حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه
تاریخ وقوع:
شکایت عراق از ایران (1350ش)
حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه
در بیطرفی این مقاله اختلافنظر وجود دارد. گفتگوی مربوطه ممکن است در صفحهٔ بحث یافت شود. لطفاً تا پایان حل مناقشه این برچسب را برندارید. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
این مقاله ممکن است برای مطابقت با استانداردهای کیفی ویکیپدیا نیازمند بازنویسی باشد. شما هم میتوانید در بازنویسی این مقاله کمک کنید. صفحهٔ بحث ممکن است حاوی پیشنهادهایی باشد.
جزایر ابوموسی، تنبهای بزرگ و کوچک در نقشه ایران و توران در دوره قاجاریه که توسط آدولف اشتیلر ترسیم شدهاست. رنگ جزایر در نقشه، مالکیت آنها را برای ایران ثابت میکند.
حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک ریشه در دورهٔ پادشاهیهای ایلامی، ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد. در این دوران نظم و امنیت ایرانی بر سراسر پهنه آبی خلیج فارس و جزایر آن حکمفرما بود. جزایر سهگانه در سال ۱۹۴۸ بهطور کامل تحت اشغال امپراتوری بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد اما تا سال ۱۹۷۱ هیچیک از دولتهای وقت ایران این اشغال را نپذیرفته و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشتند.
در سال ۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروج نیروهای نظامی بریتانیا از منطقه و تأسیس کشور امارات متحده عربی، ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغالگری بریتانیا سرانجام به ایران بازگردانده شد.
ایران در نقشه دولتی بریتانیا ۱۸۰۸, قبل از دست دادن هرات و قبل از عهدنامه گلستان ۱۸۱۳، هرات ۱۸۵۷ و پاریس (۱۸۵۷).
در خصوص پیشینه مناقشه دربارهٔ سه جزیره چندین کتاب نوشته شدهاست. در کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان (کتاب) صفحه ۱۷۰–۱۹۷: پاسخ کوتاه به ادعاهای بزرگ و حاکمیت جزایر سهگانه آمدهاست:
"به دنبال شکست جنگ سالاران ساحل دزدان دریایی از بریتانیا سواحل دزدان دریایی (شارجه و راس خیمه) به تصرف انگلستان درآمد؛ و بر اساس قرارداد ۱۸۱۹ بریتانیا برای آنها پرچمی و علامت ملی و مهر درست کردو آنها را تحت حمایت (مستعمره) قرارداد. اما با تضعیف دولت مرکزی ایران پس از جنگهای ایران و روس و جنگهای انگلستان و ایران، جنگ هرات و مرو، نیروهای استعماری بریتانیا به تدریج به سوی سواحل پارسی نیز چشم طمع دوخت و جزایر کیش و خارک و بوشهر را مورد تهدید قرار داد و جنگ خوشاب ۱۸۵۷ روی داد. علیرغم بهبود روابط، مناقشه دربارهٔ جزایر باقی ماند. اسناد و مدارکی که ایران در سالهای ۱۸۸۷ تا ۱۹۰۳ مبنی بر اعتراض به اشغال جزایر لاوان و… خلیج فارس به بریتانیا ارائه مینمود عبارت بودند از:
۱- یادداشت اعتراضی سال ۱۸۴۰ صدر اعظم ایران و ممالک محروسه حاجی میرزا آقاسی: «همه جزایر خلیج فارس متعلق به ایران است و انگلستان حق دخل و تصرف در آن ندارد».
۲- عهدنامه مجمل ۱۸۰۹ میلادی- عهدنامه مفصل ۱۸۱۲ میلادی دو قرارداد میان ایران و انگلستان دریای خلیج فارس را دریایی ایرانی دانسته و بیان شده بریتانیا پیش از استقرار در هر نقطه از این دریا باید از ایران اجازه بگیرد.
۳- همه دنیا دریا را به نام خلیج فارس میشناسند این یعنی این که جزایر آن متعلق به مملکت فارس است کما اینکه در قدیمالایام هم ایرانی بودهاست.
پاسخ بریتانیا: جزایر هنگام اشغال توسط بریتانیا بدون صاحب بوده و مطابق قاعده حقوقی تقدم در مالکیت سرزمین بدون صاحب، (قاعده عرفی دوره استعمار گری) متعلق به کشوری است که آن را تصرف کند.
پاسخ ایران: جزایر مسکونی بوده اتباع آن ایرانی هستند، آنها برای خرید و معاملات و رفع دعاوی و ارسال شکایتهای بین قبیلهای به نماینده فارس در بندر لنگه و بوشهر مراجعه میکردهاند و میکنند؛ و رعیت (شهروند) ایران هستند (در آن زمان شناسنامه نبود). نقشههای رسمی و مکاتبات شیوخ موید این موضوع است.
نامه سر پرسی لورن سفیر انگلیس به وزارت امورخارجه ایران در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در اعتراض به اینکه چرا دولت ایران در امور جزایر ابوموسی و شیخ شعیب دخالت میکند که جزو قلمرو شیخ شارجه است. مصدق وزیر امورخارجه وقت ایران این اعتراض را رد و بر حاکمیت ایران تأکید کرد.
بریتانیا به ایران اعلام کرد: نیاز به شکایت یا به توسل به زور نیست و امکان رسیدن به توافق با رضایت طرفین وجود دارد.
رضایت انگلستان برای خروج از مستعمرات در خلیج فارس و برگرداندن جزایر به ایران.
وساطت بریتانیا برای جلب رضایت ایران دربارهٔ محترم شمردن استقلال شیخ نشینان خلیج فارس و همکاری و مساعدت ایران با آنها.
مخالفت شدید ایران با تشکیل امارات عربی متحده قبل از برگشت کامل سه جزیره.
وساطت بریتانیا برای بستن توافقنامه برای انجام ترتیبات برگشت جزایر به ایران و تشکیل دولت جدید امارات در خلیج فارس.
سفر خالد رئیس شارجه و صقر رئیس راس الخیمه به ایران و تقاضای کمک مالی در قبال برگشت دادن جزایر سهگانه به ایران.
رد قاطعانه خواسته صقر (ناصریست بود) از سوی ایران دربارهٔ واگذاری تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران در قبال دریافت پول. بریتانیا نیز دربارهٔ برگرداندن تنبها به ایران هیچ اعتراضی نکرد و فقط تلاش کرد که دربارهٔ بوموسی امتیازاتی بنفع شیوخ از ایران بگیرد.
در نتیجه ایران رضایت داد به دادن کمک مالی سالانه یک و نیم میلیون پوند به امیر شارجه برای توسعه و عمران شیخنشین شارجه.
اعطای سه فقره چک به همین مبلغ برای سال ۱۹۷۱ از سوی وزارت خارجه ایران پس از امضای توافقنامه همکاری و ترتیبات برگشت جزایر به ایران میان ایران و ویلیام لوس میانجیگر بریتانیایی.
ایران این یادداشت تفاهم (مذکرة التفاهم) را فقط ترتیبات موقتی برای برگشت بوموسی میدانست و هویدا فردای آن در پارلمان اعلام کرد: «جزایر سهگانه امروز بهطور کامل به مام میهن برگشت و ما به هیچ چیز کمتر از حاکمیت کامل ایران بر سه جزیره رضایت ندادیم». نخستوزیر وقت ایران در واقع تفاهم نامه ۱۹۷۱ را موقتی دانست. عباسعلی خلعتبری قبل از پذیرش توافقنامه از طرف دولت ایران طی یادداشتی به دولت بریتانیا اعلام کرد تفاهم نامه و ترتیبات را میپذیرد اما هیچ گونه محدودیتی را برای اعمال (حاکمیت) ایران نمیپذیرد.
به موجب تفاهم نامه ایران قبول مساعدت کرد که، سالیانه یک و نیم میلیون لیره به شیخ شارجه بپردازد تا زمانی که آن کشور از کمک مالی برای توسعه زیر ساختها بینیاز شود.
دربارهٔ جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ که ایران آنها را ملک مسلم خود میدانست، حاضر به پذیرش هیچ گونه شرط یا همکاری با رأسالخیمه نشد و اعلام کرد: به زور یا با رضایت جزایر به ایران برخواهد گشت. صرف نظر از سوابق تاریخی حاکمیت ایران- انگلستان نیز پذیرفته بود که این دو جزیره در داخل حوزه قلمرو و صلاحیت دریایی ایران قرار دارد (دنیس رایت و اسدالله علم). بنابراین انگلستان نتوانست دربارهٔ برگردان تمبها هیچ گونه عذر و بهانه و شرطی بتراشد و بدون هیچ گونه شرطی دو تنب به ایران برگشت داده شد.
در دسامبر ۱۹۷۱ نماینده ایران در شورای امنیت اسناد و مدارک ایرانی بودن جزایر را به اعضای شورای امنیت ارائه نمود و شکایت ۴ کشور عربی برای همیشه از دستور کار خارج شد.
"این جزایر همواره از گذشتههای بسیار دور بخشی از قلمرو ایران بودهاند و در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی جزء حوزهٔ صلاحیت و حکمرانی لنگه به حساب میآمدهاند که خود یک بخش اداری از استان فارس بودهاست.
حاکمیت ایران بر این جزایر در کتابها، اسناد تاریخی، نقشههای جغرافیایی و به خصوص در اسناد رسمی، گزارشهای اداری و یادداشتهای وزارت خارجه و دفتر امور هندوستان در انگلستان در خلال قرنهای ۱۷ و ۱۸ و بخش اعظم قرن ۱۹ و در اسناد و نقشههای روسیه و آمریکا نیز منعکس شدهاست.
در «نقشه اداره جنگ» انگلستان ۱۸۸۷ و نقشه سال ۱۸۸۶- اداره امنیت بریتانیا که توسط سر ادموند وولف از طرف ملکه انگلستان به ناصرالدین شاه هدیه شدهاست؛ و نقشه لرد کروزن از ایران مورخ ۱۸۹۲ و نقشه مورخ ۱۸۹۷
نقشه شرح وضعیت دریانوردی در خلیج فارس که در سال ۱۷۸۶ توسط جان مک کلئور تهیهاست.
یادداشتهای جغرافیایی مربوط به امپراتوری ایران که جی.ام. کیز مشاور سیاسی سرجام ملکم سال ۱۸۱۳ به چاپ رسیدهاست،
نقشه وزیر مختار بریتانیا در هند، کاپیتان سی.بی.اس. سنت جان در سال ۱۸۷۶
نقشه سال ۱۸۹۷ رنگی ایران توسط دفتر نقشهبرداری اداره امور خارجی هند (بریتانیا) در همه این نقشهها جزایر تنب و بوموسی به رنگ قلمرو اصلی ایران است.
گذشته از دورههای مختلف تاریخی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۵۰۰ تمامی جزایر و سواحل خلیج فارس تحت حکومت سلطان هرمز بود که خود تابع حکّام فارس یا کرمان محسوب میشد. در دوره استعمار مدت کوتاهی حاکمیت مؤثر ایران بر جزایر تحتالشعاع قرار گرفت اما ایران هرگز حاکمیت خود بر این جزایر را به دولتی تفویض نکردهاست.
مأموران ایرانی در طول سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۷۱ بارها به صورت علنی یا مخفی به جزایر سرکشی میکردند و تحرکات انگلیسیها را گزارش میکردند بهخصوص دربارهٔ معدن خاک سرخ ابوموسی و از چراغهای دریایی.
در دورهٔ ۲۲ نوامبر ۱۹۵۴ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۵۵ سواحل ایران در خلیج فارس به صورت فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس سازمان دهی شد. طبق طرح تقسیمات اداری جدید، تنب بزرگ جزء بخش قشم قرار گرفت که خود قسمتی از حوزهٔ بندرعباس محسوب میشد و جزایر تنب کوچک و ابوموسی به بخش جزیرهٔ کیش اختصاص یافت. البته ابوموسی در تابستان ۱۹۵۸ در بخش کیش ادغام شد. در این موارد، دولت بریتانیا هیچ اعتراضی نکرد.
باز پسگیری جزایر ابوموسی تنب بزرگ و کوچک توسط کشور شاهنشاهی ایران و پیامدهای آن
بازپسگیری ابوموسی و تنبهای بزرگ و کوچک، در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ و با خروج نیروهای انگلیسی از این جزایر که در تنگه هرمز واقع شدهاند صورت گرفت. پس از عقبنشینی نیروهای انگلیسی، نیروی دریایی شاهنشاهی ایران کنترل سرزمینی این جزایر را به دست گرفت.
تاریخچه مناقشه و جزایر
به گفته ایرانشناس پیروز مجتهدزاده، جزایر تنب بزرگ و کوچک از سال ۱۳۳۰ تا ۱۵۰۷ میلادی تحت سلطه ملوک هرمز بوده تا اینکه در سال ۱۵۰۷ پرتغالیها این جزایر را اشغال کردند. پرتغالیها این جزایر را تا سال ۱۶۲۲ به اشغال خود درآورده بودند تا اینکه توسط شاه عباس اول از این جزایر بیرون رانده شدند. این جزایر از سال ۱۶۲۲ تا ۱۹۲۱ بخشی از پادشاهیهای مختلف ایرانی بودند. این جزایر در ۷ ژوئن ۱۹۲۱ توسط امپراتوری بریتانیا اشغال شدند و کنترل آنها به امارت شارجه واگذار شد. در سال ۱۹۷۱، اندکی قبل از پایان قیمومیت بریتانیا و تشکیل کشور امارات متحده عربی، ایران توافقنامهای را امضا کرد که به موجب آن دو دولت ایران و امارت شارجه جزیره ابوموسی را بهطور مشترک اداره خواهند کرد، و به همین دلیل ایران کنترل بخشی از جزیره ابو موسی را به دست گرفت. ایران و شارجه یک تفاهم نامه امضا کردند. براساس نقشه پیوست شده در یادداشت تفاهم نامه، ایران و شارجه موافقت کردند تا شارجه یک پاسگاه پلیس محلی داشته باشد و ایران نیز بتواند نیروهایی را در این جزیره مستقر کند. بر اساس این تفاهم نامه ایران و شارجه در مناطق تحت تصرف خود صلاحیتهای کامل دارند و پرچم ایران در آن جا برافراشته خواهد بود. همچنین پرچم شارجه نیز فقط در بالای ایستگاه پلیس برافراشته خواهد شد. نیمی از درآمدهای نفتی جزیره ابوموسی بهطور مستقیم به ایران و نیم دیگر به شارجه پرداخت خواهد گردید. در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱، ایران کنترل جزایر مذکور را به دست گرفت.
عملیات
در سپیدهدم تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱، هلیکوپترهای ایران بر فراز جزیره تنب بزرگ به پرواز درآمدند و جزوههایی را که به زبان فارسی نوشته شده بود، رها کردند که از ساکنان جزیره که بیشتر کشاورز و ماهیگیر بودند، میخواست تسلیم شوند. در تنب بزرگ و کوچک، حاکم راس الخیمه صقر بن محمد القاسمی، که با ایران توافقنامهای امضا نکرده بود، در برابر نیروهای ایرانی که به جزایر تنب بزرگ و کوچک اعزام شده بودند، مقاومت کرد.
ساعت ۵:۳۰ بعد از ظهر ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱، یک گروه از نیروهای مسلح ایران با حمایت نیروی دریایی شاهنشاهی جزایر تنب بزرگ و کوچک را تصرف کردند. در تنب بزرگ، نیروهای ایرانی به پلیسهای مستقر در جزیره دستور پایین آوردن پرچم راس الخیمه را دادند. سالم سهیل بن خمیس، یکی از شش پلیس مستقر در این ایستگاه، حاضر به انجام این کار نشد و با نیرویهای ایرانی درگیر و کشته شد. پلیس راس الخیمه در تنب بزرگ با نیروهای ایرانی درگیر شد و در نتیجهٔ درگیری، چهار پلیس راس الخیمه و سه سرباز ایرانی کشته شدند. سپس نیروهای ایرانی، ایستگاه پلیس، مدرسه و تعدادی خانه را تخریب کردند و بومیان را مجبور به ترک جزیره کردند. پیکر افراد کشته شده در جزیره دفن شد و ساکنان سوار قایقهای ماهیگیری شدند و به راس الخیمه منتقل شدند. نیروی دریایی شاهنشاهی ایران کنترل این جزایر را با مقاومت اندکی که سوی از نیرویهای پلیس عرب مستقر در آنجا صورت گرفت بهدست گرفت. جمعیت تنب بزرگ در سال ۱۹۷۱، ۱۵۰ نفر بود. به گفته نویسنده، ریچارد ن. شوفیلد، یک منبع اظهار داشتهاست که در آن زمان ۱۲۰ نفر از جمعیت غیرنظامی عرب تنب بزرگ از این جزیره اخراج شدهاند، اما براساس گزارشهای دیگر، مدتی قبل از وقوع این حادثه هیچکس در این جزیره سکونت نداشتهاست. با کشته شدن بن خمیس ۲۰ ساله او به عنوان اولین شهید تاریخ امارات متحده عربی در نظر گرفته شد و ۳۰ نوامبر به عنوان روز شهید در امارات متحده عربی جشن گرفته میشود.
در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱، یک گروه از سربازان ایرانی وارد جزیره ابوموسی شدند تا بتوانند بخشهایی را که در تفاهمنامه با شارجه مشخص شده بود تصرف کنند. عملیات فتح ابوموسی به فرماندهی فرمانده نیروی دریایی رهبری شد که با استقبال و پذیرایی از طرف برادر امیر شارجه و برخی از دستیاران وی مواجه شد. حاکم شارجه مجبور شد با مذاکره موافقت کند زیرا او به غیر از این گزینه هیچ راه حل دیگری نداشت. او برای دو موضوع مذاکره کرد اول برای تداوم کنترل بر بخش باقیمانده [در دست امارت شارجه] جزیره و موضوع دوم که مطلوب امیر شارجه و بر موضوع اول ترجیح داشت کنترل مجدد بر بخش دیگر جزیره [در دست ایران] بود. در همان روز امیرعباس هویدا نخستوزیر ایران رسماً خبر تصرف جزایر تنب بزرگ و کوچک و بخشی از جزیره ابوموسی را اعلام کرد و اظهار داشت که پرچم ایران بر روی نوک کوه حلوا، مرتفعترین نقطه جزیره ابوموسی برافراشته شدهاست. وی گفت: به دنبال مذاکرات طولانی با دولت انگلستان، حاکمیت ایران بر جزایر اعاده شد. وی سپس اظهار داشت دولت شاهنشاهی ایران به هیچ وجه از حق سلطه و حاکمیت خود بر سراسر جزیره ابوموسی صرفنظر نکرده و نخواهد کرد و بنابراین حضور مأمورین محلی در قسمتی از جزیره ابوموسی نباید به هیچ عنوان منافی یا متناقض با این سیاست اعلام شده تعبیر و تلقی شود.
پیامدها
ایران برای توجیه این عملیات این استدلال را ارائه داد که این جزایر از قرن ششم قبل از میلاد همواره جزئی از امپراتوری پارس بودهاند. با این حال، هیچ مدرکی در مورد تاریخ پیشا استعماری این جزایر باقی نماندهاست. اولین اثر نگاشته شده در مورد حاکمیت جزایر به سال ۱۵۱۸ برمیگردد که پرتغالیها ادعا کردند که اعراب در این جزایر ساکن بوده و بر آن حکم میراندند.
در دهههای بعد، این موضوع همچنان به عنوان موضوع مورد اختلاف بین کشورهای عربی و ایران باقی ماند. مذاکرات بین امارات و ایران در سال ۱۹۹۲ به شکست انجامید. امارات متحده عربی تلاش کرد این اختلاف را به دیوان بینالمللی دادگستری ببرد، اما ایران از قبول آن امتناع ورزید. تهران میگوید جزایر همیشه به ایران تعلق داشته و هیچگاه از حق حاکمیت خود بر جزایر نخواهند گذشت و همواره به عنوان بخشی از قلمرو ایران باقی خواهند ماند. امارات متحده عربی استدلال میکنند که این جزایر در طول قرن نوزدهم تحت کنترل شیوخ قاسمی بودهاست، که بنابراین حق حاکمیت بر این جزایر پس از سال ۱۹۷۱ و تشکیل کشور امارات متحده عربی به این کشور میرسد. ایران با بیان اینکه حاکمان محلی قاسمی که در بخشی از قرن ۱۹ در سواحل ایران مستقر بودهاند، تابع و فرمانبردار دولت ایران بودهاند، با این ادعا مقابله میکند. در سال ۱۹۸۰، امارات ادعای خود در مورد جزایر سهگانه را به سازمان ملل متحد برد، اما در آن زمان شورای امنیت سازمان ملل متحد رسیدگی به این شکایت را به تعویق انداخت و هیچگاه مورد بررسی قرار نگرفت. توماس ماتیر، مدیر اجرایی شورای سیاست گذاری خاورمیانه (MEPC)، اظهار داشت با توجه به اینکه ایران پیوسته از وساطت یا داوری شخص ثالث مانند دیوان بینالمللی دادگستری امتناع ورزیدهاست، وی تصرف این جزایر را نقض ماده ۳۳ منشور ملل متحده میداند.
جزایر سهگانه در دورههای تاریخی
پیش از اسلام
گزارشهای تاریخی یونانیان و رومیها و سفرنامههای آن دوران حکایت از فارسی بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیج فارس دارند. اسناد و سنگنبشته هخامنشی (جزیره خارک) که جزیره خارک کشف شد یک نمونه از این موارد است. کتیبه خط میخی خارک با اندازه ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر بر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شدهاست؛ و تاجی بر آن حک شده نشانگر حاکمیت و حضور مؤثر امپراتوری پارس بر جزایر دارد این کتیبه یگانه و بینظیر در سال ۱۳۸۶ هنگام هموار سازی و ساخت جادهای در جزیره خارگ و بهطور تصادفی پیدا شد.
در کنار کتیبه، آثاری از محل گردآوری آب شیرین و بازماندههای پلکان دسترسی به آن دیده میشود که امروزه خشک شدهاست. همچنین کتیبه در سایه یک درخت بزرگ «لیل» یا انجیر معابد قرار دارد. کتیبه از شش سطر تشکیل شده که دربردارنده شش واژه به خط و زبان فارسی باستان متداول در عصر هخامنشی است در پیرامون صخره، نشانهای میخی دیگر که گاه بسیار محو و ناخوانا هستند، دیده میشود. این سنگ نوشته خط میخی منحصربهفرد در اثر رها شدن آن بدون حفاظت توسط عوامل مرموز تخریب شد ولی با استفاده از تصاویر گرفته شده از آن چند خط بازخوانی شدهاست؛ که مربوط به حفر قنات و چاه آب است.
پس از اسلام
بهطور مشخص ابن حوقل، ابن فقیه و استخری عبارتهای مشابهی دارند:
این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان، سیراف و عبادان(آبادان) ختم میشود، در میان همه سرزمینها با نام فارس خوانده میشود زیرا مملکت فارس(ایران) از همه کشورها آبادتر، پیشرفته تر بوده و پادشاهان آن همه کرانههای دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بودهاند و هم در این روزگار مردمان پارس برهمه سواحل و کرانههای این دریا مستولی اند"(حاکمیت دارند).
دوره صفویان
صفویان که پرتغالیها را از خلیج فارس بیرون راندند، همه جزایر این دریا را به ایران بازگرداندند؛ و خلیج فارس تماماً یک دریای ایرانی شد؛ و تا سال ۱۸۵۰ روسیه و عثمانیها و بریتانیا، ایران را صاحب تمام خلیج فارس میدانستند. (نقشه دوره عثمانی۱۱۴۲ ق) افول قدرت صفویان در اوایل قرن دوازدهم سبب ایجاد آشفتگی در ایران شد. شیخ قاسمی کرانههای مُسَنْدَم (شارجه)، در دهه ۱۱۰۰ با بهره گرفتن از این آشفتگی، به باسعیدو (در جزیره قشم) رفت.
فتح هرمز و حاکمیت بر کل خلیج فارس
نوشتار(های) وابسته: فتح هرمز (۱۶۲۲)
۲۱ آوریل سال ۱۶۲۲ سپاه ایران جزیره هرمز را از بزرگترین امپراتور قرن باز پس گرفت و جایگاه خود را در جهان در فهرست ابرقدرتهای قرن شانزدهم ثبت کرد. انگلیسیها نیز ۴ کشتی خود را با خدمه فنی در اختیار ارتش امام قلی خان گذاشتند. آلفونسو دالبوکرک (پرتغالی) اعتقاد داشت هر کشوری که سه نقطه مالاگا، عدن و هرمز را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود. اهمیت هرمز آنقدر بود که استعمارگران انگلیسی را نیز به طمع انداخته بود. سپاه ایران به دلیل شکایتهای ایرانیان گمبرون قصد تنبیه پرتغالیها در خلیج فارس کرد و نه تنها جزیره هرمز را آزاد ساخت بلکه پرتغالیها را تا مومباسا در کنیا مجبور به عقبنشینی کرد؛ و این مقدمهای برای شکستهای پی در پی پرتغال در شرق آفریقا. شد و با حمایت شاه ایران، امام مسقط موفق شد قلعه عظیم مامباسا را در جنگ خونینی که به جنگ صلیبی مامباسا معروف است را تصرف کند. ایران تا سال ۱۸۲۰ پرچم دار تمام خلیج فارس و دریای عمان و بحر فارس شد. بریتانیا که از شکست پرتغال خرسند بود درعهدنامه مجمل ۱۸۰۸ و عهدنامه مفصل ۱۸۱۲ مجمل و مفصل حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس به رسمیت شناخت.
در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی چنین آمدهاست:
از فتوحات (پیروزیهایی) که درین سنه مبارکه مطابق احدی و ثلثین و الف(۱۰۳۱ قمری) به نیروی اقبال قرین حال اولیاء دولت بیزوال گردید، فتح و تسخیر بلده هرموز است که بسعی امامقلیخان امیر الامرا فارس بوقوع پیوست… و در سال گذشته اشعاری شد (آن پیروزی به شعر درآورده شد) که بنابر ظهور بیادبیهای فرنگیه پرتکالیه مقیم آنجا… امیر الامرا مذکور لشکر بتادیب (مجازات) ایشان فرستده خود نیز متعاقب رفت… در این وقت که فرنگیه پای از دایره ادب بیرون نهاده به اموری که بتحریر پیوست اقدام نمودند… جماعت انگلیسی را اخبار نموده ایشان نیز بر حسب وعده آماده خدمت شدند. القصهامام قلی خان شجاعت شعار با جنود قاهره فارس متوجه آن صوب (سوی) گشته خود در بندر گمبرو که الیوم به بندر عباسی موسوم است اقامت کردند و افواج قاهره (سپاهیان پیروزمند) از دریا با کشتیها و سفاین عبور نموده داخل جزیره هرمز شدند… القصه بعد از دو ماه و چند روز امتداد ایام محاصره و جنگ و جدال به نیروی دولت و اقبال که همواره قرین حال این دودمان والاست، قلعه رفیع بنیان هرموز که در متانت و حصانت شهره جهان و از کارنامههای نادره فرنگیان است، مسخر اولیای دولت ابد پیوند گردید… چون خبر فتح هرموز رسید، جناب خانی (امام قلی خان) مورد تحسین و آفرین شاه (عباس) و سپاه گردید و آن خبر بهجت اثر بر مبارزان قلعه گشای رکاب همایون مبارک و میمون آمده در همان روز قلعه قندهار نیز بتوفیق کردگار مفتوح گشت.. از هر طرف که چشم گشایی نشان فتح… وز هر طرف که گوش نهی مژده ظفر.
دورههای افشاریه و زندیه
نادرشاه افشار (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۰)، عربهای مسندم را برجای خود نشاند، ولی مرگ وی آشفتگی را به ایران بازگرداند. کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) قبایل عربِ ساکن در کرانههای شمالی خلیج فارس را سرکوب کرد و اقتدار ایران را در کرانههای ایرانی شمال خلیج فارس برقرار کرد. (جعفری ولدانی). در این دوران بود که شاخهای از قواسم (جواسم) مُسَنْدَم، در بندر لنگه ساکن شدند و توانستند با قبول تابعیت ایران مقام ضابطی بندر لنگه و توابع آن را از کریم خان زند بگیرند. (لوریمر، ج ۱، ص ۶۳۱–۶۳۲؛ نوری زاده بوشهری، ص ۱۲۹؛ موحد، ص ۹۴–۹۷). در سراسر دوران صفویه و زندیه و قاجاریه، فرمانداری بندر لنگه شامل بندرهای کنگ، لافْت، چارَک و جزایر قشم، کیش، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی، سیری / سرّی، فارور و نَبیو فارور میشد (مجتهدزاده، ۱۹۹۵، ص ۱۹).
دوره قاجار
در نظام حکومتی ایالتی آن دوران، که به نظام «ممالک محروسة» ایران معروف بود، فرمانداری و حکومت بر ولایات ایران، چه این ولایات به صورت خودمختار و تحت فرمان حاکمان محلی اداره میشدند چه حکومت مرکزی فرماندار آن را تعیین میکرد، حق مالکیت و حاکمیت مستقلی برای فرمانداران محسوب نمیشد چنانکه پیش از فرمانداری عربهای قاسمی در بندرلنگه، شماری از فرمانداران ایرانی آنجا را اداره میکردند و پس از عزل قاسمیان در ۱۲۶۶، تعدادی از فرمانداران ایرانی اداره امور بندرلنگه و توابع آن را بر عهده گرفتند. در ۱۸۲۰ که بریتانیا شیوخ قاسمی ساحل جنوبی خلیج فارس را که به راهزنی دریایی میپرداختند سرکوب کرد، قصد داشت قواسم لنگه را نیز مورد تعرض قرار دهد اما ایران با این استدلال که آنها تابع ایران هستند و دزدی دریایی نمیکنند و اگر هم کردند دولت ایران آنان را سرکوب خواهد کرد با آن مخالفت کردند (کلی، ص ۱۶۱–۱۶۲). بر اساس همین واقعیت جغرافیایی بود که از ۱۲۵۶ تا ۱۲۶۵/ دهه ۱۸۴۰، که بریتانیا در خلیج فارس، اقتدار مییافت و جزایر خلیج فارس را به حاکمیتهای عربی تحتالحمایه خود تبدیل میکرد، میرزا آقاسی، صدراعظم وقت ایران، در اطلاعیهای و یادداشتی به بریتانیا همه جزایر خلیج فارس را متعلق به ایران اعلام کرد.
از اواخر عهد قاجار تا ۱۳۱۶، تقسیمات کشوری تغییر یافت و نظام سیاسی ـ اداری تازهای به وجود آمد. بر اساس این نظام جدید، ایران به ۲۷ ایالت تقسیم شد. ایالت بیست و ششم، شامل جزایر و بندرهای خلیج فارس میشد و بندر لنگه و توابع آن، ولایت ویژه آن ایالت بهشمار میآمدند.
مستعمرات امپراتوری بریتانیا در سال ۱۸۹۷ میلادی با رنگ قرمز در نقشه یا زیر نامشان مشخص شدهاند.
بر اساس کتاب خاطرات محمد مصدق سیاستمدار دوره پایانی قاجار و دورهٔ پهلوی هنگامی که وی وزیر خارجه شدهاست موضوع مناقشه با استعمار بریتانیا در خصوص جزایر سهگانه خلیج فارس پرونده و پوشهای داشتهاست که در آن مدارک و مستندات ایران در مورد مالکیت بر جزایر نگهداری میشدهاست. محمد مصدق در صفحه ۱۶۲ کتاب «خاطرات و تألمات»، فصل بیست و چهارم، با عنوان «انتصاب من به وزارت خارجه» (وزیر خارجه)۱۳۰۲،(۱۹۲۳) دربارهٔ این جزیرهها، چنین نوشتهاست: «اولین روز ورودم به وزارت خارجه، میرزا محمد تقی خان منتخب الملک، نامهای به من ارائه نمود که «سرپرسی لورن»، به نخستوزیر نوشته و موضوعش این بود که «جزایر «ابوموسی» و «شیخ شعیب» (لاوان)، متعلق به ایران نیست و نظامیان ایران برخلاف حق در آنها دخالت میکنند». بعد از خواندن پرونده (جزایر) متوجه شدم که این جزایر ملک طلق ایران است فوراً یادداشت اعتراض نوشتم و چند بار هم با او مذاکرات شفاهی داشتم. اصولاً آنطور که در همه کشورها مرسوم است. باید چنین پروندهای نزد وزارت کشور- وزارت دفاع - نیروی دریایی نیز وجود داشته باشد که تحولات این مناقشه را از ابتدا دنبال کرده باشند. اختلاف ایران و بریتانیا از ابتدای حضور انگلیسیها در خلیج فارس موضوع اختلافات دو کشور بودهاست. بریتانیا ابتدا در دو قرارداد مجمل و مفصل حق حاکمیت ایران بر خلیج فارس را به رسمیت شناخته ولی سپس با مستعمره نمودن شیخ نشینهای ساحل جنوبی در واقع خود را شریک در حاکمیت خلیج فارس و همسایه ایران جا زده بود. کاری که قبلاً پرتغالیها کرده بودند و شکست خوردند. تقریباً از دوره فتحعلی شاه نوشتههای رسمی در مورد ایرانی بودن جزایر خلیج فارس وجود دارد. نامه. آقا میرزا آغاسی - نامه فتح علی شاه - اظهارات ناصرالدین شاه -و نامهها و یادداشتهای متعدد در دوره قاجار و پهلوی که تعدادی از آنها منتشر شدهاست.
بهرهبرداری ایران از خاک سرخ بوموسا
بوموسا از زمانی اهمیت پیدا کرد که معدن خاک سرخ آن مورد توجه قرار گرفت. بهرهبرداری از معدن خاک سرخ بوموسا ابتدا از سوی ناصرالدین شاه به معین التجار بوشهری واگذار شد اما چند سال بعد این معدن به حال خود رها شد تا این که یکی از تجار بندر لنگه با زد و بند با شیخ قاسمی در بند لنگه بهرهبرداری و صادرات خاک سرخ را به دست گرفت و سالانه چهل هزار کیسه خاک سرخ بهرهبرداری میکرد او نیز چند سال بعد کار را رها کرد. بعد از مدتی یک آلمانی از شرکت ونکهاوس با دولت ایران وارد مذاکره شد و قرارداد بهرهبرداری از این معدن را بدست آورد ولی با کارشکنی انگلیسیها دوباره کار رها شد و اینبار انگلیسیها خود بهرهبرداری را بدست گرفتند. در همین زمان ایران نیروهای مخفی به معدن فرستاد تا وضعیت بهرهبرداری غیرقانونی انگلیسیها را گزارش کنند. سلمان قاسمیان از عبدالرضاهوشنگ مهدوی نقل میکند:
«تجدید حاکمیت ایران بر لنگه در سال ۱۸۸۷م/۱۳۰۵ ه. ق، و تحقیقات احمد خان دریابیگی و ارسال این موارد به دربار ناصرالدین شاه و صدر اعظم او - امین السلطان از دیدگاه مقامات انگلیسی یک شوک سیاسی بود. نماینده سیاسی که مخفیانه از این نامه اطلاع یافته بود، آن را برای وزیر مختار انگلستان در تهران فرستاد. ظاهراً این نخستین سندی است که ایران بهطور رسمی بر حاکمیت دیرین خود بر جزایر تأکید نموده و به دست مقامات انگلیسی رسیدهاست. این نامه مقامات انگلیسی را نسبت به آینده موقعیت خود در خلیج فارس نگران نمود. همزمان، پرچم ایران بر سیری برافراشته شد. اگرچه انگلستان حضور نیروهای ایرانی در این جزیره را مورد اعتراض قرار داد اما در سال ۱۸۸۸م/۱۳۰۵ ه.ق موقعیت ایران در سیری را به رسمیت شناخت و نسبت به اعلامیه ایران که جزایر چهارگانه را جزئی از سرزمین خود دانسته بود اعتراضی ننمود. وزیر مختار انگلستان در تهران نیز در ژوئیه همان سال به ناچار موضع ایران را پذیرفت و به علاوه نسخهای از نقشه ۱۸۸۶ م/۱۳۰۳ه. ق، شعبه اطلاعات وزارت جنگ انگلستان که در آن جزایر مذکور به رنگ خاک ایران بود را به شاه داد. این نقشه در سال ۱۸۹۱ م/۱۳۰۸ ه.ق) تجدید چاپ شد. در سالهای ۱۸۹۲ م/ ۱۳۰۹ ه.ق و ۱۸۹۷ م/۱۳۱۴ه.ق به دستور لرد کرزن نقشههایی از ایران تهیه شد و در این موارد نیز جزایر مذکور جزئی از خاک ایران هستند.»
از طرف دیگر تقی طبرسا در رابطه با اعتراض مظفرالدین شاه به اشغال جزایر تنب و ابوموسی توسط انگلستان مینویسد:
در این حال، مظفرالدین شاه طی فرمانی توسط عین الدوله صدر اعظم به وزیر امور خارجه مورخ ۲۲ ربیعالثانی ۱۳۲۲ [۶ ژوئیه ۱۹۰۴ / ۱۵ تیر ۱۲۸۳] نوشت:
«در خصوص تمب و ابوموسی … با این که دولت علیه این دو محل را که ملک ثابت خود میداند … و از دریابیگی و معینالتجار هم که احتمال قوی میرود مستندات این کار را بدانند یا بتوانند تحصیل نمایند هم جداً خواهید خواست که هر سندی بتوانند به دست بیاورند یا دلیلی اقامه نمایند به اطلاع جناب مستطاب عالی برسانند که به لندن مرقوم بنمایید…"»
محمد مصدق در کتاب «خاطرات و تألمات»، فصل ۲۴: «انتصاب من به وزارت خارجه» (وزیر خارجه) ۱۳۰۲، دربارهٔ این جزیرهها، چنین نوشتهاست:
«اولین روز ورودم به وزارت خارجه، میرزا محمد تقی خان منتخب الملک، نامهای به من ارائه نمود که «سرپرسی لورن»، به نخستوزیر نوشته و موضوعش این بود که جزایر «ابوموسی» و «شیخ شعیب» (لاوان)، متعلق به ایران نیست و نظامیان ایران برخلاف حق در آنها دخالت میکنند». بعد از خواندن پرونده (جزایر) متوجه شدم که این جزایر ملک مطلق ایران است فوراً یادداشت اعتراض نوشتم و چند بار هم با او مذاکرات شفاهی داشتم.»
جزایر سهگانه در دوره پهلوی
در سال ۱۳۴۱ جزیره سیری بدون سر و صدا به ایران بازگشت. در دوره پهلوی درخواست ایران برای حاکمیت بر جزایر سهگانه و بهرهبرداری از خاک سرخ بوموسی همواره مطرح بودهاست. تا اینکه موضوع جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس میان ایران و چندی از امیران عرب از سال ۱۳۴۵ خورشیدی با تضعیف موقعیت نیروهای انگلیسی در این جزایر (ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) به اوج خود رسید و در سال ۱۹۷۱ و ورود نیروهای نظامی ایران در همان سال به این سه جزیره بر اساس توافقات صورت گرفته میان دو کشور مرحله دیگری آغاز شد. روزی که ایران جزایر را از بریتانیا تحویل گرفت <سی ام نوامبر ۱۹۷۱> دو روز قبل از تأسیس کشور امارات متحده عربی بود. این اختلافات بر روابط ایران با کشورهای عربی و جنگ ایران و عراق اثرگذار بودهاست.
قاسمی سفیر و دیپلمات زمان شاه در برنامه صدای آمریکا میگوید سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۱ که مذاکرات برای پس گرفتن جزایر از استعمار بریتانیا مطرح بود سه دیپلمات جوان(.... و داوود هرمیداس باوند و …)به لندن اعزام شدند تا مستندات مالکیت ایران را بر جزایر در اسناد انگلیسی بررسی کنند آنها ۶ ماه آنجا بودند و نقشهها و مستندات خوبی را در اثبات مالکیت ایران آوردند که در پوشه پرونده ابوموسی نگهداری میشد و پرونده آن باید در وزارت خارجه وجود داشته باشد.
یادداشت تفاهم ایران و انگلیس-شارجه (۱۹۷۱)
استقبال محمد القاسمی، حاکم شارجه از فرماندهان ارتش شاهنشاهی ایران (نفر اول سمت راست فرید خزعل از نوادگان شیخ خزعل فرمانروای محمره (خرمشهر) است) در کرانه جزایر تنب، ناو آرتمیس- آذر ۱۳۵۰/۱۹۷۱.
در سال ۱۹۰۳ دولتهای هند و بریتانیا، شیوخ شارجه را که آن هنگام از داشتن سرزمین بیبهره بود، وادار کردند که پرچم قبیلهای خود را در جزیرهها به اهتزاز درآورند. ایران اعتراض به این اقدام را تقریباً بلافاصله آغاز کرد تا سال ۱۹۷۰ که اعتراضهای نیرومند ایران سرانجام بریتانیای کبیر را وادار ساخت تا از راه مذاکره این مسئله را حل کند.
مذاکراتی که توسط «سر ویلیام لوس» نماینده ویژه بریتانیا در امور جزایر و «امیرخسرو افشار قاسملو» نماینده ویژه و سفیر ایران در بریتانیا پیگیری شد، ماهها ادامه یافت تا سرانجام به این نتیجه رسیدند که دو جزیره تنب که در بالای خط میانه و نزدیک ساحل ایران است، بدون ردو بدل شدن هیچ توافقنامهای به ایران بازپس داده شوند و دربارهٔ ابوموسی، طی یک تفاهم نامه اعمال حاکمیت مشترک ایرانی - شارجهای با دراختیار گذاشتن امنیت کل جزیره به ایران در نظر گرفته شود.
این توافق براساس تفاهمنامه ۲۷ نوامبر ۱۹۷۱ که از سوی ایران و شارجه، زیر سرپرستی وزارت امور خارجه و مشترکالمنافع پادشاهی متحده بریتانیا، امضاء شد، شکل گرفت. بازگشت جزایر سهگانه به ایران روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در شرایطی صورت گرفت که نیروهای ایرانی در جزیره ابوموسی مورد استقبال برادر حاکم وقت شارجه و حاکم فعلی قرار گرفتند. این اتفاق در شرایطی صورت گرفت که پادشاهی متحده بریتانیا هنوز مسئول روابط خارجی و دفاع سرزمینی اماراتی بود که چند روز پس از آن به امارات متحده عربی تبدیل شدند. پس از آن نماینده دایمی پادشاهی متحده بریتانیا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در جلسه ۹ دسامبر ۱۹۷۱ از این که این ترتیبات و توافقها به صلح و امنیت در منطقه یاری خواهد داد، ابراز «رضایت» کرده بود.
در حقیقت با فشارهای متعدد بریتانیا، ایران مجبور شد که ورود به جزیره بوموسا را زیر شرایط یک یادداشت تفاهم انجام دهد. حال این که ایران اصرار داشت که بدون هیچ گونه قید و شرطی جزایر باید به حاکمیت ایران برگردد ولی شارجه و بریتانیا ضمانتهای لازم برای احترام به مالکیت شهروندان تابعه شارجه را درخواست داشتند. ایران در تمام مذاکرات اعطای ضمانت به شهروندان شارجه را موقت میدانست.
در جریان اعاده حاکمیت ایران بر جزایر، سه تن از نیروهای ایران (سروان رضا سوزنچی، مهناوی حبیب سلکی کهریری و ناوی آیتالله خانی) به دلیل ناهماهنگی میان شیخ شارجه با پلیس بومی جزیره تنب بزرگ کشته شدند. این درحالی بود که ورود نیروهای ایرانی به جزایر از قبل با شیوخ شارجه و راس الخیمه هماهنگ شده بود و شیخ شارجه، برادر خود شیخ صقر را به استقبال نیروهای ایران فرستاده بود.