وفات آیةالله مجاهد «سید محمد طباطبایی» (1242 ق)
تاریخ وقوع:
13 جمادی الثانی
ولادت
آیت الله مجاهد (طباطبایی) در سال 1180 ق. در خانه یكی از سادات دانشور كربلا چشم به دنیا گشود. پس از گذشت سالها و رسیدن به سن تمییز رفته رفته دریافت كه در چه خانوادهای نشو و نما یافته است بستگان نزدیك محمد همه از علما و دانشمندان زمان بودند. پدربزرگ مادریاش علامه محمدباقر بهبهانی (متوفی 1201 ق) معروف به وحید بهبهانی فقیه برجسته و بینظیر آن عصر بود. در دوران مرجعیت وحید بهبهانی جان تازهای در كالبد حوزه درسی كربلا دمیده شد.
حوزه كربلا در آن عصر به مركز علمی جهان شیعه تبدیل گشت و شاگردان مكتب كربلا سلسله جنبانان علم و فقاعت در سراسر عالم تشیع شدند و در جای جای جهان اسلام مشهد، كاشان، قم، كاظمین، نجف، كربلا، تبریز و هندوستان اقدام به تشكیل حوزههای علمی نمودند. دو پسر وحید بهبهانی (داییهای محمد) یعنی آقا محمدعلی طباطبایی و آقا عبدالحسین طباطبایی نیز از علمای ممتاز بودند.(1)
تحصیلات
وجود كسان دانشمند و فرزانه در میان بستگان نزدیكش بر افكار و آرمانهای او تأثیرگذار بود. تعلیم و تربیت او تحت نظر پدرش آغاز شد و تا مراحل عالی ادامه یافت.
محمد گرچه توفیق حضور در مجلس درس پدر بزرگش وحید بهبهانی را نیافت لیكن از محضر شاگردان شاخص و برجسته وی بهره برد. علاوه بر پدرش از علامه بحرالعلوم (متوفی 1212 ق) در نجف بهره جست و از علم و زهد و كرامات توشههای آسمانی برگرفت و به افتخار ازدواج با دختر آن عالم گرانقدر نائل آمد. اما توفیق بهرهبردن از آن بزرگ دیری نپایید و علامه بحرالعلوم هفت سال پس از وفات وحید بهبانی دیده از دنیا فروبست.(2)
سید محمد در نجف اشرف چندی نیز از محضر فقیه توانا شیخ جعفر كاشف الغطا (متوفی 1228 ق) بهره برد. شیخ جعفر كاشف الغطاء در استنباط مسائل و فروع فقهی بسیار مسلط و توانا بود. وی فردی بسیار متواضع بود و علاوه بر ریاست دینی، پیشوای شجاع ملی نیز به شمار میآمد. درك زمان و نیازهای زمان نیز از خصوصیات شایسته كاشف الغطا بود. تألیف كتابی در رد اخباریگری و نیز كتابی در رد فرقه وهابی بر همین اساس بود.(3)
سید محمد طباطبایی از اساتید خود تنها فقه نیاموخت، احساس مسئولیت در برابر مسائل اجتماع و شهامت نیز آموخت. پس از آن خود عالمی فاضل گشته بود كه دیگر از تحصیل نزد استاد بینیاز مینمود. بعد از آن نیز آنچه بود گذشت زمان بود و غنای هر چه بیشتر علمی در رهگذر تحقیق و تدریس و تألیف. این فصل از زندگانی او به طور مشخص در اصفهان آغاز شد. در سال 1216 ق. كربلا مورد هجوم وحشیانه وهابیها قرار گرفت و بیش از سه هزار نفر از جمله بسیاری از علما كشته شدند. بخش اعظم بارگاه امام حسین علیه السلام و اماكن بسیاری مورد تخریب قرار گرفت و اموال مردم به غارت رفت. آنان پس از قتل و غارت و تخریب، شهر را ترك كردند.(4) این واقعه عمده موجب مهاجرت سید محمد طباطبایی به اصفهان شد.
در اصفهان
زمانی كه سید محمد طباطبایی در اصفهان اقامت اختیار كرد حوزه اصفهان همچنان یكی از حوزههای معتبر جهان شیعه به شمار میآمد و با حضور برخی از علمای تراز اول كربلا و شاگردان برجسته وحید بهبهانی یا تربیت یافتگان شاگردان او از رونق و اعتبار برخوردار بود. بزرگانی چون محمد اصفهانی، تقی اصفهانی، محمدابراهیم كلباسی، شیخ محمدحسین اصفهانی، سید محمدباقر شفتی معروف به «حجت الاسلام».
سید محمد طباطبایی در مدت ده سال اقامت در اصفهان در جو مناسب حوزه اصفهان تنها به تدریس و تألیف مشغول بود و از پذیرش دیگر مناصب چشم پوشیده بود. نقل شده است یكی از اموری كه باعث شهرت سید محمدباقر شفتی از (مراجع بزرگ اصفهان) شد، توصیف آیت الله سید محمد طباطبایی از وی بود. میگویند از او پرسیده شد آیا سید محمدباقر شفتی مجتهد است؟ او در جواب گفت: «شأن او بالاتر از آن است كه من او را تأیید كنم، بلكه از او بپرسید كه آیا سید محمد مجتهد است یا نه».(5)
مجلس درس او بسیار مورد استقبال و توجه دانش پژوهان حوزه اصفهان قرار داشت. آنگاه كه تألیف كتاب «المفاتیح فی الاصول» خود را آغاز نمود قبل از آن كه تألیف كتاب به اتمام رسیده باشد فصلهای مختلف آن نزد طلاب و فضلا دست به دست میگشت و از آن رونویسی میكردند.(6) باید گفت سیزده سال اقامت آیت الله سید محمد طباطبایی در اصفهان سالهای تعمیق نظرات علمی و غنای فقهی از رهگذر تحقیق، تألیف و تدریس بود.
شاگردان
او از اساتید برجسته حوزه كربلا و اصفهان به شمار میآمد، به گونهای كه همه علما در مجلس درس او حاضر میشدند. بیانی زیبا و شیوا داشت و مسایل پیچیده و مطالب دقیق را به بهترین شیوه بیان میكرد، به طوری كه هر كس حتی افراد مبتدی، درس او را میفهمیدند.(7)
برخی از شاگردان سید كه از خرمن دانش او بهرهها جستند از این قرارند:
•1. سید ابراهیم موسوی قزوینی معروف به صاحب كتاب ضوابط (متوفی 1262 ق)؛
•2. مولی محمدصالح برغانی (متوفی 1283 ق)؛
•3. ملا محمد نوری؛
•4. ملا حسن یزدی (متوفی بعد از 1242 ق)؛
•5. شیخ احمد كرمانشاهی (متوفی 1235 ق)؛
•6. ملا اسدالله بروجردی (متوفی 1271 ق)؛
•7. ملا صفرعلی لاهیجانی (متوفی قبل از 1246 ق)؛
•8. شریف العلما مازندرانی (متوفی 1264 ق)؛
•9. سید شفیع بروجردی (متوفی 1280 ق).
تألیفات
آثار قلمی او كه از تتبع و بررسی نظرات دیگران آكنده است به این شرح است، دو تألیف عمده ایشان در اصول فقه و فقه كه اولی «المفاتیح فی الاصول» و دیگری «المناهل فی فقه آل الرسول» میباشد.
«الوسائل الی النجاه» در اصول فقه، «اصلاح» در فقه كه به صورت ذكر فتوا و رساله عملیه وی بوده و تلخیصها و ترجمههای متعددی به فارسی داشته است. «جامع الاخبار» در فقه به منزله دایره المعارفی در زمینه فقه شیعه بوده است، «الجهادیه» رسالهای در زمینه احكام؛ جهاد و نیز «مشكوه الجهاد فی ترجمه مصابیح الجهاد» در زمینه جهاد و احكام آن.(8)
زعامت
آیت الله سید محمد طباطبایی سال 1232 ق. در پی وفات پدر بزرگوارش به كربلا بازگشت در حالی كه غم از دست دادن پدری كه سالها در جوار افاضهاش بالیده بود بر دلش سنگینی میكرد. پس از گذشت روزها رفته رفته گذشت زمان بر داغ از دست دادن پدر مرهم مینهاد و نیازها و مسائل زمان كه از سوی مردم ابراز میشد وی را به بازگشت به فعالیت و قبول مسئولیتهای جدید وادار میكرد.
پس از چندی به كاظمین شهر امام كاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام مهاجرت كرد و در آن شهر مقدس اقامت كرد. در حالی كه مقام مرجعیت جهان تشیع را بر عهده داشت.
عزم جهاد
در دوران زعامت آیت الله سید محمد طباطبایی دوره دوم جنگ ایران و روسیه آغاز گردید و روحانیت به زعامت آن فقیه گرانقدر در آن نقش مؤثر را به عهده داشت و به همین سبب نیز ایشان به آیت الله مجاهد شهرت یافت.
دوران سلطنت فتحعلی شاه كه بخشی از آن معاصر با زندگی آیت الله مجاهد بود یكی از حساسترین و بحرانیترین مراحل تاریخ ایران و جهان محسوب میشود. در آن زمان در میان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شدیدی در دستیابی به مناطق آسیا و آفریقا شروع شده بود. این سیاست از سوی دول قدرتمند «سیاست مستعمراتی» نام گرفته بود. نقش ایران در آسیا به موجب رابطه بااهمیتی كه با هند زرخیز داشت از اهمیت خاصی برخوردار بود و از این رو ایران در آغاز عصر سیاست استعماری در میدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.(9)
پس از جنگهای دوره اول ایران و روسیه و شكست ایران در سال 1228 ق. پیمان متاركه جنگ موسوم به عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید و به موجب آن دربند، باكو، شیروان، قراباغ و قسمتی از خاك ایران جدا و به روسیه ملحق شد و دولت ایران از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی صرفنظر كرد.(10)
اما در اثر تعیین نشدن خط مرزی بین دو كشور، بار دیگر از سوی روسها اختلاف بروز كرد و مساعی عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه كه از آغاز جنگهای دوره اول در آذربایجان فرماندهی جنگ را به عهده داشت، نیز برای تعیین مرز به جایی نرسید. مذاكرات در این باره بینتیجه بود و قوای روسیه در اثنای جنگ ایران و عثمانی (1236ـ1238 ق) به فرماندهی ژنرال یرمولف از فرصت استفاده كرده، قطعههایی از خاك ایران را در بالغ لو و گوگجای تصرف كردند.
اما از آنجا كه روسیه به جنگ با فرانسه مشغول بود تحركات شدیدی از سوی روسها صورت نمیگرفت و صلح سیزده سالهای (از عهدنامه گلستان تا آغاز جنگهای دوره دوم) بین ایران و روسیه به وجود آمد. در طی این سالها فتحعلی شاه بارها سعی كرده بود از طریق مسالمتآمیز مناطق اشغالی ایران را باز پس بگیرد اما دولت مقتدر و زورگوی روسیه از این امر خودداری میكرد. در سال 1241 اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعت كاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان میگرفتند. روسها مسلمانان را مجبور میكردند كه كودكان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت میكردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند.
اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامهای به مرجع دینی زمان آیت الله سید محمد مجاهد وضع خود را تشریح كرده و از او خواستند كه فكری به حال آنها بكند.(11) از سوی دیگر عباس میرزا نیز توسط برخی از نزدیكان خود آیت الله مجاهد را از وضعیت موجود مطلع كرد و از وی استمداد نمود.(12) هدف عباس میرزا از این كار جلب نظر مرجعیت شیعه و آنگاه وادار كردن شاه به مقابله با تجاوزات و تعدیات قوای روس بود. همان گونه كه شاه و ولیعهدش در جنگ دوره اول نیز از علما استمداد كردند.
در آن برهه، علما از جمله آیت الله سید علی طباطبایی، (پدر آیت الله مجاهد) و شیخ جعفر كاشف الغطا نیز به دعوت حكومت ایران پاسخ مساعد دادند و با نوشتن رسالههای جهادیه و ترغیب مردم به جنگ با نیروهای روسیه، حیاتی تازه به قوای ایران بخشیدند. در آن حال نیز چشم امید وطن دوستان و دین خواهان به كاظمین دوخته شده بود. در چنین موقعیتی آیت الله مجاهد دیگر علما را از وقایع مطلع كرد و همه در صدور فتوای جهاد علیه روسیه متفق شدند. پس از آن وی با ارسال نامههایی به فتحعلی شاه از او خواست تا جلو ظلم و تعدی قوای روس را بگیرد؛ كه اگر او این كار را نكند خود برای آن قیام خواهد كرد.(13)
شاه به موجب نفوذ شخصیت مذهبی و وجهه مردمی آیت الله مجاهد كه حتی تاج و تحت او را تحت الشعاع خود قرار میداد مجبور به پذیرفتن نبرد شد. او دو راه در پیش روی خود میدید: رویارویی با ملت یا جنگ با روسیه.(14)
پس از صدور فتوای جهاد آیت الله مجاهد به همراه جمعی از علما و طلاب به ایران مهاجرت كرد و در تهران علما را به پایتخت دعوت نمود. به دنبال این دعوت علما در تهران گرد آمدند و در جنگ با روسیه متفق گردیدند. حضور روحانیت به رهبری آیت الله مجاهد شور و جنبش همگانی و زایدالوصفی را در ایران موجب گشته و نیروهای عظیم مردمی را از سراسر ایران گرد آورده بود.
پس از آمادگی و اعزام نیروها آیت الله مجاهد و جمعی از علما از جمله آیت الله محمدجعفر استرآبادی، ملا محمدتقی برغانی، میرزا عبدالوهاب قزوینی، ملا احمد نراقی، سید نصرالله استرآبادی، سید محمد قزوینی، سید عزیز الله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد مامقانی به تبریز مهاجرت كردند.
جنگهای دوره دوم ایران و روسیه بدون اعلان رسمی شروع شد. در عوض نیروهای ایران در سه هفته موفق شدند اغلب نقاطی را كه به موجب عهدنامه گلستان به روسیه تسلیم شده بود به كمك اهالی محل باز پس بگیرند. اما فتحعلی شاه كه در آن هنگام در چمن سلطانیه (مركز فرماندهی نیروهای ایران در نزدیكی تبریز) اردو زده بود با عجله تصمیم گرفت از فتوحاتی كه نصیبش شده بود، استفاده كرده هر چه زودتر با روسها صلح كند. ولی سفیر ویژه وی حتی موفق به ورود به خاك روسیه از مرز قفقاز نشد و پس از چند ماه سرگردانی در كشور عثمانی و لهستان، و تقاضای میانجیگری از اتریش و لهستان بدون نتیجه به ایران بازگشت. مشكل اصلی و عمدهای كه در این زمان وجود داشت این بود كه فتحعلی شاه به دلیل بیكفایتی و دون همتی قصد جنگیدن نداشت.
وفات
سید محمد مجاهد همچنان در تبریز ماند اما پس از چندی دچار سوء هاضمه سختی گردید و مجبور به ترك تبریز شد. در طول راه در شهر قزوین نیز مظلومانه مورد اسائه ادب جاهلان و آماج توهین و تمسخر نااهلان قرار گرفت. وی در 13 جمادی الثانی 1242 ق. در شهر قزوین در اثر همان بیماری، در اوج مظلومیت و اندوه چشم از جهان فروبست و پیكر مطهرش به كربلا انتقال داده و در آنجا به خاك سپرده شد و بارگاهی بزرگ بر مزار او بنا گردید كه اكنون نیز وجود دارد.
پی نوشت
(1). درباره وحید بهبهانی و فرزندانش میتوانید به كتاب وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیركبیر مراجعه كنید.
(2). وحید بهبهانی، ص 178 به بعد.
(3). همان، ص 195.
(4). همان، ص 340.
(5). قصص العلماء، ص 143.
(6). روضات الجنات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج 7، ص 145، انتشارات اسماعیلیان.
(7). الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، شفیع بروجردی، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.
(8). الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 20، ص 212 و ج 22، ص 353، دارالاضواء.
(9). تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، سعید نفیسی، ج 1، ص 77، مؤسسه مطبوعات شرق.
(10). تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ (بدوی)، ص 223، انتشارات امیركبیر.
(11). الروضه البهیه، احوال آقا سید محمد، صاحب مفاتیح.
(12). ناسخ التواریخ، سلاطین قاجاریه، محمدتقی سپهر، ج 1، ص 357، انتشارات كتابفروشی اسلامیه.
(13). اعیان الشیعه، ج 9، ص 443.
(14). روضه الصفا، رضا قلیخان هدایت، انتشارات ج 8، ص 642، كتابفروشی مركزی.