سازمان ملل پس از يازده سال كه روشن ترين حقايق را كتمان كرده بود، سرانجام برغم خواست ابر قدرتها و كسانى كه هنوز هم از اسلام و جمهورى اسـلامـى مـى تـرسـنـد، بطور صريح دشمنان ما را محكوم كرد و ما اين پيروزى را مديون بينش حكيمانه امام بزرگوارمان و از مصاديق روشن نصرت خداوند مى دانيم .
مقام معظم رهبرى
پـيـروزى انـقـلاب اسـلامـى ، مـوجـب تـغيير ساختار قدرت در خاورميانه شد و نظام امنيتى ساخته و پرداخته غرب را در منطقه به هم ريخت . از سويى صـدام بـا روحـيـه قـدرت طلبى ، حسن البكر را از مسند قدرت كنار زد و با طمع رهبرى جهان عرب و پركردن خلاء قدرت در منطقه و به دست آوردن امـتـيـازات از دسـت داده در قرار داد 1975، خود را مناسب ترين وسيله در دست غرب براى دستيابى به اهداف سلطه گرانه اش معرفى كرد. نخست در اوليـن اقـدام به سركوبى شيعيان عراق و از سويى به بمب گذارى در تاءسيسات نفتى ايران توسط گروهكهاى ضد انقلاب پرداخت و همزمان در تـلويـزيـون دولتى به بهانه باز پس گيرى سه جزيره از ايران ، حملات مستقيم و غير مستقيم تبليغاتى را متوجه ايران كرد، وزارت امور خارجه عراق به صورت رسمى در 26/6/1359 طى يادداشتى قرار داد 1975 الجزاير را لغو و صدام در برابر دوربين تلويزيون ، قرار داد را پاره و در 31 شهريور 1359، حمله سراسرى خود را به ايران آغاز كرد.
در آخـريـن سـاعـات روز 31 شـهـريـور 1359 / 22 سـپـتـامـبـر 1980، دبـيـر كـل سـازمـان مـلل ضـمـن مـذاكـره بـا نـمـايـنـدگـان دو دولت ، پـيـشـنـهـاد كـرد كـه مـسـاعـى جـمـيـله خـود را بـراى كـمـك بـه حل مسالمت آميز به كار بندد، اما با پاسخى روبه رو نشد.
روز بـعـد دبـيـر كـل بـر اسـاس مـاده 99 مـنـشـور مـلل ، از شـوراى امـنـيـت خـواسـت كـه بـا تـوه بـه خـطـر مـحـتـمـل افـزايـش مـخـاصـمـه ، فـورا تـشـكـيـل جـلسـه دهـد. هـمـان روز نشست شوراى امنيت برگزار و اولين موضع گيرى شورا، طى بيانيه اى اعلام شد.
در 3 مهر 1359، دبير كل به شوراى امنيت اطلاع داد كه جنگ ميان ايران و عراق ادامه دارد و پيشنهاد كرد شوراى امنيت مسئله را با فوريت رسيدگى كند. اين جلسه در روزهاى 26 و 28 سپتامبر تشكيل و اولين قطعنامه را به اتفاق آرا در جلسه شماره 2248 شورا مورخ 6 مهر 1359، تصويب كرد.
پـس از صـدور قـطـعـنـامـه 479، عـراق آن را پـذيـرفـت و اعـلام مـوافـقـت كـرد. امـا ايـران بـه دليـل حـضـور نـيروهاى عراق در خاك خود از پذيرش آن خوددارى كرد. پس از آن قطعنامه 598 به تصويب رسيدند. پس از تصويب قطعنامه 598، دبير كل اظهار داشت :
((قطعنامه اى كه اينك تصويب شد، اوج تلاشهاى مشترك اعضاى شوراى امنيت به عنوان نمايندگان جامعه بين المللى براى برقرارى راه حلى جامع ، عـادلانـه و شـرافتمندانه براى منازعه ايران و عراق است . براى پايان بخشيدن به جنگ در اين منطقه لازم است كه سياستهاى ملى همه اعضا، هماهنگ با نيات اعلام شده شورا گردد.
در ايـن جـهـت ، پـاراگـراف اجـرايـى شـمـاره 5 قـطـعـنـامـه مـسـئوليـت مـشـتـركـى را بـراى هـمـه كـشـورهـاى عـضـو سـازمـان مـلل متحد در پى دارد... يك قدم اساسى با مشورت دو كشور و ساير كشورهاى منطقه ، برقرارى ترتيباتى براى امنيت و ثبات منطقه خواهد بود. در مورد مسئوليت منازعه در اسرع وقت با مشورت دو طرف احتمال تشكيل هيئت بى طرف براى رسيدگى به موضع ، هدف اصلى خواهد بود... بياييد همه بـا هـم هـمـكـارى كـنـيـم ، شـمـا اعـضـاى شـورا، ايـران و عـراق و مـن بـه عـنـوان دبـيـر كـل سـازمـان ملل متحد.))
پـس از اعـلام رسـمـى پـذيـرش قطعنامه 598، از سوى ايران ؛ دبير كل گزارشى به شماره 20093/اس به شوراى امنيت تسليم كرد كه منجر به صدور قطعنامه شماره 619 گرديد.
ايـن قـطعنامه كه در جلسه شماره 2824 شورا در تاريخ 19 اوت 1988 برابر 18 مرداد 1367، به اتفاق آرا به تصويب رسيد، مبناى تاسيس و اعزام گروه ناظر نظامى ايران - عراق ملل متحد (unimog)گرديد.
متن قطعنامه 619 شوراى امنيت ، به اين شرح است :
با يادآورى مجدد قطعنامه (1987)، 598 خود،
1- گزارش دبير كل مذكور در سند 20093/اس در مورد اجراى پاراگراف 2 اجرايى قطعنامه (1987)، 598 را تصويب مى كند.
2- تـصـمـيـم مـى گـيـرد كـه طـبـق اخـتـيـارات خـود يـك گـروه نـاظـر نـظـامـى (unimog) را ايـجـاد و از دبـيـر كل مى خواهد اقدامهاى لازم را انجام دهد.
3- بعلاوه تصميم مى گيرد كه يونيماگ را براى مدت شش ماه تاءمين نمايد، مگر آنكه شورا تصميم ديگرى اتخاذ كند.
4- از دبير كل درخواست مى كند كه شوراى امنيت را از تحولات بعدى امر كاملا آگاه سازد.
سـرانـجـام يـازده سـال پـس از آغـاز جـنـگ 8 سـاله تـحـمـيـلى عـراق عـليـه ايـران و سـه سـال پـس از صـدور قـطـعنامه 598 و با تلاشهاى پى گير سياسى مسئولان نظام جمهورى اسلامى ، حقانيت ايران در دفاع به اثبات جامعه جهانى رسـيـد و خـاويرپرزدكوئيار دبير كل سازمان ملل متحد در 18 آذر 1370 طى يك گزارش رسمى به شوراى امنيت اعلام كرد كه عراق در 31 شهريور 1359 بـه ايـران حـمـله كـرده اسـت . مـتـن كـامـل گـزارش دبـيـر كـل سـازمـان مـلل بـه شـرح ذيل است :
1- در بـنـد 6 قـطـعـنـامـه 598، كـه در تـاريـخ 20 ژوئيـه 1987 تـصـويـب شـد، شـوراى امـنـيـت از دبـيـر كل درخواست كرد، در مشورت با ايران و عراق موضوع احاله برسى مسئوليت مخاصمه را با گروهى بى طرف پيگيرى كند، و در اولين فرصت ممكن ، در جهت اجراى اين درخواست به شوراى امنيت گزارش دهد.
2- در طول مذاكرات سه سال گذشته ، فرصتهاى متعددى براى مشورت با طرفين درباره بنده 6 قطعنامه داشته ام ، اين مذاكرات مرا قادر ساخت تا برداشتى از ديدگاههاى متفاوت دو طرف داشته باشم . اما به مرحله اى كه به تسليم گزارشى معنادار به شوراى امنيت بينجامد، نرسيد.
3- بـه دنـبـال تكميل اجراى پاراگرافهاى يك و دو قطعنامه 598، تلاشى جديدى براى تحقق ديگر مفاد قطعنامه با هدف تضمين برقرارى مجدد صلح ميان ايران و عراق بر مبناى طرح جامع صلحى كه توسط قطعنامه 598، ارايه شده بود، لازم به نظر رسيد، تا از اين طريق به تاءمين نيازهاى جارى و صلح و امنيت در منطقه كمك اساسى شود. بسيارى از تصميمهايى كه من برا تشديد تلاشها در جهت اجراى قطعنامه 598، اتخاذ كردم ، به شوراى امنيت منعكس شده است (سند شماره 23246/اس ).
4- دربـاره پـاراگراف 6 عناصرى از مواضع طرفين پيرامون اين پاراگراف باى من مشخص بود. با اين وجود من از دولتهاى ايران و عراق در نامه هايى مشابه به تاريخ 14 اوت 1991، خواستم تا در جامع ترين شكل ممكن ، جزئيات مواضع خود را درباره اين پاراگراف به من تسليم كنند. در هـمـان زمـان بـه مـنـظـور دسـتـيـابـى بـه كـامـل تـريـن درك از ايـن مـوضـوع تـصـمـيـم گـرفـتـم تـا بـطـور جـداگـانـه بـا تـعدادى از كارشناسان مـسـتـقـل مـشـورت كـنم . براساس پاسخ هاى 26 اوت 1991 عراق به 15 سپتامبر 1991، ايران كه به من تسليم شد، مشورتهايى كه با دو طرف داشتم ، تمام اطلاعاتى كه از كارشناسان مستقل به دست آمده است ، اكنون مايلم كه درباره پاراگراف 6 قطعنامه 598، به شوراى امنيت گزارش دهم .
5- مـسـلم اسـت كـه جـنـگ بـيـن ايـران و عـراق كـه سـاليـان دراز بـه طـول انـجـامـيـد، شـروعـش نـقـض حـقـوق بـيـن المـلل بود و موارد نقض حقوق بين الملل موجب مسئوليت براى مخاصمه است كه موضوع اصلى پاراگراف 6 مى باشد. آن بخش از موارد نقض مقررات بـيـن المـللى كـه در چـارچـوب پـاراگـراف 6 بـايـد مـورد توجه ويژه جامعه جهانى قرار گيرد، استفاده غير قانونى از زور و عدم احترام به تماميت ارضـى يـك كـشـور عـضـو اسـت . مـسـلمـا در طـول جـنـگ مـواردى عـمـده و گـسـتـرده از نـقـض اصول مختلف حقوق بين المللى انسانى وجود داشته است .
6- پاسخ عراق به نامه 14 اوت 1991 من پاسخى محتوايى نيست ، از اين رو من ناچارم به توضيحاتى كه قبلا توسط عراق ارايه شده است تكيه كـنـم . ايـن يـك واقـعـيـت اسـت كـه تـوضـيـحـات عـراق بـراى جـامـعـه بـيـن المـللى قـابـل قبول و كافى نيست .
بـنـابـراين رويداد برجسته اى كه تحت عنوان موارد نقض دربند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم ، همانا حمله 22 سپتامبر 1980 عليه ايران است كـه بـر اسـاس مـنـشـور مـلل مـتـحـد، اصـول و قـوانـيـنـى شـنـاخـتـه شـده بـيـن المـللى يـا اصول اخلاقى ، قابل توجيه نيست و موجب مسئوليت مخاصمه است .
7- حتى اگر قبل از شروع مخاصمه برخى تعرضات از جانب ايران صورت گرفته باشد، چنين تعرضاتى نمى تواند توجيه كننده تجاوز عراق بـه ايـران - كـه اشـغـال مـسـتـمـر خـاك ايـران را در طـول مـخـاصـمـه در پـى داشـت - بـاشـد. تـجـاوزى كـه نـاقـض مـمنوعيت كاربرد زور كه يكى از اصول حقوق بين چ است ، مى باشد.
8- از مـيـان مـوارد مـتـعـد نـقـض حـقـوق انـسـانـى كـه در طـول جـنـگ رخ داده ، مـوارد بـسـيـار تـوسـط سـازمـان ملل و يا كميته بين المللى صليب سرخ ثبت شده است .
بـه عـنـوان مـثـال مـن بـه درخـواسـت يك و يا هر دو طرف ، در موارد متعددى ، هياءتهاى كارشناسى را براى تحقيق درباره موارد نقضى مانند استفاده از تسليحات شيميايى ، حملات به مناطق غير نظامى و بدرفتارى با اسراى جنگى به صحنه نبرد اعزام كردم . نتيجه اين تحقيقات جملگى به شوراى امـنـيـت گـزارش شـده و بـه عـنـوان سـنـد ايـن شـورا انـتـشـار يـافـتـه انـد. ايـن گـزارشـهـا بـا كـمـال تـاسـف حـاكى از وجود شواهدى از موارد نقض جدى حقوق انسانى است و در يك مورد من موظف بودم با تاسف عميق اين يافته كارشناسان را متذكر گـردم كـه سـلاحـهاى شيميايى عليه غير نظاميان ايرانى در منطقه اى در نزديكى يك مركز شهرى عارى از هرگونه حفاظت در برابر اين حملات به كار رفته است (سند شماره 20134/اس )، شورا ناخشنودى خود از اين مساءله و محكوميت آن را در قطعنامه 620 مصوبه 26 اوت 1988 اعلام كرد.
9- رويـدادهـاى جـنـگ ايـران و عـراق كـه بـراى سـاليـان طـولانـى در صـدر اخـبـار وسـايـل ارتـبـاط جـمعى دنيا قرار داشت ، براى جامعه بين المللى كاملا شناخته شده است . همچنين مواضع طرفين كه در موارد بسيارى از اسناد رسمى منعكس شده و انتشار يافته بر همگان واضح است .
به نظر من تعقيب پاراگراف 6 قطعنامه 598 هدف مفيدى را در بر ندارد و در جهت صلح و اجراى قطعنامه 598 به عنوان يك طرح صلح جامع ، اكنون لازم اسـت رونـد حـل و فـصـل دنـبـال شـود. در واقـع پـرداخـتـن بـه مـبـنـاى دقـيـق روابـط صـلح آمـيـز بـيـن دو طـرف و هـمـچـنـيـن صـلح و امـنـيـت در كل منطقه ضرورت فورى دارد.
شـوراى امـنيت در سال 1987 در پاراگراف 8 قطعنامه 598 روش صحيحى را توصيه كرد كه اگر به موقع اجرا شده بود مى توانست منطقه را از فاجعه بعدى كه رخ داد، برهاند.
يـك نـظـام روابـط حسن همجوارى مبتنى بر احترام به حقوق بين الملل آن گونه كه توسط شوراى امنيت پيش بينى شده ، براى تضمين صلح و ثبات آينده منطقه ضرورى است . اميد است اين نداى شورا مورد عنايت قرار گيرد.
اعـلام ايـنـكـه در جـنـگ تـحـميلى ، عراق آغازگر و مسئول جنگ بوده است ، يك پيروزى سياسى است . در طى سالهاى جنگ ، با اين كه جهانيان و بويژه سـازمـان مـلل ، مـى دانـسـتـنـد كـه جـنـگ را عـراق آغـاز كـرده اسـت ، مـهـر سـكـوت بـر لب نـهـادنـد. ايـن دفـاع و نـبـرد، هـشـت سـال طـول كـشـيـد، هـشت سالى كه غربيها تمامى تمهيدات را عليه كشور ما به كار بردند و مى خواستند كه جمهورى اسلامى را به زانو در آورده ، حركتى را كه در جهت قطع وابستگى آغاز شده بود از ريشه بخشكانند.
و زمانى آنها به خود آمدند كه سلاحهاى ارسالى به عراق عليه خودشان به كارگرفته شد و عراق منطقه خليج فارس را درگير جنگى مهيب و عظيم كرد.
مـتـجـاوز بـودن عـراق گرچه بسيار دير اعلام شد، اما بايد گفت : از پيروزيهايى مهمى است كه در تاريخ كشورمان به عنوان واقعه اى بزرگ ثبت خواهد شد.