زمینه های تاریخی فتح مصر به دست عمروبن عاص
تاریخ وقوع:
فتح مصر به دست مسلمین (20 ق)
عمروبن عاص در دوران جاهلیت برای تجارت به مصر رفت و آمد می کرد و آبادانی و نعمتهای فراوان آنجا را دیده بود، از این رو به عمر پیشنهاد کرد که مصر کشور ثروتمندی است و نیروی دفاع ندارد و فتح آنجا را آسان جلوه داد (1) و گفت: فتح آن مایه نیرومندی مسلمانان است و این که اگر مصر در دست رومیان باشد نفوذ عرب در شام و فلسطین پیوسته در معرض خطر خواهد بود. (2) از طرفی وضعیت سوق الجیشی مصر که آن را به منزله دروازه شام و حجاز قرار داده بود، زمین حاصلخیز گندم زایش که آن را انبار آذوقه فلسطین به شمار می آورد، اهمیت پایتخت اسکندریه که مرکز نیرویدریایی روم بود و هم از این نظر که مدخل سواحل آفریقای شمالی بود. همه این ملاحظات سبب شده بود که عربان در آغاز توسعه و پیشرفت خود به مصر توجه خاص داشته باشند و عمروبن عاص که راههای مصر را به خوبی می شناخت به جستجوی میدان عملی بود که در آنجا از رقیب خود خالد سبقت گیرد. (3)
نکته دیگر این که وضع آبیاری در عربستان مختل (4) شده بود و محصولات زراعی نقصان یافته، جمعیت روزافزون را در خطر انداخته بود. از این رو محتملا احتیاج به زمین قابل کشت از جمله عواملی بود که دسته های مسلمانان را به جنبش درآورده بود و امپراتوری ایران و روم شرقی به سبب خسارتهای فراوانی که در جنگهای پیاپی به یکدیگر زدند به ضعف افتاده و همین ضعف مایه تشویق اعراب در کار حمله به متصرفات ایشان بود. (5)
راجع به این نظریات باید گفت:
تمامی دلایلی که مورخان در فتح مصر اقامه نموده اند، احتمالا عللی است که در زمان واقعه چندان مطرح نبوده است و مورخان در تحلیل تاریخی بدان پرداخته اند. اما نظر ویل دورانت در این خصوص صحیح نمی باشد، زیرا اساسا در عربستان سیستم کشاورزی و آبیاری پیشرفته ای وجود نداشته که مختل شود و محصولات کشاورزی نقصان یابد. البته ایشان این عامل را احتمال فرض نموده است و در جای دیگر علت اصلی را شهادت طلبی مسلمانان می داند.
از طرفی مستشرقانی که از دید مادی به موضوع نگاه می کنند، دلایلی از قبیل کمبود منابع درآمد و یا تصرف نقاط سوق الجیشی و حاصلخیز را مطرح می کنند. ولی به اعتقاد ما مهمترین علت برای تصرف مصر، همانا شور و شوق مسلمانان مخلص برای شرکت در جهاد و رهایی توده های مردم از زیر بار ستم و مالیاتهای سنگین و همچنین مهیا کردن زمینه ای مناسب به منظور گرایش آنان به اسلام بوده است.
این که چه بسا برخی از سران و یا فرماندهان لشکر نظراتی سودجویانه داشته اند، اما توده های مسلمانی که در این فتوحات شرکت می کردند شور و شوق شهادت و رساندن پیام الهی آنان را به این میادین می کشاند. و این نکته ای است که در گفتگوی عبادة بن صامت با مقوقس، در فتح مصر بدان اشاره شده است:
عباده گفت: «تنها چیزی که برای ما مسلمانان اهمیت دارد، جهاد در راه خدا و جلب رضایت اوست. ما هرگز با دشمن خود که همان دشمن خداست به خاطر رغبت به دنیا و یا افزون طلبی نمی جنگیم. زیرا برای ما تفاوت نمی کند صاحب طلاهای فراوان باشیم یا یک درهم مالک نباشیم. ما از دنیا فقط آن مقدار می خواهیم که غذایی بخوریم و سدجوعی بکنیم تا بتوانیم به جهاد در راه خدا ادامه دهیم.» (6)
مؤید این مطلب، گفتار ویل دورانت است، آنجا که می گوید:
«سرداران اسلام که از اصحاب آیین پیامبر بودند، پیش از جنگ به نماز و نیایش می پرداختند و به مرور زمان این اعتقاد در پیروانشان ریشه دوانیده بود، که مرگ به هنگام جهاد درهای بهشت را برایشان خواهد گشود.» (7)
مقاصد عمروبن عاص در فتح مصر
از آنجا که عمروبن عاص به عنوان فاتح مصر نقش بسزایی در تصرف این سرزمین داشته است در بررسی علل فتح مصر شخصیت و مقاصد عمرو، نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.
عمروبن عاص منسوب به قبیله بنی سهم یکی از قبایل قریش بود. در صحت نسب وی سخنهای زیادی نقل کرده اند که شاید باعث عقده و احساس حقارت این مرد شده بود تا بیش از حد معمول برای خود حسب و نسب قائل شود و در این خصوص یک نوع حساسیت از خود به خرج می داد، وی مردی شجاع و جنگجو و بی باک و خوش سخن و بدیهه گو، موقع شناس، فرصت طلب، تیزهوش و مآل اندیش و مدیر و نقشه کش و مال دوست و ریاست طلب و بلندپرواز بود و در کارهایش سرسختانه مقاومت می کرد و در قاموس حیات او درماندگی و شکست مفهومی نداشت و از طرفی هموارهدرصدد بود آنچه را عملی و شدنی است تعقیب نماید و به اصطلاح واقع بین باشد و نه خیال پرداز و در تشخیص خود اشتباه نمی کرد. (8)
عمروبن عاص از ابتدا در صف مخالفان اسلام قرار گرفت و با تمام تلاش خویش در پی ضربه زدن بر اسلام برآمد حتی هنگامی که مسلمانان به حبشه مهاجرت نمودند وی به عنوان نماینده کفار بدانجا رفت تا مسلمانان را برگرداند. (9) وی تا آن گاه که فکر می کرد مبارزه با اسلام امکان پذیر است به مخالفت خود ادامه داد اما هنگامی که دریافت اسلام به عنوان یک واقعیت تردیدناپذیر تمامی عربستان را فراخواهد گرفت، اندکی پیش از فتح مکه با خالدبن ولید به مدینه آمد و اسلام آورد. (10)
عمرو مسلمان شد اما شخصیت او تغییر نکرده و اسلام در دل و جان او رسوخ ننموده بود وی از آنجا که فردی جاه طلب بود بر آن شد به طریقی خود را با مسلمانان هماهنگ نماید تا به نیات و مقاصد پلید خویش دست یابد. بدین منظور برای مطرح شدن، قبول مسؤولیت نمود و فرماندهی جنگ را به عهده گرفت. پیامبر وی را مامور شکستن بت صواع نمود عمرو بدانجا شتافت و آن را از بین برد و همچنین پیامبر فرماندهی غزوه ذات السلاسل را به وی سپرد. (11)
عمرو پس از رحلت پیامبر از خود لیاقتهایی نشان داد و نظر عمر را به خود جلب نمود و فرماندهی جنگ فلسطین را به عهده گرفت.
از طرفی عمروبن عاص با مصر آشنایی کامل داشت. وی برای تجارت بدان دیار می رفت وضعیت مصر و ثروتهای فراوان و آبادانی آن سرزمین را از نزدیک مشاهده نموده بود و تا اندازه ای از روحیات مردم مصر اطلاع داشت و می دانست که آنان از حاکمیت روم بر خویش به شدت ناراضی اند و نیز احتمالا از اختلاف مذهبی که بین حاکمیت مصر و توده مردم وجود داشته است واقف بود و توانست حدس بزند که مردم مصر آمادگی دفاع در برابر چنین تهاجمی را ندارند.
عمروبن عاص با یهودیان و مسیحیان تماس حاصل کرده و می دانست که به خصوص یهود که جماعتی انبوه از ایشان در اسکندریه و سایر نقاط مصر پراکنده بودند دل خوشی از هرقل امپراتور روم ندارند زیرا آنگاه که امپراتور از غلبه بر سپاه ایران به بیت المقدس آمد در سر راه یهودیان با او تماس برقرار کرده و از او تعهد گرفتند که در قبال نصارا از مال و جان ایشان حمایت کند و او به ایشان قول داد. اما در بیت المقدس کشیشهای مسیحی نظر او را برگردانیدند و برای خروج از تعهدی که سپرده بود کلاه شرعی درست کردند و بالاخره او را وادار کردند که دست به قتل عام یهود بزند.
عمروبن عاص که خود را رقیب خالدبن ولید - که هم اکنون در جبهه شرق فتوحات ارزنده ای کسب کرده بود - می دانست بر آن شد که با توجه به شناختی که از مصر دارد آنجا را فتح نماید. بخصوص که وعده الهی فتح مصر را نیز از پیامبر شنیده بود بنابراین می خواست افتخار فتح مصر را به نام خویش ثبت نماید.
اما با همه این تفاسیر همچنان که گفته شد عمرو در فتح مصر در واقع به دنبال ارضای حس ریاست طلبی خود و در پی فرصتی بوده است تا به آرزوی خویش در امارت بر مصر دست یابد. دلایلی چند نشان می دهد که حاکمیت مصر برای او ارزش و اهمیت فراوانی داشته است. از جمله وقتی عثمان او را از امارت مصر عزل کرد ناراحت شد. (12) عثمان از او خواست که عهده دار امور جنگ باشد و عبدالله دریافت خراج را برعهده گیرد. عمروبن عاص نپذیرفت (13) بدیهی است که خراج مصر چیزی نبود که عمرو به راحتی از آن بگذرد. دیگر این که معاویه از عمروبن عاص خواست که با او بیعت کند. عمرو گفت: نه به خدا دینم را به تو نمی دهم تا از دنیای تو نصیبی ببرم. گفت: چه می خواهی؟ گفت: مصر طعمه ای است. معاویه نیز پذیرفت و نامه ای نوشت و عمروبن عاص در این باره شعری گفت به این مضمون: «ای معاویه بدون این که از دنیای تو نصیبی بیابم دینم را به تو نمی دهم... اگر مصر را به من بدهی معامله خوبی کرده ای و پیری را که به کار خواهد خورد به دست آورده ای ». (14)
برای تکمیل بحث علل و عوامل فتح مصر توسط مسلمانان ضروری است به شرایطی اشاره کنیم که فتح این کشور را تسهیل کرد:
1 - اختلافات شدید مذهبی بین حاکمیت مصر و توده مردم وجود داشت به طوری که امپراتوران روم و رجال سیاسی می گفتند مسیح دو طبیعت و دو مشیت دارد، ولی مسیحیان یعقوبی که بیشتر در شام و مصر می زیستند، برای مسیح یک طبیعت و یک مشیت قائل بودند. اختلاف بین مسیحیت ملکانی که حاکمیت در دست آنان بود با عامه مردم مصر که مذهب مسیحیت یعقوبی داشتند سبب شد که آنان مورد اذیت و آزار حاکمان رومی مصر قرار گیرند.
مسیحیان مصر که حاضر نبودند از عقیده خویش دست بردارند و از مظالم پیشوایان سیاسی و مذهبی روم به تنگ آمده بودند، با سپاهیان اسلام همدست شدند.
2 - علاوه بر اختلافات مذهبی، دولت بیزانس نظامی بسیار ظالمانه در مصر برقرار کرد به طوری که، در دوره تسلط روم، مصریان حق نداشتند به مقامات عالی برسند و مالیاتهای سنگین می پرداختند.
به گفته سلن، از اشخاص و اشیا (صاحبان حرفه ها، چارپایان و اراضی) مالیات گرفته می شد. مالیات به زندگان منحصر نبود، هر که می مرد برای اجازه دفن او مالیات دریافت می شد. مصریان موظف بودند از مستخدمان کشوری و لشکری روم که از مصر می گذشتند، پذیرایی کنند و لوازم آسایش آنان را فراهم سازند، عاقبت کار به جایی رسیده بود که ناچار بودند غذای سپاهیان را تامین کنند و این هزینه های کمرشکن مایه ضعف مصریان شد و آنها را از دولت خشمگین کرد. (15)
خبر آمدن خلیفه به بیت المقدس و سپس رفتار خوب او با مردم آنجا در مقایسه با چهره خشن حاکمان روم برای مردم مصر بسیار پرجاذبه بود. مثلا هنگامی که خلیفه از کلیسای قیامت بازدید کرد، اسقف تقاضا کرد که در آنجا نماز گزارد. خلیفه گفت: اگر من اینجا نماز بخوانم بعدا مسلمانان خواهند گفت خلیفه مسلمین اینجا نماز گزارد، و این مکان را تبدیل به مسجد می نمایند. من مایل نیستم کلیسا از دست شما بیرون رود لهذا در جای دیگری نماز خواند. دیگر این که خلیفه همراه غلام خود با یک شتر به راه افتاد تا به بیت المقدس بیاید گاهی عمر سوار می شد و غلام زمام ناقه را می کشید و گاه به عکس غلام سوار شتر می شد و خلیفه با پای پیاده زمام را به دست می گرفت از قضا هنگامی که به دروازه شهر رسیدند آنانی که برای استقبال آمده بودند دیدند که چگونه خلیفه زمام شتر را می کشد و بسیار تعجب نمودند.
این نکته ای است که مورخان نیز بدان اشاره نموده اند.
عمروبن عاص با مسیحیان به نهایت مروت و تساهل مذهبی رفتار نمود. قبطیان برای تعیین اسقف اعظم جدید که از دیرباز میان آنها بود رخصت خواستند. عمرو فورا آنها را پذیرفت و با مذهب عیسوی تا این درجه همدردی نشان داد که اجازه داد در شهرهایی که خود بانی آن بود کلیساهای جدید بنا نمودند. (16)
سرتوماس آرتولد درباره انتشار اسلام در مصر می گوید:
موفقیت سریع و فتوحات درخشان نیروهای مسلمان بیشتر مرهون استقبال گرم مسیحیان از مسلمانان بود زیرا مسیحیان مصر علاوه بر آن که به علت فشارهای سیاسی از بیزانسها نفرت داشتند به علت تضادها و اختلافات معنوی و دنیوی نمی توانستند آنان را تحمل کنند... فتوحات اسلامی برای این قبطیها آزادی حیات دینی را که مدت یک قرن از آن محروم بودند به ارمغان آورد و نیز اسلام برای اولین بار به وسیله سپاه مسلمانان عرب به سرکردگی عمروبن عاص که در سال بیست هجری مصر را فتح کرد به افریقا معرفی شد.
در واقع سازمان مالی بیزانس در مصر سازمانی بسیار پیچیده و ماهیتا ظالمانه بود. این سیستم آشفته و غیر متمرکز عملا دچار بیماری بوروکراسی بود و تنها طبقه اربابان املاک (پراک) از آن بهره مند می شدند که دارای قدرت و نفوذ سیاسی نیز بودند. انقلاب امکان نداشت و اصلاحات هم ممکن نبود، مگر این که نیرویی مقتدر از خارج دنبال آن باشد و اجرای آن را تامین نماید چنین نیرویی نه در اختیار امپراتوری که در دست عربها بود. (17)
3 - عامل سوم بیشتر جنبه روانی داشت. پیروزی مسلمانان در تصرف شام و فلسطین و مخصوصا بیت المقدس همان قدر که برای مسلمانان شادی آفرین و امیدبخش بود مسیحیان را دچار یاس کرده بود. این پیروزیها برای مسلمانان نوید آن بود که یکی پس از دیگری بتوانند به فتوحات خویش ادامه دهند و شکست امپراتوری روم در شام و فلسطین و تصرف بیت اللحم زادگاه حضرت مسیح سبب ترس و اضطراب در میان لشکریان امپراتوری شد.
شکست های پی درپی امپراتوری به مصریان نوید انقراض امپراتوری را می داد. بدین ترتیب زمینه برای فتح مصر مهیا شده بود.
4 - مصریان از رفتار مدبرانه مسلمانان با مسیحیان در فلسطین و شام باخبر بودند. آوارگان و فراریان روم نیز که به مصر می آمدند مصریان را از رفتار و اخلاق نیکوی مسلمانان آگاه نمودند.
اما در بیان چگونگی فتح مصر در منابع اولیه آمده است که:
هنگامی که عمر به بیت المقدس آمد، عمروبن عاص فرصت را مناسب دید که آرزوی دیرین خویش یعنی فرماندهی جنگ با مصر را به دست آورد. عمر مردد ماند چرا که بیم داشت مسلمانان به فتح مصر کامیاب نشوند زیرا چون سپاه مسلمانان در شام و عراق و ایران پراکنده بود، نمی توانست نیروی کافی برای فتح مصر فراهم آورد، (18) به علاوه هنوز مسلمانان در کشورهای فتح شده مستقر نشده بودند و عمر نمی خواست بلافاصله برای فتح سرزمین های دیگر اقدام نماید اما عمرو فتح مصر را برایش آسان جلوه داد. (19)
عمر به عمروبن عاص فرمان داد که به سوی مصر حرکت کند و به او گفت: نامه ای برای تو می نویسم، اگر نامه پیش از آن که به مصر درآیی رسید و به تو فرمان دادم برگردی از همان جا برگرد، اگر پیش از آن که نامه من به تو برسد به سرزمین مصر قدم نهادی پیش برو و از خداوند کمک و ظفر بخواه.(20)
گویند نامه عمر در رفح (21) به عمرو رسید، اما از قاصد نگرفت تا نزدیک عریش رسید و نامه را گشود و خواند، عمر در نامه به او نوشته بود که اگر به سرزمین مصر قدم ننهاده ای بازگرد. اما عمرو به حدود مصر رسیده بود و فرمان داد به سوی مصر حرکت کنند. (22)
البته در اجازه خواستن عمروبن عاص از عمر برای فتح مصر ظاهرا سه قول با کمی اختلاف ذکر شده است، قول اکثر همان است که به آن اشاره شد اما دو قول دیگر:
عمروبن عاص خودسرانه با سه هزار و پانصد سپاهی به مصر رفت، این کار عمر را خشمگین کرد و به وی نامه ای نوشت و به سبب خودسری او در قبال خویش وی را مورد توبیخ و عتاب قرار داده بود و به او گفت: «اگر قبل از رسیدن به مصر نامه به او رسد به جای خود بازگردد». (23)
عمر وقتی به مدینه آمد با عثمان و دیگران مشورت نمود، عثمان گفت: عمرو برای رسیدن به حکمرانی مصر حمله نموده است و مسلمانان را به کشتن می دهد.
عمر ترسید از این که مسلمانان به هلاکت دچار شوند و پشیمان شد. عثمان گفت نامه ای بنویس و از او بخواه که اگر نامه پیش از آن که به مصر برسی به تو رسید و فرمان دادم که بازگردی از همان جا بازگرد و اگر پیش از آن که نامه من به تو برسد به سرزمین مصر رسیدی، پیش برو و از خداوند کمک و پیروزی بخواه. (24)
عبدالمنعم حماده در کتاب خود مصر و الفتح الاسلامی روایات مختلف را که بیان آن گذشت جمع نموده و هر کدام را مربوط به مرحله ای از مراحل فتح مصر و اقدامات عمروبن عاص دانسته و چنین بیان می کند:
«فاتح فلسطین عمروبن عاص بود که بنا به تقاضای اسقف اعظم بیت المقدس از خلیفه خواست که شخصا از مدینه به بیت المقدس بیاید و شهر را تحویل بگیرد و هنگامی که خلیفه آمد از او خواست اجازه بدهد به مصر لشکرکشی نماید و استدلال نمود فراوانی و ثروت مصر را و این که توان مقابله ندارند. خلیفه روی خوش نشان نداد اما او مرتبا تکرار نمود و اصرار ورزید و خلیفه سرانجام قبول کرد. و چهار هزار نفر و به قولی سه هزار و پانصد سرباز را با او همراه نمود و گفت نامه ای برای تو می نویسم...
خلیفه پس از تحویل گرفتن بیت المقدس به مدینه بازگشت. اما به شدت نگران بود زیرا فتح شام و فلسطین موقعیت مسلمانان را مهم کرده بود و اگر آنان در مصر شکست می خوردند همین فتوحات را نیز از دست می دادند. سرانجام خلیفه مساله را با صحابه در میان گذاشت چنان که عادت او بود. عثمان در دسته مخالفان قرار داشت و دسته دیگر خلیفه را تشویق نمودند که راه درستی را در فتح مصر انتخاب کرده است و آن را ادامه بدهد. در همین اثنا عمروبن عاص آمد و گفت رومیان و در راس آن ارطبون سردار معروف رومی که سالها در جنگهای شام و فلسطین با مسلمانان نبرد کرده بود پس از شکست به مصر گریخته است و سپاهی گردآوری نموده تا بیت المقدس را بازپس گیرد. در این هنگام خلیفه تصمیم خود را گرفت و در آن نهایت احتیاط را به کار بست. (25). ادامــــــــــــــــــه بحث را در منبع پیگیری کنید.
پی نوشتها و مآخذ:
1- ابن عبدالحکم، فتوح مصر، ص 76.
2- ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج 1، ص 234.
3- حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ابوالقاسم پاینده، آگاه، ص 250.
4- سد مارب در حاصلخیزی زمینهای یمن تاثیر به سزایی داشته است به طوری که برخی انقراض تمدن یمن را معلول ویرانی سد مارب می دانند. به هر حال ویرانی سد مارب در 120 سال پیش از میلاد مسیح رخ داد. اما ظاهرا یل دورانت خرابی سد مارب را در زمان پیامبر اکرم(ص) می داند که می گوید وضع آبیاری در عربستان مختل شده بود.
5- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 242.
6- واعظزاده خراسانی، مجله دانشکده الهیات مشهد، سال 54 شماره 19، ص 365 به نقل از کتاب عمروبن عاص، محمود عقاد.
7- ابن اثیر، تاریخ کامل، ج 2، ص 79.
8- همان منبع، ج 2، ص 231.
9- ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 232.
10- طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 256.
11- ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 88.
12- مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 363.
13- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 775-765.
14- ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج 1، ص 233.
15- گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 279.
16- آرتولد، سرتوماس، تاریخ گسترش اسلام، ابوالفضل عزتی، دانشگاه تهران، 1358، ص 76.
17- جمعی از نویسندگان، جهان در عصر بعثت، نشر فرهنگ اسلامی، ص 364.
18- ابن عبدالحکم، فتوح مصر و المغرب، ص 98.
19- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 242.
20- ابراهیم حسن، تاریخ اسلام، ج 1، ص 234.
21- ابن عبدالحکم، فتوح مصر و المغرب، ص 81.
22- همان، ص 82; طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، دارالمعارف مصر،1363 ه . ق، ج 4، ص 107-106; بلاذری، احمدبن یحیی بن حابر، فتوح البلدان، مصر سال 1319 ه . ق، ص 214; ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 1، ص 6.
23- محلی در مسیر راه شام به مصر و در نزدیکی مصر (معجم البلدان).
24- ابن عبدالحکم، فتوح مصر و المغرب، ص 82.
25- همان، ص 83; بلاذری، فتوح البلدان، ص 214.