شرحی مفید (1)
تاریخ وقوع:
وفات «ابونصر فارابي» = «معلم ثاني» (339 ق)
ظهور اسلام و تعالیم روح بخش آن، تحول شگرفی در سیر تفکرات و اندیشه دانشمندانی که در حیطه فلسفه قدم نهاده اند، به وجود آورد.
فیلسوفان اسلامی، با تحقیق و نقد آثار بزرگان فلسفه یونان نظیر ارسطو، نقش به سزایی در پویایی فلسفه داشتند. شاید بتوان بر پایه مستندات تاریخی گفت که فارابی، اولین کسی است که مکتب فلسفی را در جهان اسلام بنا نهاد.
ابو نصر فارابی، فلسفه یونان را نیک می دانست و در مباحث اسلامی، سرآمد همگان بود. او با احاطه بر این مباحث و تلفیق آن با برهان های عقلی، گامی بلند در مباحث معرفتی برداشت. از این رو، مرور زندگی این حکیم شهیر ایرانی، ارج نهادن به مقام شامخ این فیلسوف، و پوییدن راهی است که این حکیم برای ما تصویر کرده است.
حدیث سبز زندگی
ابو نصر فارابی، در حدود سال 257 هجری قمری در شهر فاراب، از شهرهای ترکستان ـ که آن زمان جزء خاک ایران بود ـ دیده به جهان هستی گشود.
او در زادگاه خود به کسب دانش پرداخت. فارابی پیش از آن که خود را وقف تحصیل فلسفه کند، در فاراب به کار قضاوت مشغول بود. سپس به قصد تحصیل و کسب معرفت، به بغداد مهاجرت و از محضر استادان بزرگ آن زمان کسب دانش کرد. فارابی همانند بیش تر فیلسوفان، دوران زندگی خود را به تحصیل، تعلیم و تصنیف کتاب سپری کرد. او در انواع علوم عصر خویش بی همتاست و در هر کدام از آن ها، استاد بود و کتاب می نوشت.
معلم ثانی
ابو نصر فارابی را «معلم ثانی» نامیده اند؛ چرا که او یکی از مهم ترین شارحان آثار معلم اول، ارسطو است. در اصطلاح فلسفه، معلم به کسی گفته می شود که در علوم و فنون عصر خود، استاد و دارای نظریه و عقیده باشد. به گواه تاریخ یونان، تنها کسی که از بزرگان و فیلسوفان شایستگی این لقب را دارد، ارسطو، حکیم یونانی است. گفته اند پس از طلوع اسلام، این لقب بزرگ به فارابی داده شد که دارنده دانش های فراوان و کمالات معنوی بسیار بود. فارابی توانست دیدگاه ها و نظرات ارسطو و افلاطون را گردآوری کرده و بررسی کند و بین مباحث این دو فیلسوف مشهور و بزرگ، وحدت برقرار سازد.
ابن سینا، او را استاد خود شمرد و ابن رشد و دیگر حکیمان اسلام و غرب، شاگرد او به شمار می آیند. فارابی سی سال از عمر خویش را به فلسفه پرداخت. او از بغداد به دمشق هجرت کرد و در هشتاد سالگی، در آن جا از دنیا رفت.
عزلتی آسمانی
تاریخ نگاران اسلامی معتقدند که فارابی زهدپیشه، عزلت گزین و اهل تأمل و اندیشه بود. در دمشق از مردم دوری می گزید و جز در کنار برکه آب یا انبوه درختان باغ دیده نمی شد.
معروف است که نگهبان یکی از باغ های دمشق بود، شب ها بیدار می ماند و در زیر نور چراغ پاسبانان به مطالعه و نوشتن می پرداخت.
فارابی سال های متمادی از عمر خود را در بغداد به انزوا گذراند. او به هیچ وجه به درباریان و ارباب دیوان و منشیان وابسته نبود. فارابی قناعت را سرلوحه زندگی خود قرار داد. هنگامی هم که حاکم شهر حلب برایش مقرّری از بیت المال تعیین کرد، به اندکی از آن حقوق بسیار بسنده کرد.
شکوه اندیشه
فارابی در یاد گرفتن زبان های دیگر قدرتی عجیب داشت. او با زبان های عربی، فارسی، ترکی و کردی آشنا بود. هم چنین از زبان های یونانی و سُریانی که در آن روزگار زبان علم و فلسفه بود، آگاهی کامل داشت.
ابونصر فارابی در بغداد به تحصیل منطق پرداخت. سپس به حَرّان رفت و از درس یوحنابن حیلان، حکیم نصرانی، بهره های علمی فراوان برد و پس از مرگ این حکیم به بغداد بازگشت. فارابی در علوم طب، منطق، موسیقی، ریاضیات و ستاره شناسی به مقامی بس رفیع دست یافت.
فارابی نخستین حکیمی است که بر مسند ترجمه نشست و کتاب های علمی و حکمت یونان را به عربی ترجمه نمود. هم چنین او کتاب های ارسطو را اصلاح و تکمیل کرد.
سبزینه حکمت
آثار علمی فارابی، در موضوعات مختلف نوشته شده است. متأسفانه بیش تر نوشته های او از بین رفته و فقط سی رساله به زبان عربی از او به دست ما رسیده است. اروپاییان، برخی از آثار فارابی را به عبری و لاتین ترجمه کرده اند. کتاب های فارابی بیش تر در شرح و توضیح فلسفه ارسطو، افلاطون و جالینوس است.
ابو نصر فارابی، اولین شخصیت بزرگ اسلامی است که کتاب قانون را در زمینه موسیقی نوشت. او در ریاضیات کتاب الحِیَلُ الروحانیه و الأسرار الطبیعیة فی دقایق الاشکال الهندسیه را نگاشت. فارابی هم چنین کتاب ما یصِحُّ و ما لایصّح من احکام النجوم را در موضوع علم ستاره شناسی به رشته تحریر درآورد.
کتاب اِحصاءُ العلوم فارابی در موضوع علوم است و نشان دهنده وسعت علمی این حکیم بزرگ به شمار می آید. وی در زمینه علم منطق کتاب های زیادی نوشته است که از این دست کتاب ها فقط، کتاب شرح العباره ارسطو به ما رسیده است.
عقل اهورایی
فلسفه فارابی، آمیزه ای از حکمت ارسطویی و افلاطونی است که رنگ اسلامی به خود گرفته است.
فارابی نمی توانست خارج از فضای دینی و فکری عصر خود زندگی کند و به یقین به مسایل اطراف خود توجه داشته است. اندیشه فلسفه فارابی، صرفا در حیطه و چارچوب عقل نبود، بلکه با مدد از وحی و تطبیق یافته های عقلی با آموزه های دینی، راه نوینی در مکتب فلسفی بنا نمود؛ چنان که ابن رشد فیلسوف عرب، ابن سینا و دیگر فیلسوفان، تأثیر عمیقی از اندیشه ها و افکار فلسفی فارابی پذیرفته اند.
کاربرد بنیادین دین و نقش به سزای آن در پیشبرد مفاهیم و برهان ها و نتیجه گیری صحیح از برهان های عقلی و چگونگی و سیر تطورّات موجود و سرانجام آن، از دید نافذ فارابی دور نمانده است. با این نگرش است که او توانسته در زمینه خداشناسی طرحی نو بیافریند و عقلانیت دینی را در قالب سبکی جدید به جهانیان ارائه دهد.
چکاد اندیشه
فارابی نیز چون حکیمان پیش از خود، معتقد بود فلسفه همه انواع معرفت را در برمی گیرد. از این رو، هنگامی که کتاب های اخلاقی و سیاسی او را می گشاییم، فصل هایی کامل از مباحث منطق، خودشناسی، فلسفه اولی و علم مابعد الطبیعه را می یابیم.
فلسفه او، رنگ سیاسی خاص دارد. اگر چه فارابی هیچ گاه شغل سیاسی نداشت و در راه به دست آوردن مقام سیاسی نبود، اما در سیاست نظری، سبک و ایده ای خاص داشت. فارابی هدف نهایی از اجتماعات بشری را تعاون در رسیدن به فضیلت می داند و با بینشی آرمان گرایانه، شهری را تصور می کند که اهالی آن، اهل درستی، راستی و صاحب کمالات انسانی هستند. او منطق اداره حکومت را قوانین روح بخش وحی دانسته و معتقد است که رئیس این مدینه فاضله، باید کسی باشد که از طریق وحی بر جامعه حکومت می کند.
شهری چون بهشت
عقاید اخلاقی فارابی را باید در مدینه فاضله ترسیم کرد، چرا که سعادت واقعی و کمالات معنوی در مدینه فاضله تحقق پیدا می کند. در نگاه او، سعادت، آخرین هدفی است که آدمی برای دستیابی به آن می کوشد، فارابی سعادت را بالاترین خیرها می داند و می گوید: «اخلاق پسندیده و اخلاق ناپسند، هر دو در اثر ممارست کسب می شوند و اگر کسی اخلاق پسندیده نداشته باشد، می تواند در اثر عادتْ آن را تحصیل کند و عادت عبارت است از قیام به یک عمل پی در پی».