گوشه ای از حالات و بیانات سید هاشم حداد (ره)
تاریخ وقوع:
وفات «سید هاشم حداد» (1363 ش)
گوشه ای از حالات و بیانات عبد صالح خدا حاج سید هاشم حداد (ره)
عبد عاصی : این مطلب را قبلا در وبلاگ قدیمی مان خوانده بودید . اما نکات مهمی در خصوص سیدهاشم حداد (ره) و سیره او در این متن وجود دارد که علاقه مندان به این رجل الهی باید کراراْ به خودشان تذکر بدهند . اصلاْ وقتی اسم سید هاشم حداد (ره) می آید توضیح دادن اضافه گویی است . انسان فقط یاد کلمه هایی مثل "توحید" . "فنای فی الله " و " کوره و آتش " می افتد .
شمس تبریزی(ره) می فرماید : قومی باشند آیت الکرسی خوانند و قومی باشند آیت الکرسی باشند . علامه طباطبایی(ره) می فرمود : آقا سید هاشم حداد(ره) بسیار شوریده و وارسته بود . آیت الله گرامی می فرمود : گفته می شود ارتباط آیت الله بهجت(ره) با جناب سید هاشم حداد (ره) بیشتر از ارتباط ایشان با مرحوم آقای قاضی(ره) بوده است . امام خميني(ره) روزي انگشتري از عقيق كه خواص زياد داشت به آقا مصطفي(ره) دادند كه از سوي ايشان به آقاسيدهاشم حداد (ره) هديه كند . فرزند امام هنگام اهداي آن گفت : اين انگشتر پانصد سال عمر دارد و در ميان پدران ما نسل به نسل گشته و عاقبت به پدرم رسيده است . ايشان آن را به شما هديه مي كند تا علقه و رابطه ي ميان ما و شما باشد . و هنوز هم آن انگشتر نزد فرزندان مرحوم حداد (ره) است . آيت الله كشميري(ره) فرمودند : روزي همراه شيخ جعفر مجتهدي(ره) به حضور حضرت حداد (ره) رسيديم . پس از تعارفات مرسوم ، مرحوم حداد(ره) از شيخ جعفر(ره) پرسيدند : درمقامات معنوي به كجا رسيدي وبه چه وسيله اي؟ شيخ جعفر پاسخ داد : به ائمه اطهار(ع) متوسل شدم وكراماتي به من عنايت كردندكه يكي ازآنها اسم اعظم است . جناب حداد(ره) فرمودند : آيا به من اجازه مي دهي كه همه آنها را از تو بگيرم تا مراتب ومقامات رابه شكلي بهتر وروشن تر بپيمايي ؟ و مرحوم شيخ جعفر(ره) از بيم آنكه مبادا آن مقامات از وي سلب شود وپس ازآن دست خالي بماند ، نپذيرفت .
مرحوم آقاي حداد (ره) مي فرمود : مشتاق اين باش كه در هر حال كه هستي، بنده ي او باشي ، همانگونه كه او در هر حال پروردگار توست . ايشان در جاي ديگر مي فرمود : شما همه ي كارها را براي او بكنيد تا كم كم قوت بگيريد و بلكه طوري شويد كه عوض دنيا و آخرت ، او را طلب . درباره كتمان سر مي فرمود : طوري زندگي كنيد كه كسي از سر شما خبردار نشود حتي خانواده . مرحوم آقاي حداد(ره) خودشان همينطور زندگي كردند . مي فرمود : شما سلوكتان را رهانكنيد تا به هدف برسيد گرچه ممكن است براي بعضي سي چهل سال طول بكشد . شما دست برنداريد .
جناب سالك پرهيزكار حاج عبدالجليل محيي (سلمه الله) مي فرمود : روزي از ايشان چيزي خواستم كه بنويسند تا در زندگي همراه داشته باشم . ايشان اينطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحيم . يا اخي ! اجعل همك هماً واحدا! . والسلام عليكم . سيد هاشم " .
سيد هاشم حداد (ره) كوره اي از آتش حب الهي بود . اصلاً كوره و آتش و حب و الله و سيد هاشم مراعات نظير بودند . معلوم نيست در چه عالمي بود وقتي كه مي فرمود : عشق همه چيز را مي گيرد . حتي اوهام را از بين مي برد .
يكي از شاگردان او مي گفت : اگر از آثار اذكار خاص و طي الارض و خوارق عادات و كرامات مي پرسيديم نهي مان مي كردند و مي گفتند : به مبدا بچسبيد.وقتتان رابااين چيزها تلف نكنيد . اينها رابايد بگذاريد وبرويد .
آيت الله كميلي(حفظه الله) در خصوص سوزوگداز و سرخي سينه ي سيدهاشم حداد(ره) واحراق زيادي كه داشت مي فرمايند : اين حالت براي بزرگان زياد پيش مي آيد . آن آتش عشقي كه درون ايشان شعله ور بود اقتضا مي كرد بدن را هم گرم كند . بدن هم آن داغي را به خارج از قلب سرايت مي داد . علامه طهراني(ره) مي فرمودند : تقريباً تا آخر عمر شبها خواب نداشتند . ابتداي شب كمي استراحت مي كردند شپش بيدار شده وضو مي گرفتند و چهارركعت نماز بدان كيفيت انجام مي دادند آنگاه روبه قبله در حال توجه وخلسه، مدتها مي نشستند ودرحال توجه وتفكرتام بودند . " خلسه " . چه عبارت عجيبي . ساعتها در " خلسه " بود . مرحوم قاضي(ره) ساعتها بلكه روزها در " خلسه " بود . براي ما اين عبارتها حيرت آور است اما براي اهلش كه با آن مانوسند آشناست و مايه ي قرب . جناب حاج موسي محيي (سلمه الله) كه از طفوليت در منزل حداد (ره) رفت وآمد داشتند شيرين ترين وبهترين لحظه ها را استماع مناجات شبانگاهان سيد حداد (ره) مي دانند .
آيت الله كشميري(ره) مي فرمود : سيد هاشم صمد بود ، صمد بود ، خيلي پُر بود . باز مي فرمودند : روزي خدمت ايشان بودم . در حاليكه چشم بر زمين دوخته بودند اين آيه را خواندند : (( قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين )) . سپس حقايق اين آيه ي شريفه را با تفسيري برتر و بالاتر از مطالبي كه ملاصدرا در كتاب اسفارش آورده است بيان كردند . عرفاي حقه ظرف علوم ميشوند . علوم الهي . يعني همه علوم . حالا فرق نمي كند كه آيت الله و علامه باشي يا تا سيوطي خوانده باشي . آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : حداد ، دريا بود .
سيد علي حداد نوه ايشان مي گفت : زماني كه در نجف اشرف براي ديدار آيت الله سيد محسن حكيم(ره) مي رفتند شاگردان آيت الله پرسيده بودند : آيا آن شخص امام زمان(عج) است ؟ و به سيد هاشم اشاره مي كردند و آيت الله گفته بود : نه ! او سرباز امام زمان(عج) است . بله . سيد هاشم امام زماني بود . ذكر " ياصاحب الزمان" از دهانش نمي افتاد آن هم چه يا صاحب الزماني !!! از ته دل ! از همان حضور نزديك و متحد با آن حضرت ! رنگ به رنگ مي شد وقتي " يا صاحب الزمان " مي گفت . مي گويند وقتي به طهران تشريف آورده بودند و براي امري حوالي دانشگاه تهران رفته بودند خيلي مبتهج شدند و فرمودند : عجب نفوس قابله و مستعده اي از جوانان دراين محيط هستند . حيف است كه انسان نمي تواند لب بگشايد و از اسرار و مخفيات پرده بردارد .
در خصوص معناي " توحيد " كه يكي از رفقايش در سفري پرسيده بود به مُهري اشاره فرمودند و مي پرسند : اين چيست ؟ فرد مي گويد : اين مهر است . تربت است . آقا مي فرمايند : تو اسم مهر و تربت را روي آن گذاشته اي و آن را وجود مستقل و ذي اثري پنداشته اي . اين اسم را بردار . غير از اصل وجود چيزي نيست . " ان هي الا اسماء سميتموها انتم واباوكم ما انزل الله بها من سلطان ان يتبعون الا الظن و ما تهوي الانفس و لقد جاءهم من ربهم الهدي " نيستند آنها مگر اسمهايي كه شما و پدرانتان آنها را بدين اسمها نام نهاده ايد ! خداوند بدين اسم ها حجت و برهاني را فرود نياورده است . ايشان پيروي نمي نمايند مگر از پندار وگمان وآنچه راهواي نفوسشان بخواهد در حاليكه تحقيقاً از جانب پروردگارشان هدايت بسويشان آمده است . شما ميگوييد مهروتربت وبااسم وتعين مهروتربت، آنرا جدا كرده ، استقلال مي دهيد و از آن اثر مي طلبيد ، زيرا طلب بر اصل و اساس استقلال است . استقلال و عزت اختصاص به ذات خدا دارد . يعني اين اسم ها ورسم ها ونشان ها بيكاره اند وكار به دست اوست-جل وعز- . بنابراين مطلب خيلي واضح وروشن است كه علت شرك مردم ، دوئيت و دوبيني است كه به اين اعتبارهاي بي پايه وريشه ، لباس عزت پوشانده است واين حدود و قيود وماهيات را با اصل الوجود خلط كرده وعزت را از وجود دزديده وبه اين ها نسبت داده است . اگر شما اسم مهر را از روي اين برداري ديگر وجود مهري نيست . تعين نيست . فقر و نياز نيست . اينها همه مال اين حدود عدميه است و اگر اينها برداشته شود يك وجود بسيط وگسترده مي ماند كه آن را وجود منبسط گويند و آن نيز پس از رفع حدود ماهوي امكاني خود ، فاني در وجود حي قيوم ازلي و ابدي است . اين است حقيقت توحيد كه شما از آن به وحدت وجود ياد مي كنيد ! شما مسئله را پيچ مي دهيد و بغرنج مي كنيد . مسئله بسيار ساده و واضح است . يعني به هر چيز كه مي نگري اول بايد " خدا " را ببيني نه آن چيز را . آنكه مي گويي آن ، چشمت را كور كرده و نمي گذارد خدا را ببيني . لفظ آن را از آن بينداز ، خدا مي ماند و بس . به همين دليل بود كه استاد كل سيد علي قاضي(ره) مي فرمود : سيد هاشم چنان توحيد را لمس نموده است كه محال است چيزي بتواند در آن خلل وارد سازد . و به عقيده ي اين حقير ، بيان اين عبارت از زبان عارفي كه از صدر اسلام كسي به جامعيتي او نيامده قابل وصف نيست و ثقيل است .
حاج حبيب سماوي(ره) از شاگردان سيد هاشم (ره) بود . ازسماوه كه به كربلا مي رفت جواني را هم باخودش خدمت استاد برده بود كه پراستعداد ولايق بود وبواسطه ارتباطش با حاج حبيب حالات عرفاني عجيب ومشاهداتي كسب كرده بود . جوان كه حاج حبيب ديگر نمي توانست برايش كاري بكند به سيد رازشناس(ره) گفت : مرا به مراحلي صعود مي دهند كه تحمل آن به سبب شدت جلال براي من سخت است . لذا ترس وجودم را فرا مي گيرد واين ترس ، موجب توقفم شده ، سبب عدم حركتم مي گردد . سيد حداد (ره) تا سخنان جوان را شنيد با جمله اي كوتاه براي هميشه خيال او را راحت كرد : هيچ خوف نداشته باش ! هرجا كه تو را ببرند من با تو بوده و در كنار تو خواهم بود . استاد يعني اين . سيد هاشم حداد (ره) مي فرمود : من مي بينم در همه حرمهاي مشرفه ، مردم خود را به ضريح مي چسبانند و با التجا و گريه و دعا مي گويند وصله اي بر وصله هاي لباس پاره ما اضافه كن تا سنگين تر شود . كسي نمي گويد اين وصله را بگير از من تا من سبكتر شوم و لباسم ساده تر و لطيفتر شود .
می گویند اواخر عمر شریف , به مسافرخانه ها می شتافت تا مگر کسی را بیابد و واقعیتها را برایش تشریح کند . او تا آخر عمر دغدغه ی بیرق را داشت . " بیرق توحید " . در این ایام بدلیل فشارهای رژیم اهریمنی بعث تردد رفقایش کم شده بود . یکی از شاگردان ایشان برای حقیر می فرمود : علی الخصوص به رفقایی که روحانی بودند تاکید کرده بود که به منزلشان تردد نکنند و قرارشان در حرم مولا اباعبدالله الحسین(ع) باشد . ( آیت الله کمیلی هم این مطلب را ذکر فرموده اند ) اما یکبار یکی از مراودین که از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی(ره) هم بود طاقت نمی آورد و به دیدن ایشان می رود . تا وارد اتاق طبقه ی بالای منزل سید هاشم (ره) میشود سربازان بعث میریزند داخل منزل . آقای حداد (ره) هم فرموده بودند : سيد ... ! چند بار بگم که برای استخاره فقط در حرم سیدالشهدا(ع) رجوع کنید ! و به این شکل شر اشرار را دفع می کنند .
علامه انصاری لاهیجی(ره) که خودش از شاگردان مرحوم قاضی(ره) بود برای علامه طهرانی(ره) در حرم مولا ابی الحسن الرضا (ع) نقل فرمودند که : سید هاشم حداد(ره) وقتی به نجف آمد و در مدرسه ی هندی حجره گرفت , حجره اش حجره ی سید بحرالعلوم(ره)بود و مرحوم قاضی(ره) که به سید هاشم عنایت خاصه داشتند گاهی می فرمود : امشب حجره را خالی کن . میخواهم تا صبح بیتوته کنم . آیت اله شیخ عباس قوچانی(ره)وصی ظاهری آیت الحق سید علی قاضی(ره) می فرمود: آقا سید هاشم(ره) در بین شاگردان قاضی(ره)حالات قوی داشت و ایشان را به رفقا معرفی نمی کردند تا مزاحم حال وی نشوند .
سید هاشم حداد(ره) حدود 28 سال از محضر عارف بزرگ آیت الله قاضی(ره) بهره برد . او تمام حرکات و سکنات خود را با شعاع آن عارف عظیم الشان تنظیم می کرد . وقتی هم مرحوم قاضی(ره) به کربلای معلی مشرف می شدند در منزل سید حداد (ره) ساکن می شدند . اقای حداد(ره) می فرمود : ایشان گاهاً شعر معروف هندی بخارایی را که شیخ بهایی آن را استقبال کرده است را می خواندند:
یا من بمحیاه جلی الکون وزانه / العالم فی الحیرة لا یدرک شانه / اخفاک ظهور لک عنهم و ابانه / ای تیر غمت را دل عشاق نشانه / عالم به تو مشغول و تو غائب ز میانه
عارف کامل خواب و بیداری اش یکسان میشود . عوالمی كه او دخول می کند .... یکی از تلامذه ی سیدهاشم(ره) برای حقیر تعریف کردند که خود حضرت حداد (ره) می فرمود : مرحوم قاضی(ره) منزل ما می آمدند و همین جا (اشاره به قسمتی از اطاق) دراز می کشید . صدای خرخر خواب داشت . بعد که بلند شد همانجا اقامه ی نماز کرد .!!!! ( سبحان الله) سید هاشم , حداد بود . آهنگر بود . به افرادی که استعداد خوبی در تحمل مشقات و واردات درونی داشتند علاقه داشت و می فرمود : فلانی چکش خور ِ خوبی دارد . با صراحت تمام میفرمود : هرکس می آید , بیاید . دریغی نیست . به سینه ی خود اشاره می کرد : بارها را به اینجا بیندازید که بارکش شما منم . مولانا سیدهاشم حداد(ره) درباره استاد می فرمود : استاد باید دارای مقام توحید باشد و انسان در زمان واحد نمی تواند بیش از یک استاد داشته باشد . اما پس از فوت و عوامل دیگری می تواند به استاد دیگری که دارای مراتب توحید باشد مراجعه نماید . سید هاشم عاقبت دو استاد داشتن و چند استاد داشتن را هلاکت می دانست . این افراد را به کبوترهایی تشبیه می کرد که هرچند سریعند اما هیچ قیمتی ندارند و هیچ کس آنها را نمی خرد .
سید هاشم حداد (ره) عارفی روشن , فهیم و دقیق بود . سید هاشم حداد(ره) فانی در استاد خودش بود و این از مهمترین مسائل سلوکی است . نه اینکه دید استقلالی داشت بلکه محو هوایی بود که از آن پنجره وارد اتاق وجود می شد . آیت الله سید عباس کاشانی(ره) می فرمود : من در کلاسهای اقای قاضی (ره) که شرکت میکردم میدیدم سیدی کنار ایشان نشسته و دستورات او را اجرا می کند . اول فکر میکردیم خادم ایشان است اما بعداً فهمیدیدم سید هاشم حداد (ره) که می گویند اوست . زمانی که بر اثر غلبه جذبات با دست خالی تکه ای از آهن را از کوره بیرون اورد برای اینکه شهره نشود مدتی عازم نجف شد . ایشان مقداری از دروس حوزوی را هم خدمت مرحوم قاضی(ره) تعلیم گرفتند . بعد از وفات سید قاضی(ره) هروقت بستگان استادش را می دید اشکش روان میشد و می فرمود : من هرگز او را فراموش نمی کنم ... نمی دانم چرا این مطلب به ذهنم آمد . یادتان می آید لحظه ای از لحظات اسارت عمه ی سادات(س) که فرمود : ابداً والله ما ننسی حسینا ...
سید هاشم (ره) به مراحلی از توحید و یقین رسیده بود که نیازهای جسمی اش را حس نمی کرد . تمام تارهای قلب سید هاشم حداد(ره) فنای فی الله را درک کرده بود . جز " هو " از حداد چیزی باقی نماند . مرحوم قاضی(ره) برخلاف عادت خویش با بقیه ی اصحاب , ساعتهای طولانی با او خلوت می کرد زیرا وقتی که قاضی(ره) در پایان جلسه می فرمود : " سبحان ربک رب العزة عما یصفون " جمع حاضر برمی خاستند و در هر حالی بودند مجلس را ترک می کردند . سید محمد حسن قاضی(ره) می گفت : من خودم شاهد بودم و می دیدم بعد از ساعت یاساعتها از مجلس , هنوز جذبات پی درپی والد را فرامی گرفت و سیاهی چشمانش در داخل حدقه می چرخید و به چپ وراست متمایل می شد وگاها! آب خنک می خواست و می نوشید و بقیه را به سروسینه می ریخت . اینجا بود که از اعماق جان ندا می زد : " سبحان ربک ... سبحان ربک ... " که آنرا به سختی در لبانش می چرخانید و در هر حالتی , زمستان یا تابستان , آقای حداد (ره) منتظر بود که همه بروند و او نزدیکتر بیاید و باقی آب ظرف را به سینه خود بریزد ! تنزلی در کار نیست . من و شما اگر هم سنخ او نشویم بهره ای نخواهیم برد . برای حقیر سراپا عصیان , نوشتن و خواندن و ماندن در حال و هوای سید هاشم حداد (ره) بهشت است است بهشت . بهشتی که حرارت انوار آن پیکره ی آلوده ام را می سوزاند .
سید هاشم حداد (ره) خدایی بود . مظهر شده بود . " یا من اظهر الجمیل " . آیت الله کمیلی خراسانی می فرمود : خدمت ایشان که می رفتیم تنها زیارت جمال نورانی ایشان باعث می شد مشکلات یادمان می رفت . سید هاشم و تبار تلامذه ی او جز " توحید " عبارت دیگری را لایق عبارت نمی دانستند . با خط خودش نوشت سید هاشم حداد (ره) که : " بسم الله الرحمن الرحیم . التوحید نور و الشرک نار. التوحید یحرق جمیع السیئات الموحدین و الشرک نار یحرق جمیع الحسنات المشرکین . والسلام " تصرفات روحی ایشان در شاگردانشان بر اساس ظرفیت آنها بود . آیت الله کمیلی می فرمودند : در تصرفی حقیقت آیه ی مباهله را به من نشان دادند . افضل اذکار و اوراد برای حضرت حداد(ره) و کلاً طریقت معرفت نفس ذکر شریفه ی یونسیه است که حتماً باید تحت ولایت استادی خبیر صورت بگیرد . آنها این اذکار را گفتند تا از عالم طبیعت خارج شدند . اذکار تلامذه ، قلبی می شد و از باطن استاد بهره می بردند . ذکر شریف " لاهوالاهو" را گاهاً با عدد بالا می دادند تا شاگرد از تعینات منصرف شود . نقل کردن از سید حداد (ره) توان می خواهد که حقیر بیشتر از این ندارم.