عرفان اسلامی میراثی درخشان و مجموعهای ارزشمند از گفتارها و سیره بزرگان جهان اسلام به شمار میرود که همانند دیگر علوم اسلامی، اصول و چارچوب کلی آن از قرآن کریم، سخنان پیامبر اکرم(ص) و همچنین آموزههای اخلاقی و عرفانی اهل بیت رسالت(ع) بویژه سخنان ارزنده امام العارفین علی بن أبی طالب(ع) برجای مانده است. (۱)
عرفان اسلامی (که از سخنان اهل بیت عصمت و طهارت بویژه سخنان روشنگرایانه امام المتقین علی (ع) تاثیر شگرفی را پذیرفته است و برخی از بزرگان عرفان و تصوف اسلامی از شاگردان و ارادتمندان اهل بیت به شمار میرفتند) در درون خود بزرگان فراوانی را به خود دیده است؛ افراد ارجمندی همانند اویس قرنی، بِشر حافی، ابراهیم اَدهَم بلخی، رابعه عَدویه، َشقِیق بَلخی، ابوطالب مَکّی، ابوسعید ابوالخیر و ... (۲)
در میان عرفان بزرگ جهان اسلام و چهرههای معرفتی سده نخست هجری، نام اویس قَرَنی که از تابعان نامدار و یاران مولای متقیان علی(ع) بوده، درخشش ویژهای دارد. اویس بن عامر قرنی مرادی، از بزرگان تابعان و زاهدان سده نخست هجری است که از قبیله بنی قَرَن بن ردمان بن ناجیه بن مراد (از قبایل ساکن در یمن) بوده است. (۳)
او در زمان حیات رسول اکرم(ص) به شرافت اسلام نایل آمد و دین اسلام را با آغوشی باز پذیرفت؛ اما به مصاحبت رسول اکرم(ص) علی رغم میل قلبی و شیفتگی درونیاش توفیق نیافت. به گفته سیره نویسان و مورخان، دلیل اصلی این ناکامی وی در دیدار با پیامبر اسلام(ص)، تنهایی مادرش بود؛ چرا که اویس در کودکی پدر را از دست داد و از این رو در حق مادرش نیکی و احسان بسیاری روا میداشت و نیکی بسیار به مادر و احساس مسئولیت وی در قبال مادرش، مانع از آن شد که نزد پیامبر(ص) رفته و به آرزوی خویش که دیدار با پیامبر(ص) بود، جامه عمل پوشاند. (۴)
از این رو اویس را از طبقه صحابه به شمار نمیآورند؛ بلکه از تابعان بوده است؛ این حدیث را از پیامبر(ص) روایت کردهاند که فرمود: بهترین تابعان [کسانی که پیامبر (ص) را از نزدیک ندیده و به هم صحبتی با ایشان موفق نشدهاند؛ اما صحابه را درک و از آنان حدیث شنیدهاند]، مردی از قَرَن است که او را اویس مینامند. (۵)
اویس الگوی زاهدان و سرور تابعان در زمان خود بوده و از بندگان مخلص خداوند محسوب میشد. او بسیار اهل عبادت بود و گمشده خویش را در راز و نیاز با معبود میدید. از اصبغ بن زید روایت است که گفت: «هنگامی که اویس وارد عصر میشد، میگفت: امشب، شب رکوع است و شب را تا صبح در رکوع بسر میبرد و [برخی روزها] میگفت: این شب، شب سجود است و تا صبح در سجده بود. هنگامی که اویس صدقه میداد، از آنچه در خانهاش وجود داشت چه غذا و چه لباس، دریغ نمیکرد و میگفت: خداوندا، اگر کسی از گرسنگی بمیرد، مرا مواخذه مفرما و هر کس عریان از دنیا رود، مرا بدان مواخذه مکن.» (۶)
اویس قرنی هنگامی که در یمن میزیست، در گمنامی کامل بسر میبرد؛ تا جایی که اگر در محفلی حضور نمیداشت، کسی سراغی از او نمیگرفت و اگر بیمار میشد، کسی به عیادتش نمیرفت و مورد توجه دیگران نبود. (۷)
اویس در سالهای پایانی عمرش به کوفه نقل مکان کرد. او در این شهر همنشین دانشمندان بود و کم سخن میگفت و زندگی زاهدانه و بدور از تجملات و هیاهو را ترجیح میداد. (۸)
نقل است مردی به اویس گفت: مرا توصیهای کن. اویس بدو گفت: هنگامی که به خواب میروی، مرگ را بالش خود قرار ده و آن را جلوی چشمانت بگذار [و همواره به یاد مرگ باش و از آن غفلت مکن]. همچنین نقل است مردی به او گفت: مرا موعظه کن. اویس گفت: به سوی پروردگارت فرار کن. (۹)
درباره وفات اویس که مردی بزرگ از دیار عارفان و سالکان مسیر الی الله بوده، اندکی اختلاف در میان مورخان دیده میشود. برخی وفات او را در روزگار خلافت عمر بن خطاب دانستهاند؛ اما بیشتر سیره نویسان و مورخان بر این باورند وی دوران خلافت امام علی(ع) را نیز درک و در صفین با امام(ع) همراه بوده و با قاسطین به مبارزه برخاسته است. (۱۰)
از اصبغ بن نباته روایت است که: در نبرد صفین همراه با علی(ع) بودم که فرمود: چه کسی بر مرگ با من بیعت میکند؟ در آن هنگام، ۹۹ نفر از یاران با امام(ع) بیعت کردند. امام(ع) فرمود: نفرِ پایانی کدام است؟ در آن هنگام مردی که جامعهای کهنه و پشمین به تن داشت، جلو آمد و با امام(ع) بیعت کرد. گفتند: او، اویس قرنی است. اویس در این نبرد همراه با امام(ع) [با دشمنان] مبارزه کرد تا به شهادت رسید. (۱۱)
در این خصوص از عبدالرحمن بن أبی لیلی چنین روایت شده است: در جریان پیکار صفین، مردی از اهل شام فریاد زد و چنین گفت: آیا در میان شما اویس قرنی هست؟
ما پاسخ دادیدم: آری، از او چه می خواهی؟
آن مرد شامی گفت: من از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: اویس قرنی بهترین تابعان است. آنگاه مرکبش را به سمت لشکرگاه امام علی(ع) سوق داده و به سپاه امام(ع) پیوست. (۱۲)
این نشان میدهد که اویس قرنی که از زاهدان نامدار جهان اسلام به شمار میآید، در کنار عرفان، زهد، تقوای فردی، از اوضاع اجتماعی زمان خود نیز بی خبر نبود. وی در پیکار علیه جبهه باطل نیز مشارکت و از حقانیت اهل بیت(ع) جانبداری کرد و در نبرد صفین به سال ۳۷ هجری به فیض شهادت رسید.
پینوشتها
۱. ابن أبی الحدید معتزلی درباره جایگاه امام علی (ع) در گسترش علوم اسلامی و اینکه بیشتر علوم اسلامی به آن حضرت (ع) منتهی میشود، چنین گفته است: «از دیگر علوم [امام علی (ع) در ایجاد، تدوین و پویاییاش نقش بی بدیلی را ایفا کرده و از علوم منسوب به امام محسوب میشود] دانش عرفان و تصوف است. تو میدانی که صاحبان این دانش در همه سرزمینهای اسلامی به امام (ع) منسوب بوده و برخی شخصیتهای این جریان همانند شبلی، جنید، سری، بایزید بسطامی، ابومحفوظ معروف کرخی و دیگران بدان تصریح کردهاند.» (ر.ک: شرح نهج البلاغة، ج۱ ص ۲۰- ۱۹)
۲. ارزش میراث صوفیه، ص ۱۴۸؛ مبانی عرفان و احوال عارفان، ص ۲۵۱- ۲۳۳
۳. أویس القرنی حقیقة تاریخیة، ص ۲۸
۴. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۲ ص ۸۷
۵. أویس القرنی حقیقة تاریخیة، ص ۵۶
۶. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۲ ص ۸۷
۷. أویس القرنی سیرته و سلوکه و زهده، ص ۳۷
۸. أویس القرنی امام التابعین و علم الأصفیاء، ص ۴۷
۹. الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة، ص ۱۵۳
۱۰. أویس القرنی سیرته و سلوکه و زهده، ص ۱۱۶
۱۱. أویس القرنی امام التابعین و علم الأصفیاء، ص ۵۹
۱۲. داستانهای آموزنده از پیشینیان، ج۱ ص ۶۵
عرفان اسلامی (که از سخنان اهل بیت عصمت و طهارت بویژه سخنان روشنگرایانه امام المتقین علی (ع) تاثیر شگرفی را پذیرفته است و برخی از بزرگان عرفان و تصوف اسلامی از شاگردان و ارادتمندان اهل بیت به شمار میرفتند) در درون خود بزرگان فراوانی را به خود دیده است؛ افراد ارجمندی همانند اویس قرنی، بِشر حافی، ابراهیم اَدهَم بلخی، رابعه عَدویه، َشقِیق بَلخی، ابوطالب مَکّی، ابوسعید ابوالخیر و ... (۲)
در میان عرفان بزرگ جهان اسلام و چهرههای معرفتی سده نخست هجری، نام اویس قَرَنی که از تابعان نامدار و یاران مولای متقیان علی(ع) بوده، درخشش ویژهای دارد. اویس بن عامر قرنی مرادی، از بزرگان تابعان و زاهدان سده نخست هجری است که از قبیله بنی قَرَن بن ردمان بن ناجیه بن مراد (از قبایل ساکن در یمن) بوده است. (۳)
او در زمان حیات رسول اکرم(ص) به شرافت اسلام نایل آمد و دین اسلام را با آغوشی باز پذیرفت؛ اما به مصاحبت رسول اکرم(ص) علی رغم میل قلبی و شیفتگی درونیاش توفیق نیافت. به گفته سیره نویسان و مورخان، دلیل اصلی این ناکامی وی در دیدار با پیامبر اسلام(ص)، تنهایی مادرش بود؛ چرا که اویس در کودکی پدر را از دست داد و از این رو در حق مادرش نیکی و احسان بسیاری روا میداشت و نیکی بسیار به مادر و احساس مسئولیت وی در قبال مادرش، مانع از آن شد که نزد پیامبر(ص) رفته و به آرزوی خویش که دیدار با پیامبر(ص) بود، جامه عمل پوشاند. (۴)
از این رو اویس را از طبقه صحابه به شمار نمیآورند؛ بلکه از تابعان بوده است؛ این حدیث را از پیامبر(ص) روایت کردهاند که فرمود: بهترین تابعان [کسانی که پیامبر (ص) را از نزدیک ندیده و به هم صحبتی با ایشان موفق نشدهاند؛ اما صحابه را درک و از آنان حدیث شنیدهاند]، مردی از قَرَن است که او را اویس مینامند. (۵)
اویس الگوی زاهدان و سرور تابعان در زمان خود بوده و از بندگان مخلص خداوند محسوب میشد. او بسیار اهل عبادت بود و گمشده خویش را در راز و نیاز با معبود میدید. از اصبغ بن زید روایت است که گفت: «هنگامی که اویس وارد عصر میشد، میگفت: امشب، شب رکوع است و شب را تا صبح در رکوع بسر میبرد و [برخی روزها] میگفت: این شب، شب سجود است و تا صبح در سجده بود. هنگامی که اویس صدقه میداد، از آنچه در خانهاش وجود داشت چه غذا و چه لباس، دریغ نمیکرد و میگفت: خداوندا، اگر کسی از گرسنگی بمیرد، مرا مواخذه مفرما و هر کس عریان از دنیا رود، مرا بدان مواخذه مکن.» (۶)
اویس قرنی هنگامی که در یمن میزیست، در گمنامی کامل بسر میبرد؛ تا جایی که اگر در محفلی حضور نمیداشت، کسی سراغی از او نمیگرفت و اگر بیمار میشد، کسی به عیادتش نمیرفت و مورد توجه دیگران نبود. (۷)
اویس در سالهای پایانی عمرش به کوفه نقل مکان کرد. او در این شهر همنشین دانشمندان بود و کم سخن میگفت و زندگی زاهدانه و بدور از تجملات و هیاهو را ترجیح میداد. (۸)
نقل است مردی به اویس گفت: مرا توصیهای کن. اویس بدو گفت: هنگامی که به خواب میروی، مرگ را بالش خود قرار ده و آن را جلوی چشمانت بگذار [و همواره به یاد مرگ باش و از آن غفلت مکن]. همچنین نقل است مردی به او گفت: مرا موعظه کن. اویس گفت: به سوی پروردگارت فرار کن. (۹)
درباره وفات اویس که مردی بزرگ از دیار عارفان و سالکان مسیر الی الله بوده، اندکی اختلاف در میان مورخان دیده میشود. برخی وفات او را در روزگار خلافت عمر بن خطاب دانستهاند؛ اما بیشتر سیره نویسان و مورخان بر این باورند وی دوران خلافت امام علی(ع) را نیز درک و در صفین با امام(ع) همراه بوده و با قاسطین به مبارزه برخاسته است. (۱۰)
از اصبغ بن نباته روایت است که: در نبرد صفین همراه با علی(ع) بودم که فرمود: چه کسی بر مرگ با من بیعت میکند؟ در آن هنگام، ۹۹ نفر از یاران با امام(ع) بیعت کردند. امام(ع) فرمود: نفرِ پایانی کدام است؟ در آن هنگام مردی که جامعهای کهنه و پشمین به تن داشت، جلو آمد و با امام(ع) بیعت کرد. گفتند: او، اویس قرنی است. اویس در این نبرد همراه با امام(ع) [با دشمنان] مبارزه کرد تا به شهادت رسید. (۱۱)
در این خصوص از عبدالرحمن بن أبی لیلی چنین روایت شده است: در جریان پیکار صفین، مردی از اهل شام فریاد زد و چنین گفت: آیا در میان شما اویس قرنی هست؟
ما پاسخ دادیدم: آری، از او چه می خواهی؟
آن مرد شامی گفت: من از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: اویس قرنی بهترین تابعان است. آنگاه مرکبش را به سمت لشکرگاه امام علی(ع) سوق داده و به سپاه امام(ع) پیوست. (۱۲)
این نشان میدهد که اویس قرنی که از زاهدان نامدار جهان اسلام به شمار میآید، در کنار عرفان، زهد، تقوای فردی، از اوضاع اجتماعی زمان خود نیز بی خبر نبود. وی در پیکار علیه جبهه باطل نیز مشارکت و از حقانیت اهل بیت(ع) جانبداری کرد و در نبرد صفین به سال ۳۷ هجری به فیض شهادت رسید.
پینوشتها
۱. ابن أبی الحدید معتزلی درباره جایگاه امام علی (ع) در گسترش علوم اسلامی و اینکه بیشتر علوم اسلامی به آن حضرت (ع) منتهی میشود، چنین گفته است: «از دیگر علوم [امام علی (ع) در ایجاد، تدوین و پویاییاش نقش بی بدیلی را ایفا کرده و از علوم منسوب به امام محسوب میشود] دانش عرفان و تصوف است. تو میدانی که صاحبان این دانش در همه سرزمینهای اسلامی به امام (ع) منسوب بوده و برخی شخصیتهای این جریان همانند شبلی، جنید، سری، بایزید بسطامی، ابومحفوظ معروف کرخی و دیگران بدان تصریح کردهاند.» (ر.ک: شرح نهج البلاغة، ج۱ ص ۲۰- ۱۹)
۲. ارزش میراث صوفیه، ص ۱۴۸؛ مبانی عرفان و احوال عارفان، ص ۲۵۱- ۲۳۳
۳. أویس القرنی حقیقة تاریخیة، ص ۲۸
۴. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۲ ص ۸۷
۵. أویس القرنی حقیقة تاریخیة، ص ۵۶
۶. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۲ ص ۸۷
۷. أویس القرنی سیرته و سلوکه و زهده، ص ۳۷
۸. أویس القرنی امام التابعین و علم الأصفیاء، ص ۴۷
۹. الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة، ص ۱۵۳
۱۰. أویس القرنی سیرته و سلوکه و زهده، ص ۱۱۶
۱۱. أویس القرنی امام التابعین و علم الأصفیاء، ص ۵۹
۱۲. داستانهای آموزنده از پیشینیان، ج۱ ص ۶۵