاضی نورالله مشهور به شهید ثالث است.»
علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه می فرماید: «قاضی نورالدین فرزند شریف الدین فرزند نورالله مرعشی شوشتری معروف به شهید ثالث است.»
اما در جای دیگر گفته است:
«الشیخ محمد تقی بن محمد البرغانی توفی شهیداً بقزوین سنة 1163 و دفن بها فی جوار الشاهزاده حسین و تاریخ وفاته موافق لکلمة برغانی. قتله البابیة فی مسجده و هو ساجد، ضربوه ثمانی ضربات فبقی یومین و مات ، و هو المعروف بالشهید الثالث.»
سید طیب موسوی هندی می گوید : «همه مردم هند او (قاضی نورالله) را به این عنوان (شهید ثالث) می شناسند و چندین کتاب پیرامون زندگی وی در هند به چاپ رسیده است اما یاد و نامی از ایشان در ایران نیست.»
این نکته می تواند تا حدودی بیان کننده علت اختلافی غیرمهم بر سر لقب ثالث پس از نام زیبای شهید برای این شهیدان راه دین باشد..
صاحب الروضات می فرماید: «قیل ان النواصب اخذوه... و قتل، و لذا یطلق علیه ایظا الشهید الثالث.»
و برای این منظور به ایشان (قاضی نورالله) نیز لقب شهید ثالث اطلاق شده است.
تاریخ شهادت قاضی نورالله سال 1019 قمری بیان شده است. اما درباره تاریخ شهادت ملا محمد تقی دو نقل وجود دارد:
اول: سید حسین مدرسی درکتاب «مقدمه ای بر فقه شیعه» می گوید: « 1236 ... و فیه 17 ذی قعده توفی العلامه المحقق الشهید الحاج ملا محمد تقی بن محمد برغانی صاحب مجالس المتقین و غیره.»
دوم: به نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه [که با تفصیل بیشتری نحوه شهادت را بیان کرده و به گونه ای شاید به نقش پنهان روسیه نیز در این اقدام اشاره می کند]: سال 1163.
شواهد نشان دهنده آن است که شهادت قاضی نورالله پیش از ملا محمد تقی بوده است ولی ممکن است به دلیل فاصله مکانی اختلافی بر سر لقب ثالث پیش آمده باشد. هر چند نکته مهم این است که هر دو این بزرگواران به لقب زیبای شهید مفتخر شده اند و لقب ثالث فقط برای پیش نیامدن لبس نسبت به شهدای قبلی و بعدی وضع شده است.